شهدای ایران shohadayeiran.com

آمده‌ام دار و ندارم را به او بدهم. ارزش و لیاقتش خیلی بیشتر از این حرف هاست.
به گزارش شهدای ایران، آمده‌ام دار و ندارم را به او بدهم. ارزش و لیاقتش خیلی بیشتر از این حرف هاست.

 

او یک زن واقعی است، یک زن که مرام مردانه دارد و یک تار مویش را به دنیا نمی‌دهم.

 

نمی‌دانم از کجای قصه زندگی‌ام بگویم. کار و بارم تعریف نداشت. نه اینکه نتوانم خرج و مخارج زندگی را جور کنم.

 

متاسفانه من آدم زیاده خواه و پر توقعی بودم. هر روز از سرکار که به خانه برمی گشتم چند ساعتی هم با مسافرکشی می‌کردم.

 

همسرم راضی نبود، می‌گفت مسافرکشی با ماشین شخصی آخر و عاقبتی ندارد و اگر واقعا به این کار علاقمند هستی از کارخانه استعفا بده و یک تاکسی بخر.

 

نمی‌خواستم تن به هیچ محدودیتی بدهم، این اواخر تحت تاثیر حف‌های خواهرم فکر می‌کردم حیف شده‌ام.

 

ذهنم درگیر همین حرف‌های چرت و پرت بود که با سوسن آشنا شدم. به عنوان مسافر سوار ماشینم شده بود.

 

می‌گفت مطلقه است و کس و کاری ندارد. لفظ قلم حرف می‌زد، دلباخته‌اش شدم و اسیر هوی و هوس.

 

همسرم را با دو بچه قد و نیم قد تنها گذاشتم. یک سال و نیم زن بیچاره را رنج دادم. فاطمه می‌دانست چکار می‌کنم اما آبرویم را حفظ کرد.

 

اجازه نداد هیچ کس ازگند کاری‌هایم سر در بیاورد. تنها جریمه او این بود که دیگر به چشمانم نگاه نمی‌کردو از ته دل نمی‌خندید.

 

متاسفانه ارتباط مخفیانه من و سوسن باعث شد به مواد مخدر آلوده شوم. دست از پا دراز‌تر به خانه برگشتم.

 

خانواده‌ام بدون آنکه علت این بدبختی‌ها را بدانند همسرم را مقصر می‌دانستند و به او توهین می‌کردند.

 

اما فاطمه بدون توجه به این حرف‌ها کمکم کرد اعتیادم راکنار بگذارم. حتی یک بار به رویم نیاورده که چقدر اذیتش کرده‌ام.

 

تازه هر موقع می‌خواهم حرفی بزنم می‌گوید پدر بچه‌هایم هستی و شریک زندگی‌ام، احترام تو واجب است.

 

من در این مدت از کار‌شناس مشاوره کلانتری گلشهر نیز کمک گرفته‌ام. می‌خواهم خودم را اصلاح کنم.


*دانشجو

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار