شهدای ایران shohadayeiran.com

گفت و گوی بی پرده فرزند آقاسی
همه می دانند که آقاسی در زمان جنگ آزاده واسیر نبود و اینکه آقا می فرمایند شاعر آزاده و بسیجی منظور این بوده که همانطور که حاجی آقا را جدای از همه مسئولین می دیدند ، آقا هم حاجی را جدا می دانست از خیلی از باند بازی ها ی فرهنگی که دردشان درد دین نیست.
به گزارش شهدای ایران نشریه شهدای اسلام در شماره اخیر خود گفت و گویی را با فرزند مرحوم آقاسی انجام داده است که وی بی پرده از حقایقی ناشنیده صحبت کرده است.

صحبت کردن از شعر و حال و هوای یک شاعر ولایی آن هم در سالگرد عروجش ما را به سراغ فرزندی می برد که نامش غلام رضاست تا شاید ارادت پدر را به امام رضا نشانه گر باشد. فرزند مرحوم آقاسی مهمان دفتر نشریه است تا اندکی از آنچه از پدرش که او را حاجی صدا می زند  دریافته است را برایمان بگوید.

دیدنش یادآور روزهایی که آقاسی بالای تریبون می رفت و با تمام وجودش شعر می خواند. پسر بزرگ مرحوم آقاسی که از حرف هایش پیدا بود که راه پدر را می رود اما خودش قبول نداشت و این فاصله را تا راه پدر بسیار زیاد می دانست. بی پرده سخن گفت هر چند معتقد بود بسیاری از جملاتش سانسور خواهد شد اما تلاش کردیم تا حرف های ناگفته فرزند شاعری مردمی و اهل دل را که جفای بسیاری از مسئولان شامل حالش شد بی پرده بیان کنیم.
سلام می کند و خود را غلامرضا آقاسی پسر بزرگ آقاسی معرفی می کند و می گوید: بنده گنهکار خداست و در حال حاضر هم به کار مطالعه و شعر و ادبیات مشغول است.

آقاسی بجای رانت صدق سخن داشت

آقا غلامرضا در باره شروع شاعری پدرش می گوید: آن چیزی که خود مرحوم آقاسی گفته است این است که از 11 و 12 سالگی به طور آماتور شعر را شروع کرده و از سال 68 به بعد شعرهای خاص و رسمی خود را بیان کرد که همزمان با پایان جنگ بوده است.

وی رمز موفقیت حاجی را در این می داند که بر عکس خیلی ها اصلا رانت نداشته است و ادامه می دهد: در این روزگار چند عامل ممکن است که یک آدم را به درجه معروفیت و محبوبیت برساند و یکی از عوامل رسانه است و یکی رانت های فرهنگی است و مثلا وقتی یک آدم معروف یک کتاب شعری دستش بگیرد، آن شاعر و آن کتاب هم معروف می شود و سر تیتر خبر ها قرار می گیرد اما حاجی از هیچ کدام از این حالات و اتفاقات تبدیل به «آقاسی» نشد و فقط به خاطر صدق سخن بود، بازی و ادا نداشت و خودش بود بدون هر گونه امکانات که این روزها مد هستند .

به نوعی می شود گفت که حرف حاجی، حرف دل مردم بود و و وقتی این ارتباط به وجود می آید و چنین شخصی ظهور می کند به دل مردم می نشیند.

خانواده آقاسی اهل شاعری هستند

پسرارشد مرحوم آقاسی به ویژگی های شاعری خانواده پدری اش هم اشاره کرد و گفت: خانواده پدری حاجی از پدر و مادر و برادر و .. بگیرید  همگی دستی بر آتش شعر داشته و دارند و این فضا تاثیر گذار بوده است. مادر بزرگم مداح اهل بیت بود و در خانه شاهنامه می خواندند واین شاعری از درون خانه شروع شده است.

آقا غلام رضا می گوید: اولین بیت  که حاجی سرودند را نمی دانم اما بیت شیعه نامه این بود:

 «شیعه یعنی  میثم و دار عروج/  شیعه یعنی زید هنگام خروج» و مثنوی شیعه نامه با این شروع شده و قبل و بعدش تا این روزگار کامل شده است.

تا روزهای آخر نمی دانستم آقاسی جانباز است

آقا غلام رضا در باره فعالیت های پدر در دوران جنگ می گوید: مدتی در سال 57 با شهید منتظری رفتند آموزش دوره های چریکی در سوریه برای اینکه اعزام بشوند به لبنان اما بعد وقتی قرار بود که بروند مشکلاتی ایجاد می شود و چون جنگ شوروی و افغانستان بود تصمیم می گیرند بروند افغانستان و نمی شود و بعد از شروع جنگ می روند مناطق غرب ومدت ها در جزایر مجنون بودند و البته مجروح هم شده بودند اما بنده به عنوان پسرشان تا اواخر زمانی که زنده بودند اصلا اطلاعی از مجروحیت ایشان نداشتم و  بعد ها ما از همرزمانشان شنیدیم . چند جا دیدم که دوستان نوشته بودند حاجی در جبهه برای رزمنده ها شعر می خواند لکن اینگونه نبوده و حاجی با سنگر سازان بی سنگر در جهاد سازندگی مشغول بوده وکارشان شعر نبوده است.

آقاسی فقط به انگشت آقا نگاه می کرد

پسر آقاسی می گوید: حاجی به طور کل و مطلق آقا را از تمام مسئولین مملکت جدا می دانست و تنها کسی که پایبدش بود آقا بود. ناگفته نماند که رفقای حاجی بعضا وزیر یا نماینده مجلس شده بودند اما رابطه با آنها فقط رفاقت بود اما آنجا که بحث تابعیت و اشاره یابی بود تنها انگشتی که حاجی نگاه می کرد انگشت آقا بود. نه اینکه دستور العمل فلان سازمان اینگونه است. حاجی می گفت: به ما چه! و فقط حرف آقا برایش اهمیت داشت.

آقا غلام رضا می گوید: آن کسی موفق است که حقایق را بگوید. حقایقی که در قرآن و سیره اهل بیت  موجود است و کسی موفق است که حقایق را بتواند به شکل زیبا عنوان کند و گرنه حرف جدیدی نیست و یک فرع دین نمی توان به فروع دین اضافه کرد و کسی موفق است که بتواند همین ها را رساتر و بهتر بیان کند.

آقاسی کارت بسیج نداشت اما وجودش وقف اسلام بود

آقا هم در پیامشان به این مطلب اشاره کردند و به جز آن پیام شاعر آزاده بسیجی  می فرمایند: شعر آقاسی که نمایشگر دل پاک ، احساسات صادق و هنر خود جوش او بود بی شک دارای جایگاه در هنر معاصر است.

غلام رضا ادامه می دهد: این حرف که ولی فقیه درباره آقاسی بیان می کنند مهم است چرا که ولی نسنجیده حرف نمی زند و جدای اینکه ایشان ولی فقیه هستند؛ متخصص شعر هستند و تنها مسئول فرهنکی و اهل ادب و فرهنگ خود آقا است و اگر کسی دیکری است ادا در می آورد.

وی در تشریح پیام آقا ادامه می دهد: همه می دانند که آقاسی در زمان جنگ آزاده  واسیر نبود و اینکه آقا می فرمایند شاعر آزاده و بسیجی منظور این بوده که همانطور که حاجی آقا را جدای از همه مسئولین می دیدند ، آقا هم حاجی را جدا می دانست از خیلی از باند بازی ها ی فرهنگی که دردشان درد دین نیست.

این آزاده بودن از آنجا می آید.  حالا بسیجی یعنی چی ؟ برای فهم این قسمت از پیام باید به تعریف بسیجی  از زبان خود حضرت آقا بپردازیم که می فرمایند: «بسیجی یعنی علی(ع) که تمام وجودش وقف اسلام بود.» وگرنه حاجی کارت بسج هم نداشت حتی از نوع هنرمندان! آقا می دانست که حاجی تمام وجودش وقف اسلام است.

تا توانستند آقاسی را تخریب کردند


پسر مرحوم آقاسی که از بسیاری از ناجوانمردی ها نسبت به پدر دل آزرده است می گوید: آقاسی مخالفانی داشت. یک سری کسانی بودند که نامشان منتقد نبود چرا که تهت و افترا می زدند و تخریب می کردند. عده ای جماعت شعرا بودند و نمی توانستند ببینند که آقاسی چطور یک شبه به این قله رسید . خیلی هایی که الان می گویند شاعر انقلاب هستند،  آن موقع به آقاسی تهمت می زدند و  می گفتند حاجی معتاد است! که حاجی هم جواب خوبی به ایشان داد و یکی هم گفت آقاسی ضد ولایت است و الان معلوم شده که چه کسی ضد ولایت است و کی با ولایت بوده و یه عده هم سیاسیون بودند که تخریب می کردند که اینها همان جماعتی هستند که برای 4 سال مجلس 5 میلیارد هزینه می کنند که آقاسی درباره اشان خوب سروده است:

گفت به هر دینی که هستی اهل دل باش
 گر استقلال خواهی مستقل باش
چه  ها کردند احزاب سیاسی
 به غیر از نقض قانون اساسی

مسئولین حرف امام را سانسور می کنند چه برسد به آقاسی

فرزند آقاسی می گوید: چون آقاسی را سانسور می کنند خودمان حرف حاجی را به مردم می رسانیم و ادامه می دهد برای امام خمینی هر سال برنامه گرفته می شود در سراسر کشور و همه ادارات و دستگاه ها درگیر این کار هستند که البته کار خوبی است اما چه خروجی ای دارد؟!  چرا حرف امام را نشر نمی دهید و سانسور می کنید اما عکس امام و نشر می دهید و امام را سانسور می کنید . بگذارید مردم با امام و حرف امام آشنا شوند. حرف امام را بیان نمی کنند چون با منافع خودشان جور در نمی آید.

آقا غلام رضا می گوید: برای حاجی نمی توانند این کار را بکنند که فقط یه عکس ازش نشان بدهند و تا وقتی ما زنده ایم و خدا را داریم اجازه نمی دهیم و هر سال در بهشت زهرا(س) برنامه می گیریم و اما منت کسی را نمی کشیم که فلان تالار را به ما بدهید. تالارها  باشد برای آنها که می خواهند امام و شهدا را تحریف کنند و ببینیم تا کجا می خواهند بروند جلو! بالاخره مردم می فهمند.
روزی که عده ای آمدند و گفتند و خرمشهر را ما آزاد کردیم! امام فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد کرد».

اینها از دنیا دوستی و بی تقوایی می آید. برخی هم دنبال رانت و پورشه و ویلای شمال هستند دنبال حقیقت اسلام نیستند. به هر حال ولایت بی بلا معنا ندارد و اینها از بلا می ترسند و مرد میدان نیستند.کسی که با بادیگارد می رود در یادواره شهدا اما چفیه می گذارد متوجه نیست که چفیه نماد شجاعت است و با بادیگارد جور در نمی آید و وقتی سخنرانی می کند در واقع ادا در می آورد و مردم حرفش را نمی پذیرند.

آقاسی هیچ وقت به دیدار شاعران با حضرت آقا دعوت نشد

غلام رضا به آثار پدر اشاره می کند و می گوید: شیعه نامه شروع ارتباط حاجی با مردم بود و آن موقع وزارت اطلاعات آقای رفسنجانی دنبال این بود که این کارها چیه و با شاعر برخورد کند اما از طرفی هم بیت رهبری دنبال این بود که شاعرش کی بوده و به شعر خوبش آفرین بگوید.

وی با حزنی می گوید: هیچ وقت آقاسی به دیدار شاعران با رهبری دعوت نشد، هیچ وقت به کنگره های شعری که میلیاردی هزینه شد دعوت نشد.

آقای مسجد جامعی به شدت حاجی را آزار دادند، اشعار سیاسی آقاسی هیچ گاه از رسانه پخش نشد و فقط زمانی که مسئولین خواب بودند اشعار مذهبی آقاسی در تلویزیون پخش شد. اینها در کنار هم نشان می دهد که برخی مسئولان مردم را از راهکارهای آقاسی دور کردند و اجازه ندادند کسی آقاسی را درک کند.

ابو سفیان ها مقابل آقاسی صف کشیدند

فرزند آقاسی می گوید: حاجی هیچ گاه دنبال چاپ کتاب نبود اما در موضوع شعر خوانی ، مسئولان فرهنگی تا توانستند او را اذیت کردند چون نمی توانستند ببینید که یک کسی آمده و یقه توسعه ای که آقایون می گویند را گرفته و می گوید: اصلا این توسعه چی هست که شما دارید صحبت می کنید. حاجی می گفت:

می سزد کز از نفس روح خدا یاد آرم
و ز ایثار تمام شهدا یاد آرم
ای جهان پر شده از نعره گلگون شما
برج ها سر به فلک می کشد از خون شما
برج هایی که به سر مطبخ گردون دارند
و به غارت شدگان قصد شبیخون دارند
چیست این تندر وحشت که به راه افتاده است
شعله  حرص گروهی به رفاه افتاده است
جنگ زد نعره ولی پنجره ها را بستید
به غنائم که رسیدیم به ما پیوستید
هر چه گفتیم که جنگ آمده گوشی نشنید
کسی از پنجره بسته خروشی نشنید
مردم از این همه نیرنگ و دغل بازیتان
زین همه سفسطه و پشت هم اندازیتان

غلام رضا لبخندی می زند و یا علی ای می گوید و ادامه می دهد: با این حرف های حاجی  که خواندم مشکل داشتند.  اگر حاجی بخواند و مردم بفهمند انقلاب این نیست که برج بسازند و رانت بخورند در واقع منافع خیلی ها به خطر می افتاد.

ببینید این بیت: «جان مولا حرف حق را گوش کن، شمع بیت المال را خاموش کن.» این یک بیت حماسی است اما خیلی ها ازش ناراحت شدند. چون همیشه جلوی حقایق جماعت ابوسفیانی صف آرایی می کنند.

راه انقلاب با پورشه جمع نمی شود


آقا غلامرضا می گوید:12 هزار نفر  با تیپ ها و فکر های مختلف آمدند و حاجی را تشییع کردند. مسئولین هم آمدند اما حاجی گفته بود که راضی نیست زیر تابوتش را بگیرند و آنها هم در پس پرده ماندند  و هنوز نفهمیده اند که با ظاهر سازی نمی شود کار فرهنگی کردو اثر نمی گذارد. وقتی خواننده و هنرمند در راه انقلاب نیست حرفش به دل مردم نمی نشیند. راه انقلاب با پورشه جور در نمی آید  راه انقلاب درد دارد.

ای شمایی که در خود خزیدید ، شیعه راستین یزیدید

من که هنوزم که هنوزه که 10 سال از رفتن حاجی می گذرد هیچ ادعایی درباره شناختن ایشون ندارم. یک ماهی از یک اقیانوس مگر چقدر می فهمد ؟ هیچ!  من یک ریگ کوچکی در دشت کویرم و هیچی نمی فهمم اما دوست دارم به آن صداقت و خلوص نیت برسم.

ما از زمان رودکی که ابر الشهدا است تا همین سال 94 کدوم شاعر را داشتیم که اینقدر ازش استقبال شود . من خیلی جاها با حاجی می رفتم و می دانم که هر شعری که مخاطب عام داشته باشد مردم سراغش می روند.

آقایان مسئول فرهنگی این چه رسم تا کردن با این چنین فردی بود. کافی بود یکی مثل حاجی را همین کشور ملعون امریکا داشته باشد و با همون فرد جریان سازی می کرد و الگو می ساخت و 10 تا مثل آن فرد ایجاد می کرد نه اینکه چون با منافع شما جور نمی آید در حق مردم جفا کنید.

میرشکاک استاد آقاسی بود

فرزند آقاسی به رابطه پدر و استاد میر شکاک اشاره کرد و گفت:  میر شکاک و اقاسی دو آینه ر و به ر روی هم بودند، روح یکی بود و زبانشان فرق می کرد و حاجی قرار بود هنرش با مردم تماس داشته باشد و حرفهایش که با میر شکاک یکی بود را برای عوام بیان می کرد.

غلامرضا آقاسی که به اصرار ما درباره خودش هم توضیح می دهد می گوید: از بچگی در حال و هوای سرودن شعر بودم و اولین بیتی که سرودم این بود:
« آب در دست یزید کوفه نیست
آب در دست ولی مطلق است»
این را در 9 سالگی گفتم  و یه کاری از پدر یادگرفتم که برای چاپ کتاب عجله نکنیم.

آقاسی با ظاهر سازی مخالف بود

حاج آقا به شدت با فرهنگ ظاهری الکی و بی مایه مخالف بود یه جایی در مصاحبه می گوید: که این تراکت ها و بروشور ها و که در همایش ها و نمایش ها تقسیم می شود کار فرهنگی نیست. با این پوستر ها که ظاهر سازی شود مخالف بود و می گفت هنر اول هنرمند مسلمان،  مسلمان بودنش است و بعد می شود شعر و نقاشی و هر چیز دیگه و حاجی سعی می کرد همیشه مسلمان بماند و سبک خودش را ادامه می داد.

می خواهیم که از نمره بیست 100 بگیریم


غلامرضا وقتی با سوال ما درباره اینکه چقدر راه حاجی را ادامه داده است مواجه می شود می گوید: حقیقتا من اصلا در راه حاجی نبوده ام و ادامه می دهد:
 یا مولا مرا مدد برسان
زیر صفرم مرا مدد برسان

عاجزانه از خود حاجی و اهل بیت مدد می خواهم که خودشان به من کمک کنند تا در این مسیر قرار بگیرم چون تلخی دارد. انشالله که از نمره بیست صد بگیریم.

برکت زندگی ام از شعر آقاسی است

فرزند مرحوم آقاسی درباره کارهایی که در حال حاضر انجام می دهد و مجالس شعر خوانی اش می گوید: من شعرهای خودم را همه جا می خوانم و جاهایی که دوستان عاشق حاجی هستند، می گویند فلان شعر حاجی را بخوان و من هم می خوانم. برکت زندگی ما از شعر حاجی است و هر چه داریم از او داریم و حاجی هم از اهل بیت داشت.

شاعران امروز حرف دل مردم را نمی زنند

آقا غلامرضا می گوید: حفظ و نگهداری از آثار حاجی اولویت اول کار ما است و درخواست عاجزانه داریم که هر کسی هر فیلمی از حاجی دارد و اثری و یا دست نوشته ای از حاجی دارد به ما برساند و خورد خورد هم آثار به صورت های مختلف به صورت غیر انتفاعی به بیرون عرضه می شود.

اما اینکه شعرهای امروز اجتماعی نیست و آب دوغ خیاری شده است به خاطر این است که شاعر ما از جامعه اش فاصله گرفته و درد و زبان مردم را نمی فهمد و کسی که نفهمد مردم چه می گویند نمی  تواند حرف مردم را بزند.

باید اول درد مردم را فهمید و حالا درون مردم، اقشار مختلف وجود دارد. یکی حزب اللهی است. یکی نقاش و بنا و خانه دار و همسر شهید و مادر شهید است. حرف این مادر و پدر شهید چیه ؟ ببین می فهمی اصلا؟! بعد بیا برای شهدا شعر بگو.

غلامرضا می گوید: حاجی پای حرف این ها می نشست و می فهمید جانباز چه می گوید و چون درک می کرد؛ می توانست حرف ایشان را بزند.کسی که صبح تا شب پای ماهواره نشسته چطور می خواهد درد مردم را بگوید؟!

متأسفانه الان شهادت را فانتزی کرده اند. مثلا رنگ صورتی داده اند که آخی شهید آمد. نه قضیه جدی است  مرد هستی آماده جنگ باش. حرف شهدا را منتقل کن.

دلبسته حضرت آقا هستم


آقا غلامرضا می گوید: خط سیر ما را ولی ما مشخص می کند حالا چه ولی باطن و چه ولی ظاهر. دلبسته ایشون هستیم علاوه بر پایبند بودن به ایشون. البته تلاش می کینم که اینگونه باشیم چون ادعا رنگی از حقیقت ندارد که من ادعا کنم در راه ولایت هستیم. دعا کنید که اینگوه باشم.
غلامرضا یکی از سروده های خود را درباره ولایت فقیه اینگونه بیان می کند:

از مسیر عاشورا بوی جنگ می آید
پر تپش به جنگ آئید بی درنگ می آید
بی درنگ می آید زود در خروش آئید
بس کنید خفتن را، خفتگان به هوش آئید
جنگ می زند فریاد شیر مرد می خواهد
درد دین اگر داری، اهل درد می خواهد
درد دین اگر داری با قیام بیعت کن
دین بی ولی کفر است با امام بیعت کن


غلامرضا آقاسی که همچون پدر بی پرده حرف هایش را می زند در پاسخ هایی کوتاه درباره برخی از شخصیت های کشور اینگونه می گوید:

استاد میر شکاک: در دل
مرحوم سپهر: شهید شعر
آقای رفسنجانی: بگذریم ... زائده سیاسی
شیعه نامه : خط مشی
دولت تدبیر و امید: ادعا
حضرت آقا: در دل
شهید آوینی : در دل
روحانی: زائده معتدل سیاسی
توافق نامه ژنو:گمان باطل
علی جنتی: کی هست...؟!
حرف آخر: یا علی مدد




نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار