شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۷۲۴۷
تاریخ انتشار: ۰۳ فروردين ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
دل نوشته‌های دانشجویی؛
امسال دانشجویان با گام هایی استوار و چشمانی اشک آلود با استقبال از فرزندان روح الله وفاداری خود را به شهدا به نمایش گذاشتند.
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ دانشجویان در سفر راهیان نور امسال به استقبال فرزندان روح‌الله رفتند و حق خود را به شهدایی که پس از ده‌ها سال دوری از وطن به آغوش ملت وفادار ایران بازگشته بودند را ادا کردند.

 
دانشجویان در این سفر از دوکوهه، فتح المبین، شلمچه، اروند، طلائیه، هور، نهرخین و همچنین در حاشیه این سفر معنوی از دو سدکرخه و دز دیدن کردند.
 
 گویی سفر از دوکوهه شروع شد محلی که دیگر از صبحگاه آن خبری نبود، محلی که دیگر نجواهای امن یجیب بچه ها بگوش نمی رسید ما در این سفر آمدیم تا به دو کوهه بگوییم اگر چه دیر آمده ایم ولی آن زمان، زمان ما نبود حالا که آمده ایم مارا بپذیر؛ هنوز دفاع باقی است، هنوز جنگ است، هنوز باید گردان ساخت، اعزام کرد و آموزش دید، ولی این بار با قالب و فرم دیگری.
 
دو کوهه این بار شیوه و روش جنگ عوض شده این بار جنگ مغزها و قلم هاست؛ جنگ بیان ها و عقیده هاست این بار دشمن شبیخون فرهنگی زده است؛ باید دست به کار شد و حمله کرد زمان به سرعت باد می گذشت و بچه ها برای حضور در مناطق عملیاتی باید در دوکوهه مُحرم می شدند چراکه دو کوهه ابتداء جاده و مبداء حرکت به سوی میعادگاه عاشقان بود.
 
دانشجویان بعد از دوکوهه قدم درفتح المبین گذاشتند سرزمینی که شیارهای کوچه مانند آن آرام آرام دل را نرم می کرد و یاد کسانی را که از کنار همه زیبایی ها ودنیای فانی گذشتند تا به یک زیبایی مطلق برسند می انداخت سرزمینی که انتهای شیارهای آن به بهشت منتهی می شد.
 
وقتی در طول مسیر حاج آقا جهانبخش از حنانه گفت، دختری که از زمان تولد، روی پدر را ندیده و از نعمت صحبت با پدر محروم بوده حال غریبی به بچه ها دست داد راوی از انتظار حنانه گفت انتظاری سخت، اما هرگاه حنانه صحنه دوباره آمدن پدر را تجسم می کرد و در آغوش می کشید تحمل را برایش سهل می کرد حنانه ای که در فراق بابا می سوخت .
 
هرچه فکر کردم و وقت گذاشتم که ازظهر عاشورای شلمچه از ورود 133مهمان عزیز که بعد از سالها غریبی به منزلگاه و وطن خودشان برگشتند چیزی بنویسم غیر اینکه گریه شد نصیبم...
 
یادمان باشد بابای ما آب داد ولی بابای فرزندان شهید خون.
 
وقتی صدای اذان ظهر با عطر شهدا در شلمچه عجین شد دانشجویان قامت به نماز بسته و دل در گرو قنوتی عاشقانه دادند ، شلمچه، جا دارد امروز چفیه هایمان را بر سر بکشیم و اشک حسرت از چشمان ملتهبمان جاری کنیم و فریاد بکشیم ما جا مانده ایم.
 
شهیدان شلمچه زمانی که اذن دخولشان رسید به سوی حرم حسین ( ع ) پر کشیدند و با کبوتران حرم هم آواز شدند و آنقدر نوای «این الطالب بدم المقتول بکربلا» را سر دادند که از عطش جان دادند و سیراب وصال گردیدند .
 
اروند سومین نقطه ای بود که دانشجویان از آن بازدید کردند اروند سرزمین غواصان است، غواصان خط شکن که از اروند کنار گذشتند و خط دشمن را شکستند و منطقه فاو را به تصرف خود در آوردند اینجا ضیافت آب و آتش بود.
 
 زمانی که به این منطقه عملیاتی رسیدیم سیاهی شب همه‌ جا را گرفته بود بچه‌ها آرام و بی‌صدا پشت سر هم به ترتیب از روی پلها واز بین نیزارها می گذشتند تا برای برگزاری نماز جماعت به یادمان شهدا برسند، می شد اشک را در چشمان دانشجویان دید که چطور هم نوا با رود وحشی اروند جذر و مد می کنند.
 
دانشجویان در این سفر به زیارت طلائیه رفتند؛ وقتی وارد طلائیه شدیم تابلو بزرگی توجه همه را به خودش جلب می کرد روی تابلو نوشته بود:کربلای جبهه ها یادش بخیر، بچه ها اندکی تامل می کردند و یافته یا نایافته از کنار این تابلو می گذشتند و به راه خود ادامه می دادند.
 
طلائیه بوی خدا می داد وقتی چند قدم جلوتر رفتیم به سه راهی شهادت رسیدیم محلی که میعادگاه مردان بی ادعا با خدا بود، باد می وزید و بوی پیراهن یوسف را در هوا پخش می کرد اینجا حس غریبی به انسان دست می داد وبی قراری در دانشجویان موج می زد وقتی پای صحبت های تکان دهنده راوی تفحص حاج کاظم نشستیم براستی حال و هوایمان کربلایی شده بود ، تنها چیزی که می شد از اوضاع واحوال بچه ها حس کرد جمله معروف شهدا شرمنده ایم بود.
 
 دانشجویان در این سفر قدم در هورگذاشتند هور یعنی مزار شهیدان بی جسد. عملیاتی که در هور شد بسیاری از ستارگان این قرارگاه را به حجله ی شهادت فرستاد . هور ما از سکوت راز آلودت درسها آموختیم!
 
منطقه دیگری که دانشجویان آذربایجان غربی در این سفر معنوی به آنجا رفتند نامش نهر خین بود. 10 کیلومتر پس از شلمچه و محور عملیاتی کربلای 4، مرز بین ایران و عراق که از نهر جاسم عراق سرچشمه می‌گیرد در طول مسیر مسجدی بود که حالا تنها خرابه ای از آن باقیست و روی گنبد و در دیوارهای به جا مانده اش آثار گلوله های مستقیم دشمن را می شد دید ... غربتی نگفتنی داشت این مسجد.
 
با این حساب راهیان نور فقط چند روز گردش در مناطق جنگی نیست، کسانی که آمدند و قدم های لرزانشان را با این خاک تلاقی کردند مسیری را طی کردند که بهترین فرزندان این مرز بوم روزی در آن گام نهاده بودند پس در واقع سفر راهیان نور نه آن چیزی است که حاصلش تلاش امروز باشد بلکه شروع کننده آن خود شهدا وایثارگران بودند .
 
 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار