شهدای ایران shohadayeiran.com

وقتي به آن زن کمک کردم و او را به بيمارستان رساندم احساس مي کردم برداشتن مبلغي اندک از حساب بانکي او هيچ اشکالي ندارد چرا که کمک من به او ارزش بيشتري دارد اما پس از آن وسوسه شدم و مبالغ بيشتري را از حساب او سرقت کردم. درحالي که نمي دانستم آن زن با کارکردن در کوره هاي آجرپزي اين مبلغ را پس انداز کرده است و ...
شهدای ایران:جوان 20ساله اي که به اتهام دستبرد به حساب بانکي زن ميانسال با ردزني هاي اطلاعاتي دستگير شده بود درحالي که عنوان مي کرد «فکر نمي کردم چند روز پس از دستبرد به حساب بانکي آن زن شناسايي و دستگير شوم» به تشريح زندگي اش پرداخت و به رئيس اداره اجتماعي پليس فتاي خراسان رضوي گفت: چند روز قبل خدمت سربازي ام را به پايان رساندم و به مشهد بازگشتم اين درحالي بود که همواره سعي مي کردم به طور مستقل و بدون اتکا به ديگران زندگي کنم اگرچه هنوز در خانه پدرم زندگي مي کنم و پول تو جيبي ام را از مادرم مي گيرم اما نمي خواستم نزد دوستانم کم بياورم و هميشه آنها هزينه ها و مخارج تفريح و دور هم بودن را تامين کنند اما چون هنوز کار ثابتي نداشتم به خودم گفتم براي آخرين بار از مادرم پول مي گيرم و بعد از آن با ماشين پدرم کار مي کنم وقتي به آشپزخانه رفتم و از مادرم خواستم مقداري پول به من بدهد او با عصبانيت گفت: ديگر پولي ندارم که به تو بدهم پدرت در اين گرماي سوزان کار مي کند و تو پول ها را براي خوشگذراني و تفريح با دوستانت هزينه مي کني. اين بود که پس از مشاجره با  مادرم سوار پيکان پدرم شدم و از خانه بيرون آمدم اما ديدم آمپر بنزين خودرو خوابيده است در اين فکر بودم که چگونه پول سوخت خودرو را تامين کنم که ناگهان موتورسواري را ديدم که با يک عابر پياده برخورد کرد. وقتي آن زن روي زمين افتاد موتورسوار هم از محل گريخت ناخودآگاه خودرو را در حاشيه خيابان متوقف کردم و به سمت آن زن دويدم. دلم به حالش سوخت و با کمک دو زن ديگر او را در صندلي عقب پيکان گذاشتم و به نزديک ترين درمانگاه بردم يکي از کارکنان درمانگاه از من خواست 20هزار تومان را به حساب درمانگاه واريز کنم آن زن مجروح که اين جمله را شنيد کارت عابر بانکش را به همراه رمز آن به من داد. او گفت هرقدر نياز است از پول هاي اين کارت استفاده کن وقتي کارت را گرفتم وسوسه شدم که يک شارژ تلفن همراه نيز براي خودم خريداري کنم چرا که اين مبلغ در برابر کاري که براي آن زن کرده بودم چيزي نبود، اما پس از خريد شارژ رمز دوم هم براي کارت او ايجاد کردم و سپس کارت آن زن را به او بازگرداندم از آن روز به بعد مبالغي را به صورت اينترنتي از حساب او خريد مي کردم تا اين که توسط پليس دستگير شدم اين جا بود که فهميدم آن زن در کوره آجرپزي کار مي کرد و همه موجودي اش 350 هزار تومان بوده که آن را براي اجاره منزلش پس انداز کرده بود. کاش...

ماجراي واقعي با همکاري پليس فتاي خراسان رضوي



*خراسان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار