شهدای ایران shohadayeiran.com

تلفات دشمن خیلی زیاد است آنها پى درپى نیرو وارد می كنند و آتش بر روی رزمندگان ما بیشتر و بیشتر می شود. بر اثر آتش سنگین دشمن، كاظم هم هر دو پایش را از دست می دهد به معناى واقعى كلمه اِرباً اِرباً میشود! باهمان وضعیت بچه ها را دعوت به مقاومت میكند
شهدای ایران:  دفاع مقدس سالها می گذرد اما حکایت مردان حماسه و جهاد در عصر دنیا طلبی و شهرت خواهی  همچنان در گمنامی و مظلومیت به سر می برند، آنها برای امیال دنیوی قدمی بر نداشته بودند تا خود را مطرح نمایند آنها داوطلب بودند و داوطلبانه بر روی مین می رفتند! داوطلبانه اما عشق به خدا و اهلبیت(ع) را با جان و دل خریدند... یکی از آن مردان پاک الهی شهید عزیز کاظم نصرالله پور نیازی بود.
 

عهد و پیمان یک شهید با امام تا لحظه شهادت!

 شهید کاظم نصرالله پور نیازی- نفر اول از سمت چپ و شهید باکیده-  نفر اول از سمت راست

 

شهیدكظم نصرالله پورنیازى روستا زاده ای که ازخانواده كشاورز و از پدرومادرمؤمن  و بافرهنگ اسلامى و اعتقادات ناب اسلامى در یکی از روستاهای بابل پرورش یافت.

درهمان طفولیت با لالایی هایی كه از نام مبارك على( ع) و حضرت سیدالشهدا ( ع) خوى گرفته بود دوران كودكى، نوجوانى وجوانى را طى نموده است.

 کاظم آغاز جوانى خود را با نسیم انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى ( ره) دركنار مردم مؤمن ومتدین وانقلابى منطقه سپرى نموده و با شروع جنگ تحمیلى توسط استكبار جهانى برعلیه مردم مسلمان وانقلابى ایران اسلامى به مانند خیلی از جوانان این سرزمین لباس رزم بسیجى بر تن کرد و به اتفاق همرزمان خود راهى میدان جهاد و شهادت شد.

وی  مناطق مختلف غرب وجنوب کشور را تجربه کرد و در عملیات های مختلفی به ویژه  والفجر٨ درگردان حضرت مسلم بن عقیل ( ع) ازلشكرویژه ٢٥ كربلاشركت داشت كه درآن پاتك معروف لشكرگارد بعثی درجاده استراتژیك بصره - فاو و دریك جنگ تن به تن همراه باهمرزمان، ازخود رشادت ها به جای گذاشت و بارها تا مرزشهات پیش رفت اما گویا مصلحت خداوند دراین بود که او براى كربلاى ٥ ذخیره باشد!

کاظم درعملیات كربلاى٥ ابتدا درگردان 2  مسلم سازماندهى شده بود وقتى دید گردان یك  اولین گردان خط شكن درغرب كانال ماهى مى باشد با التماس، خود را در گروهان میثم بامسولیت فرمانده دسته یكم سازماندهى كرده بود تا درمرحله اول خط شكنى حضور داشته باشد.

 

عهد و پیمان یک شهید با امام تا لحظه شهادت!

شهید کاظم نصرالله پور نیازی- ایستاده از راست

 

حدود ساعت ١١ شب درساحل آب گرفتگى دژخودى، نیروهاى گردان به ترتیب برابرسازماندهی درحال سوارشدن قایق ها بودند كه به یكباره آتش هجیمى توسط دشمن برروى رزمندگان گروهان میثم ریخته شد، ٥ نفراز رزمندگان این گروهان بنام هاى: مهدى آقاجانى- على اصغربیژنى -  احمد باكیده-  سیدمعروف عبدالله زاده و حسن خیرالله زاده به شهادت مى رسند، كاظم هم دركنار این شهیدان بوده اماهیج آسیبى به اونمى رسد گویا خداوند زمان و مکان شهادت را درجاى خودش تعیین کرد و البته دراراده اوهیج خللى ایجاد نمى گردد.

عملیات آغازمى شود موانع یكى پس ازدیگرى درهم كوبیده مى شود، شرق كانال باعنایت خداوند در تصرف ما قرار می گیرد، ازكانال به زحمت عبورمی كنیم، درغرب كانال با دشمن تابن دندان مسلح درگیر مى شویم، آنجاهم با اراده خداوند به تسخیررزمندگان درمى آید، تعداد زیادى از نیروهای دشمن به اسارت در مى آید و دشمن متحیر می شود. ازعصر همان روز نیروهایش را براى مقابله با رزمندگان وارد منطقه می کند و روز بعد نیروها هرلحظه به تعداد تیپ ولشكرآن افزوده میشود.

پاتك هاى سنگین وسهمگین یگان هاى زرهى وكماندوهى شكل میگیرد، هرلحظه فشاردشمن زیاد و زیادترمی شود، گردان درزیر این آتش سنگین،  مقاومت جانانه ای می كند. با فرود هرگلوله وشلیك مستقیم تانك ها وآتش ادواتى، رزمندگان نقش برزمین می شوند.  یكى یكى به شهادت می رسند و یا مجروح می شوند. فشاربرروى گروهان میثم مضاعف میشود، گروهان سخت مقاومت میكند فرمانده گروهان برادرمحراب رجوانى به شهادت میرسد. جانشین او برادربسیجى محمدرضا مؤذن پورفرماندهى را بر عهده می گیرد ساعتى بعد ایشان هم به  شهادت می رسند.

 به دستور فرمانده گردان کاظم نصرالله پور مسئولیت گروهان را بر عهده می گیرد و با نفرات باقیمانده  درزیر آتش سنگین دشمن و درمقابل آنها مقاومت جانانه اى ازخود نشان می دهند.

 تلفات دشمن خیلی زیاد است آنها پى درپى نیرو وارد می كنند و آتش بر روی رزمندگان ما بیشتر و بیشتر می شود. بر اثر آتش سنگین دشمن، كاظم هم هر دو پایش را از دست می دهد به معناى واقعى كلمه  اِرباً اِرباً میشود! باهمان وضعیت بچه ها را دعوت به مقاومت میكند. براثرخون زیادى كه ازبدنش خارج میشود آرام آرام چهره اش به زردی می رود. خدایا او می خواهد به تو پیوندد  همرزمان او می خواهند وی را به عقب برگردانند اما کاظم ضامن نارنجك را خارج می كند و مانع انتقال خود به عقب می شود!

خدایا دشمن هر لحظه به ما نزدیك می شود و او چه می گوید؟ با آن حال نیمه جانش می گوید: شما تمام توان تان را در مقابل دشمن بكارگیرید! مرا رها كنید، من به امام عهد كردم تا آخرین قطره خون خود با دشمن اسلام بجنگم وامروزهمان روزاست...

بر اثر بمباران شیمیایى نفس ها به كندى ازسینه خارج میشود، رزمندگان به دلیل كمبود مهمات مقدارى براى تحكیم مواضع جدید به عقب مى آیند، كاظم نصرالله پورنیازى به شهادت میرسد وجنازه او درآنجا می ماند اما رزمندگان ما غرب كانال را رها نمی كنند و بعد ازعملیات دیگرى محل شهادت کاظم مجددأ به دست رزمندگان اسلام  آزاد می شود و بدن مطهرش به زادگاه آن درروستاى مومن آباد (فك چال) بابل منتقل میشود.

شهید کاظم نصرالله پور نیازی بی سر برگشت و خدا می داند که چه بر او گذشت اما بسیجی خمینی بود و پرورش یافته راه حسینی... یاد و نامش گرامی باد.

راوی؛ سردار حاج علی اکبرنژاد فرمانده گردان خط شکن مسلم ابن عقیل (ع)

*شلمچه

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار