شهدای ایران shohadayeiran.com

«دوقطبي كردن جامعه» در طول سال‌هاي اخير يكي از مهم‌ترين راهكارهاي جريان هواخواه ليبراليسم در داخل براي پيشبرد اهداف سياسي بوده است كه مي‌توان نمونه‌هاي تاريخي بسياري براي آن ذكر كرد. اما قبل از پرداختن به مختصات تئوري اين جريان و ذكر پيامدها و آسيب‌هاي سياسي- اجتماعي آن، بايد مختصري در باب چگونگي به‌وجود آمدن زمينه‌هاي «دوقطبي شدن» سياسي در كشور گفت.
شهدای ایران:در طول ماه‌هاي ابتدايي شكل‌گيري انقلاب كه هنوز ثبات اداري- سياسي بر كشور حاكم نشده بود سه ضلع ليبرال‌ها، جريان چپ و مذهبيون - به عنوان جريانات مدعي تأثيرگذاري در پيروزي انقلاب- به رقابت بر سر شكل دادن به نظام جديد سياسي مشغول شدند و بعد از گذشت مدتي اين مثلث تبديل به دو قطبي انقلابي –ضدانقلابي شد، به طوري كه جريان ضدانقلاب از سلطنت‌طلبان خواهان بازگشت رژيم پهلوي تا گروه‌هاي مخالف سلطنت از راستگرايان نهضت آزادي گرفته تا چپگرايان مجاهدين خلق را در خود جاي داده بود. در مقابل جريان انقلابي يا مذهبي داراي انسجام و وحدت خاصي بود به گونه‌اي كه در بسياري از موضوعات داخلي نهايتاً آراي مشخص و يكدستي از اين جريان به بيرون درز پيدا مي‌كرد.
ايجاد دوقطبي انقلابي- ضدانقلابي هر چند در دوران هشت ساله دفاع مقدس كه انسجام داخلي حرف اول را مي‌زد، مفيد و حاوي دستاوردهاي بسياري بود، نهايتاً باعث حذف گروه‌هاي معاند شد و تصوير گويايي از اپوزيسيون ارائه داد.
با حذف گروه‌هاي ضدانقلابي از فرآيند نقش‌آفريني سياسي در كشور به دليل راديكاليزه شدن، فعاليت جريان مذهبي كه اكنون پيروز رقابت‌هاي سال‌هاي نخست انقلاب اسلامي بود به دلايل مختلف از جمله «اختلاف نظرهاي سياسي- اقتصادي» شكلي نو به خود گرفت كه خروجي آن تولد مجمع روحانيون مبارز از دل جامعه روحانيت مبارز بود.
وجود برخي ديدگاه‌هاي ناهمخوان در هريك از دو تشكل يادشده تعريف راست و چپ را هم دستخوش تحول معنايي قرار داد و نهايتاً چپ‌ها با چرخشي خاص نام اصلاح‌طلب را براي خود انتخاب كردند و تلاش كردند رقيبان خود را به شكلي هدفمند «محافظه كار» بنامند، كليدواژه‌اي كه نتوانست خيلي دوام يابد و نهايتاً به اصولگرايي رسيد. به هرحال چپ- راست دهه 60 جاي خود را به دوگانه اصلاح‌طلب- اصولگرا در دهه80 داد.
مباني فكري – سياسي حاكم بر جريان اصلاحات – تجديدنظرطلبان باعث شده تا رهبران اين طيف دائم در پي دو قطبي‌سازي جامعه باشند كه مصاديق فراواني مي‌توان براي آن ذكر كرد.
 
  دوقطبي
«دو قطبي سازي» از سناريوهاي تكراري است كه قدرت اثرگذاري بسياري براي جهت‌دهي به افكار عمومي دارد. در اين روش، براي قطب‌سازي فضاي سياسي كشور، اصطلاحاً فضا را به سمت دوگانه «ديو و دلبر» هدايت مي‌كنند و در فاز نخست با استفاده از ظرفيت‌هاي رسانه‌اي و عمليات رواني، طيفي را سرمنشأ تمام مشكلات داخلي به جامعه معرفي كرده و جريان متبوع خود را مقابل اين جريان به‌وجودآورنده مشكلات كشور معرفي مي‌كند. اين جريان نه تنها با اين كار زمينه تخريب طيف مقابل را فراهم كرده و مقدمات رويگرداني جامعه از آنها را مهيا ساخته، بلكه در مرتبه‌اي بالاتر طرح رويگرداني مردم از حاكميت را در انديشه دارد.

   دوقطبي كردن جامعه از سال 76 به اين سو
تاكتيك دوقطبي‌سازي فضا، تاكتيك آشنايي است كه بلافاصله پس از روي كار آمدن محمد خاتمي در دستور كار رهبران اين جريان قرار گرفت و مداوم در سال‌هاي مختلف بازتوليد شده كه در شرايط فعلي هم مي‌توان نمونه‌هاي ويژ‌ه‌اي براي آن جست‌وجو كرد. در ماه‌هاي اخير كه جامعه نيازمند آرامش و همگرايي عمومي است، اين جماعت تلاش دارد به كمك ابزارهايي، ضمن ايجاد دودستگي در بين مردم، مقبوليت اجتماعي خود را افزايش دهد. نظريه‌پردازان اين جريان اعتقاد دارند ايجاد شكاف اجتماعي بين مردم جامعه و تبديل آن به گسل‌هاي عميق مي‌تواند آراي انتخاباتي آنها را به سمت موفقيت حركت دهد – كه در ادامه به تشريح آن خواهيم پرداخت-.
«دو قطبي خشونت‌طلبان و اصلاح‌طلبان» نمونه بارز از اهداف دوم‌خردادي‌ها در ايام هشت ساله حاكميت است كه وقوع قتل‌هاي زنجيره‌اي، كوي دانشگاه و... هم بر اساس همين موضوع پياده‌سازي شد.

   بهره‌برداري از مذاكرات هسته‌اي
جريان تجديدنظرطلب كه در طول 15 ماه گذشته همواره تلاش داشته با عمليات رسانه‌اي- رواني تيم مذاكره‌كننده كشورمان را به امتياز‌دهي فراوان به غربي وادار سازد، همچنان در تلاش است تا به بهانه توافق هسته‌اي ايران با 5+1 جامعه داخلي را به دو گروه مذاكره – عدم مذاكره تقسيم كند.
آنها با اين رويكرد اهدافي فراتر از موضوعات هسته‌اي را دنبال مي‌كنند. اين جماعت تلاش مي‌كنند از يك سو جامعه را در حالت شرطي شدن پيرامون مذاكرات باقي نگاه داشته و از سوي ديگر حاكميت را مخالف دستيابي به توافق نهايي به افكار عموم القا كند. «منفعل ساختن نيروهاي مؤمن به انقلاب و به حاشيه راندن گفتمان انقلاب اسلامي»، «تغيير فضاي فرهنگي و سياسي كشور و احياي مجدد تجديدنظرطلبان و فتنه‌گران» و «زمينه‌سازي براي طفره رفتن از مطالبات مردم و پاسخگو نبودن نسبت به كارآمدي دولت متبوع» هم از جمله اهداف ديگري است كه در اين ميان مورد توجه آنها قرار گرفته است.

   دودستگي دانشجويان در دانشگاه‌ها
حوزه ديگري كه جريان هواخواه ليبراليسم براي ترويج دودستگي روي آن تمركز كرده، حوزه دانشگاه است كه با توجه به در پيش بودن روز دانشجو مصادف با 16 آذر اين هدف در روزنامه‌هاي زنجيره‌اي اين جريان نمود بيشتري هم پيدا كرده است. به گونه‌اي كه اين رسانه‌ها طي يك هفته اخير تلاش داشتند در قالب «مطالبات جنبش دانشجويي از رئيس‌جمهور» وي را به سمت بيان سخنان چالش‌برانگيز كه كاركرد تشديد اختلافات دانشجويي را هم دارد، رهنمون كنند.
 
   دوقطبي كردن جامعه با برداشت‌هاي جهت‌دار از سخنان دولتمردان
اين جريان همچنين در طول ماه‌هاي اخير در تلاش بوده تا با تكرار كلماتي مانند «بي‌سواد، بي‌شناسنامه، ترسو و بزدل و تندرو» به ادبيات سياسي- رسانه‌اي كشور، شكاف بين مردم در جامعه را القا و آن را تبديل به گسل اجتماعي غيرقابل ترميم كند.
در اين مسير تكرار جملاتي نظير آنچه در ادامه مي‌آيد، مهم‌ترين نقش را بازي مي‌كند. جملاتي شامل «يك عده شده‌اند متولي و همه مردم از نظر آنها شده‌اند مشكوك و همه مورد ترديد و مورد شك هستند. شما چكاره هستيد كه خود را متولي همه چيز مي‌دانيد؟... چرا يك عده بي‌سواد كه از بخش‌هايي خاص پول مي‌گيرند بايد حرف بزنند اما بزرگان، دانشگاهيان و اساتيد ما سكوت مي‌كنند؟»، «ما از همه مي‌خواهيم با شناسنامه حرف بزنند و بگويند از كجا هستند؛ بگويند وابسته به كدام جناح هستند؛ با نام جناح خود سخن بگويند و نه با نام ملت ايران»، «يك عده به ظاهر شعار مي‌دهند ولي بزدل سياسي هستند و تا حرف مذاكره پيش مي‌آيد مي‌گويند ما مي‌لرزيم. به جهنم؛ برويد يك جاي گرم براي خود پيدا كنيد. خداوند شما را ترسو و لرزان آفريده است» و «مخاطب من در جمله و كلمه‌اي كه در وزارت امور خارجه بيان كردم نقطه مقابل «شيردل» بود، نه منتقدين و مخالفين، بلكه كساني بودند كه صرفاً به دنبال تخريب و كارشكني هستند و مدتي است كه از اتاق فكر به اتاق عملياتي وارد شده‌اند و بدانند كه در برابر تخريبگران سكوت نمي‌كنيم.»
تمركز بيش از حد روي برخي سخنان دولتمردان- كه به بخشي از آن اشاره شد - طي ماه‌هاي اخير هم با توجه به همين هدف صورت مي‌گيرد. آنگونه كه بيش از صد‌ها بار روزنامه‌هاي زنجيره‌اي جملاتي با مضمون آنچه شخصيت‌هاي برجسته دولت بر زبان آورده را تبديل به تيتر‌هاي صفحات نخست روزنامه‌هاي خود كرده‌اند.
 
  رودررويي ملت – حاكميت
با توجه به كاركردهاي گفتمان دوم خرداد و عملكرد وابستگان به اين جريان در طول سال‌هاي اخير مي‌توان گفت كه دوقطبي‌سازي در جامعه مقدمه‌اي است براي «تقابل ملت با ملت» و «تقابل مردم با حاكميت» كه بخشي از آن طي سال‌هاي 78 و 88 رونمايي شد.
به باور نظريه‌پردازان دوم خرداد، يكي از مؤلفه‌هاي مؤثر اجتماعي براي براندازي نظام، «رويگرداني مردم از گفتمان انقلاب اسلامي و به طريق اولي عملكرد كارگزاران حاكميت است» كه مقدمه آن ايجاد فضاي بدبيني نسبت به جريان نزديك به گفتمان انقلاب اسلامي است كه تنها با دوقطبي‌سازي جامعه امكانپذير است.

   واكنش رهبري به تقابل‌سازي جامعه
رهبر انقلاب چندي پيش در ديدار هفته دولت با رئيس‌جمهور و هيئت وزيران با واكنش نسبت به چنين رويكردي بيان نمودند: نبايد جامعه را دوقطبي كرد؛ چراكه محيط جامعه را شكننده مي‌كند. منظور رهبر انقلاب از فضاي دوقطبي چيست؟ آيا منظور ايشان ورود به فضاي تك حزبي است؟  مگر نه اينكه پيش‌تر از زبان ايشان شنيده بوديم كه اصولگرايي و اصلاح‌طلبي، دو بال براي تعالي جامعه است؟ براي فهم آنچه ايشان گفته‌اند، نياز داريم كه به صحبت‌هاي نه‌چندان دور ايشان مراجعه كنيم.
در انتخابات سال ۸۸، آن كساني كه فكر مي‌كردند در انتخابات تقلب شده، چرا براي مواجهه‌ با تقلب، اردوكشي خياباني كردند؟ چرا اين را جواب نمي‌دهند؟... اگر خداي متعال به اين ملت كمك نمي‌كرد، گروه‌هاي مردم به جان هم مي‌افتادند، مي‌دانيد چه اتفاقي مي‌افتاد؟ مي‌بينيد امروز در كشورهاي منطقه، آنجاهايي كه گروه‌هاي مردم مقابل هم قرار مي‌گيرند، چه اتفاقي دارد مي‌افتد؟ كشور را لب يك چنين پرتگاهي بردند.
به هر حال واقعيت آن است كه تجديدنظرطلبان با علم بر اينكه دوقطبي‌سازي فضاي جامعه، هيچ گرهي از مشكلات كشور را باز نخواهد كرد و اساساً انداختن توپ در ميدان قطب مقابل، چيزي از بار مسئوليت مسئولان كنوني كم نمي‌كند، كاربرد اصلي اين سناريو را رويگرداني مردم از جناح رقيب و حاكميت اسلامي دانسته‌اند.
*جوان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار