شهدای ایران shohadayeiran.com

نورالدین پسر ایران که 80 ماه در جبهه حضور داشته خاطرات شنیدنی از لحظات تحویل سال نو دارد که هر چند برخی از این خاطرات به دلیل همزمانی با شهادت همرزمانش تلخ است اما با رسیدن به خاطره تخم‌مرغ‌های رنگی دوران بچگی لبخند زیبایی همراه با حس تازگی وجودش را سرشار
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

سرویس اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ دم عیدی یاد آنهایی که رفتند و جان دادند تا آبی‌ترین آسمان دنیا مال ما ایرانی‌ها باشد، بخیر.

شب‌ها وقتی منورها دل آسمان را می‌شکست فکر می‌کردند که بر آنها در ساعات و روزها و ماه‌های گذشته چه گذشته است. حساب اعمالشان را می‌کردند قبل از اینکه آن ناظر شاهد بر اعمالشان رسیدگی کند.

شب‌های عید بهترین زمان برای محاسبه بود. مثل من و تو می‌نشستند پای سفره هفت سینی که سیب و سماق و سکه‌ای هم در کار نبود و برایشان اهمیتی نداشت. مهم سفره دلشان بود که ستاره‌هایش را وقتی یا محول الحول و الاحوال می‌خواندند، می‌تکاندند ...

نوروز در جبهه همیشه در میان گلوله‌ها با گل و بوسه توام می‌شد. دو رکعت نماز روی آن سجاده پاک می‌خواندند و آن قدر همرزمان با هم رفیق بودند که یک دستمال سفید پیدا شود، برای پاک کردن آن بلورهای محرمانه!

حالا نیستند و سفره‌های هفت سین ما پر از سرکه‌های فراموشی شده ...

تلخ‌ترین تحویل سال در جبهه

«نورالدین پسر ایران» کتاب خاطرات «سید نورالدین عافی» است؛ پسری 16 ساله از اهالی روستای خلجان در حوالی تبریز در آذربایجان‌شرقی که مانند دیگر رزمنده‌های نوجوان ایران با تلاش و زحمت فراوان رضایت والدین و مسئولان را برای اعزام به مناطق عملیاتی جلب کرد و از دی ماه 1359 ـ یعنی تنها سه ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی، به جبهه‌های نبرد با متجاوزان رفت.

او حضور در گردان‌های خط‌‌شکن لشکر 31 عاشورا را به عنوان نیروی آزاد، غواص و فرمانده دسته و در جبهه‌های مختلف تجربه کرده و بارها مجروح شده است. نورالدین نزدیک به 80 ماه از دوران جنگ تحمیلی را با وجود جراحات سنگین و شهادت برادر کوچک‌ترش سید صادق، در برابر چشمانش در جبهه ماند و در عملیات‌های متعددی حضور داشت و اکنون جانباز 70 درصد دفاع مقدس است.

کتاب «نورالدین پسر ایران» که انتشارات سوره‌ مهر آن را در آذر ماه 1390 منتشر کرده، ششصدمین کتاب دفتر ادبیات و هنر حوزه‌ هنری سازمان تبلیغات اسلامی در 23 سال فعالیت این دفتر به حساب می‌آید.

خاطرات سید نورالدین عافی را ابتدا در سال 1373، آقای موسی غیور طی 40 ساعت مصاحبه به زبان آذری ضبط کرد و خانم معصومه سپهری از سال 1383 کار پیاده‌سازی و تنظیم این مصاحبه‌ها را بر عهده‌ گرفت.

ایشان برای فراهم آوردن این کتاب 700 صفحه‌ای، شخصاً نیز چندین مصاحبه‌ تکمیلی از صاحب خاطرات و همرزمان او گرفت.

کتاب نورالدین پسر ایران مورد توجه مقام معظم رهبری قرار گرفته و در ابتدای این کتاب دست خط و تقریظ حضرت آیت الله خامنه‌ای منتشر شده است.

سیدنورالدین عافی از لحظه‌های سال تحویل در طول هشت سال دوران دفاع مقدس در جبهه‌ها خاطرات زیادی دارد که بنا به گفته خودش در آنها بعضا تلخ و شیرین در هم آمیخته بوده‌اند.

آنچه می‌خوانید حاصل گفت‌وگوی فارس با این رزمنده جانباز است.

عافی با بیان اینکه در زمان‌های سال تحویل در طول هشت سال دفاع مقدس اغلب یا در حال نبرد با دشمن و یا در بیمارستان بوده‌ام، گفت: یکی دو بار که بچه‌ها می‌خواستند سر سفره هفت سین نوروزی از نوع جبهه‌ای آن بنشینند، دشمن نمی‌گذاشت.

وی افزود: تلخ‌ترین سال تحویل در جبهه‌ها برای من بر می گردد به سال 1363 و بعد از عملیات بدر که در نتیجه بمباران شیمیایی دشمن و هواپیماهای عراقی به شدت مجروح شده بودم و مهم‌تر از آن، خبر شهادت سرداران لشکر عاشورا و در راس آنها آقا مهدی باکری همه را در روزهای پایانی و همینطور موقع سال تحویل به شدت ماتم زده کرد و بچه‌ها رمقی در موقع سال تحویل و آغاز سال نو نداشتند.

نورالدین پسر ایران از نخستین نوروز دور از خانه در سن 18 سالگی نیز خاطره‌ای دارد و می‌گوید: آن روز را در منطقه جنگی کردستان و در مهاباد و تپه تلویزیون گذراندم. در طول یک ماهی که در تپه بودیم فقط یک بار درگیری داشتیم و آن هم در روز تحویل سال 1360 بود.

وی اضافه کرد: صبح همه بچه‌ها دور سفره هفت سین عید جمع شده بودند و منتظر تحویل سال بودند که یک دفعه صدای انفجار و شلیک چند گلوله ما را از سفره بلند کرد و به شوخی گفتم « جمع کنید، این هم تحویل سال».

عافی ادامه داد: درگیری در اطراف تپه یکی دو ساعت ادامه یافت و وقتی سر وصداها خوابید و پای تلویزیون نشستیم، صحبت‌های امام هنگام تحویل سال نو تمام شده و کار از کار گذشته بود.

نورالدین پسر ایران از زمان تحویل سال 1362 نیز خاطره به یاد ماندنی دارد و می‌گوید: در آخرین روزهای سال 1362 در منطقه جنگی کردستان به شدت مجروح شدم و از مهاباد به بیمارستان امام خمینی(ره) تبریز منتقل گشتم، چند روزی بدون اینکه خانواده از مجروح شدن و بستری شدنم در بیمارستان اطلاع داشته باشند به سر بردم. یک روز در بیمارستان صدای آشنای مادرم از آستانه در برخاست.

وی اضافه کرد: از صدای مادرم در بیمارستان ماتم برده بود در آن شرایط، حضور و صدای مادر خیلی آرام بخش بود هر چند می‌دانستم چقدر برایم ناراحت خواهد شد به زودی فهمیدم آن روز مادرم مثل خیلی‌های دیگر برای عیادت از مجروحان جنگی به بیمارستان آمده و سید علی از دوستان رزمنده، مادرم را در راهرو بیمارستان دیده و مجروح شدنم را به او گفته؛ اصلا آن سال نفهمیدم لحظه‌های تحویل سال چگونه گذشت.

نورالدین عافی گفت: در موقع تحویل سال 1362 در یکی از بیمارستان‌های تهران بستری بودم و آنجا از تحویل سال خبری نبود.

وی اظهار کرد: در سال 1364 باز خاطره‌ای تلخ از موقع و روزهای تحویل سال دارم. در اسفند سال 1364 در عملیات والفجر هشت با وجود پیروزی‌هایی که داشتیم «امیر» دوست و همرزم بسیار صمیمی‌ام را که به شهادت رسیده بود به خاک سپردیم در آن روزها و لحظه‌ها به لحاظ روحی ایام سختی را می‌گذراندم؛ ناچار به مشهد مقدس رفتم و چند روزی را در کنار بارگاه امام هشتم شیعیان طی کردم که البته برایم هیچ رنگ و بوی نوروزی نداشت.

وی گفت: موقع سال تحویل 1366 بعد از عملیات‌های کربلای چهار و پنج در یکی از بیمارستان‌های تهران بستری بودم؛ سال تحویل 1367 نیز در پادگان شهید قاضی تبریز گذشت که آنجا هم خبری از نوروز و عید نبود.

سیدنورالدین عافی خلبان رزمنده و جانباز 70 درصد آذربایجانی و راوی کتاب نورالدین پسر ایران از نوروز در ایام بچگی نیز خاطراتی دارد که برایمان تعریف می‌کند.

وی می‌‌گوید: در دوران بچگی بیشترین عیدی که از فامیل گرفته‌ام پنج ریال بوده که آن را هم دایی بزرگم داد. عمه و خاله‌هایم نیز تخم مرغ رنگ کرده عیدی می‌دادند که خوشحالمان می‌کرد.

نورالدین پسر ایران اضافه کرد: آن موقع‌ها چهار برادر بودیم شهید صادق برادر کوچکمان بود، وقتی خانواده برای عید یک دست لباس نو می‌خریدند برادر بزرگتر آنها را می‌پوشید و لباس‌های او به برادر کوچکتر و به همین ترتیب به کوچکترها می‌رسید و این طوری عید را می‌گذراندیم.

.........................................

گفت‌وگو از محمدحسن علملو

انتشار یافته: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مرتضی خاکپور
|
-
|
۲۰:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۲
0
0
نوروزتان پیروز .

عید نوروز و تعطیلات را به همه حقوق بگیران تبریک میگویم .
وعید نوروز را برای رزمندگان ( حقوق نگیران ) ؛ تعطیلات و صبر جمیل آرزومندم .
عید همگی بود مبارک .

http://mkhakpour9.persianblog.ir
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار