شهدای ایران shohadayeiran.com

در اصطلاح كسى را مى توان سيد گفت كه حسب و نسب وى از سوى پدر به حضرت عبدالمطلب بن هاشم عليهماالسلام جد بزرگوار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برسد.
به گزارش شهدای ایران، در اصطلاح كسى را مى توان سيد گفت كه حسب و نسب وى از سوى پدر به حضرت عبدالمطلب بن هاشم عليهماالسلام جد بزرگوار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برسد.

آیا حضرت عباس علیه السلام هم سید است؟

اللهم صل على محمد و آل محمد، كما صليت على ابراهيم و آل ابراهيم ، و بارك على محمد و آل محمد، كما باركت على ابراهيم و آل ابراهيم ، انك حميد مجيد.

حديث نبوى

در اصطلاح كسى را مى توان سيد گفت كه حسب و نسب وى از سوى پدر به حضرت عبدالمطلب بن هاشم عليهماالسلام جد بزرگوار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برسد و چون حسب و نسب حضرت ابى الفضل العباس عليه السلام از طرف پدر حضرت على بن ابى طالب بن عبدالمطلب بن هاشم عليهم السلام مى رسد، لذا شك و ترديدى در اين نيست كه حضرت قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام هم سيد است . اين تذكر را از اين لحاظ داديم كه بعضى از دشمنان اهل بيت عليهم السلام يا بعضى از دوستان نادان خيال مى كنند كه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام سيد نبوده كمى بيشتر توضيح مى دهيم تا مطلب جا بيفتد:

كلمه "سيد" از نظر لغت عرب: در كتاب معجم اللغة كه انصافا در علم لغت بى نظير است - مى نگارد: سيد يعنى رئيست ، پرورش دهنده ، آقا، مالك ، شريف و فاضل ، سخى و كريم ، حليم و بردبار، عابد و پرهيزگار، زعيم كه در قرآن هم به همين معنا به كار رفته است كسى كه مال خود را در راه حق عطا كند، شكر خدا را به جا آورد و بزرگ و مربى خاندان :

هر كسى داراى يكى از اين گونه صفات باشد مى توان از نظر لغت عرب به وى سيد گفت. چون تمام اين صفات به درجه اتم در حضرت هاشم جد بزرگوار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نمايان بود، علاوه بر اين سيادت و حفاظت خانه خدا و خدمت زائران بيت الله به عهده او بوده است ، بنابراين صفت عام براى جد بزرگوار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم صفت خاص شده بلكه يك لقب مخصوص حتى به حد علم رسيد.

كلمه "سيد"از نظر اصطلاح و استعمال

"سيد" از نظر اصطلاح به افرادى گفته مى شود كه نسب آنان از سوى پدر به حضرت عبدالمطلب بن هاشم جد بزرگوار رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم برسد. چون آنها علاوه بر جميع صفات حميده و پسنديده و برگزيده خدا هم بودند (صلى الله عليهم اجمعين ).
كلمه "سيد" از نظر روايات
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
"نحن بنو عبدالمطلب سادات اهل الجنة انا و على ، و جعفر و حمزة و الحسن و الحسين و فاطمة و المهدى ". (1)

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ما بنى عبدالمطلب سادات اهل جنت هستيم من و على و جعفر و حمزه و حسن و حسين و فاطمه و مهدى .

روايتى از حضرت امام حسن بن على عليهماالسلام است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
"ادعو سيد العرب (يعنى عليا) قالت عائشة : الست سيد العرب ؟ قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : انا سيد ولد آدم و على سيد العرب ". (2)

يعنى سيد العرب را صدا دهيد (يعنى على عليه السلام را) عايشه گفت : آيا شما سيد العرب نيستى ؟ نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من سيد بنى آدم هستم و على سيد العرب است ".
و قال صلى الله عليه و آله و سلم : يا على انت سيد فى الدنيا و سيد فى الاخرة . (3)

و قال عليه السلام : الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة ". (4)

كلمه "سيد" از نظر علما

در كتاب اسعاف الراغبين (ص 47) مى نگارد:

اسم شريف و سيد يطلق فى الصدر الاول على كل من كان من اهل البيت عليهم السلام سواء كان حسنيا ام حسينيا ام علويا من ذرية محمد حنفية او غيره من اولاد على بن ابى طالب ام جعفر ام عقيليا ام عباسيا و الشريف الزينبى ".

ترجمه :اطلاق كلمه شريف و سيد بر تمام اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بوده خواه از فرزندان امام حسن يا فرزندان امام حسين ، يا از نسل هاى على بن ابى طالب از ذريه محمد بن حنفيه ، يا از فرزندان جعفر بن ابى طالب ، يا از فرزندان عقيل ، يا از نسل هاى عباس عموى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم باشند.

همينطور در كتاب احكام سلطانيه آمده است :

"سيد" و هو اطلاقه على كل علوى و جعفرى و عقيلى و عباسى .

يعنى آن كلمه سيد و شريف اطلاق بر تمام هاشميون علوها و جعفرى ها و عقيلى ها و عباسى ها مى شود.

در كتاب جامع الانساب ، (ص 35) مى نگارد:

در زمان حاضر ايرانيان منحصرا كلمه "سيد" را براى عموم بنى هاشم استعمال مى كنند و در ايران جايى يافت نمى شود كه به آنان كلمه ديگرى غير از سيد اطلاق كنند.

علامه حلى "اعلى الله مقامه الشريف " در كتاب تذكره مى نگارد:

"مستحق خمس هستند؟ نسب شان از طرف پدر به حضرت عبدالمطلب برسد".

كثيرى از علماى اماميه عامه اتفاق بر اين دارند، البته علامه سيد مرتضى قائل بر اين است كه اگر كسى مادرش هم سيده باشد يعنى از طرف مادر نسبت به جد پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم داشته باشد مى تواند خمس بگيرد. (5)

ملا مهدى نراقى كاشانى "ره " در مستند الشيعه ، ج 2، كتاب الخمس ، ص 84 فى المسالة الخامسة مى نگارد:

"السادات هم الهاشميون المنتسبون الى هاشم جد النبى صلى الله عليه و آله و سلم اى اولاد عبدالمطلب من بنى عبدالله و ابى طالب و العباس و الحارث و ابى لهب ، و استحقاقهم الخمس اجماعى ويويد ذلك الاخبار".

سادات تمام بنى هاشم كه منتسب به حضرت هاشم جد نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم باشند و آن اولاد عبدالمطلب از بنى عبدالله و ابى طالب و بنى العباس و حارث و ابى لهب اجماع است كه همه شان استحقاق خمس ‍ دارند و اخبار هم مويد اى مطلب است .

هر چند در ايران به سيادت حضرت ابوالفضل العباس و اولادش عليهم السلام ايمان و ايقان دارند ولى در بعضى از كشورها اين سوال مطرح است . از اين جهت ما لازم دانستيم اين مطلب را تذكر بدهيم .

حضرت ابى الفضل العباس عليه السلام ازآل محمد صلى الله عليه و آله و سلم است

درباره اين كه حضرت ابى الفضل العباس عليه السلام از آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم و به يك چنين مقامى سرفراز است ، رواياتى زياد در كتب شيعه و سنى آمده است ، كه مختصرى از آنها به عرض خوانندگان معظم مى‌رسانيم .

ابن اثير جزرى كه يكى از علما و دانشمندان بزرگ اهل تسنن به شمار مى رود در كتاب نهايه مى نگارد:

صدقه براى حضرت محمد و آل آن بزرگوار صلى الله عليه و آله و سلم حلال نيست . آن گاه از قول شافعى نقل مى كند و مى گويد: "آل محمد افرادى هستند كه صدقه به آنان حرام است و خمس در عوض صدقه براى ايشان مقرر شده و اشخاصى كه صدقه بر آنان حرام است همان افرادى هستند كه از نسل و صلب حضرت هاشم و مطلب باشند.

در كتاب معجم متن اللغه در لغت "اهل " آمده :

آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيت آن حضرت است و منظور از اهل بيت حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم : على ، فاطمه ، حسن و حسين عليهم السلام مى باشند.

امام اهل تسنن احمد حنبل در كتاب مستند (ج 6، ص 323) از ام البنين حضرت ام سلمه (ره ) نقل مى كند:

پيامبر خدا به فاطمه زهرا عليهاالسلام فرمود: "شوهرت على و فرزندانت حسن و حسين را نزد من بياور. وقتى همه آمدند پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم يك كساى يمنى بر روى ايشان افكند و آن گاه دست مبارك خود را روى آن كسا نهاد و گفت :

پروردگارا اينان آل من اند. بار خدايا، صلوات و بركات خود را براى محمد و آل محمد نازل فرما.

ام سلمه مى گويد: من هم گوشه كسا را بلند كردم كه داخل كسا شوم ولى پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم آن را از دستم گرفت و فرمود تو نيز به خير و سلامتى خواهى بود".

ده ها روايت ديگر در كتب اهل تسنن داريم كه حضرت على عليه السلام از آل محمد به شمار مى رود و حضرت اباالفضل العباس عليه السلام كه فرزند و خلف صالح آن بزرگوار است نيز از آل محمد محسوب مى شود.

دركتاب قاموس اللغه مى گويد: كلمه عترت به معناى فرزند، قبيله ، خويشان نزديك از گذشتگان و آيندگان .

امام حسين عليه السلام در كربلا در زير يك خيمه كه حضرت عباس ‍ عليه السلام فرزندان امام حسن عليه السلام و فرزندان عقيل عليهم السلام بودند فرمود: ما عترت اهل بيت رسول صلى الله عليه و آله و سلم هستيم .

مراد اين كه امام حضرت عباس عليه السلام و ديگر خويشان نزديك را از عترت اهل بيت قرار داده و از عترت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم جدا نكرده است . علامه حلى "رحمة الله عليه " در كتاب تذكرة الفقهاء در بحث مستحقان زكات مى نگارد:

"وقد اجمع المسلمون كافة على تحريم الصدقة الفروضة على بنى هاشم " لقوله عليه السلام : "ان الصدقة لا تنبغى لآل محمد، انما هى اوساخ الناس ". (6)

و قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : انا اهل البيت لا تحل لنا الصدقة . (7)

چون حضرت قمر بنى هاشم از آل رسول صلى الله عليه و آله و سلم محسوب مى شوند، پس صدقه و زكات واجب بر او و نسل آن حضرت حرام است .

صاحب كتاب "انوار زهرا عليهاالسلام " مى نگارد: متجاوز از صد جلد كتاب در معناى آل بيت لغت و احاديث را دقيقا مطالعه كردم ... از بسيارى از احاديث استفاده مى شود كه آل پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم تمام بنى هاشم تا روز قيامت اند. در لغت ، آل را به معناى اهل گفته اند با اين فرق كه در معناى آل ، داشتن شرافت لحاظ شده ولى در معنى اهل اين قيد ذكر شده است ... به طور خلاصه در تمام كتب لغت ، آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم به معناى ذريه آل آن حضرت تا روز قيامت و اقوام نزديك آن وجود مقدس از كسانى كه صدقه بر آنها حرام بوده و مى شود به آنها خمس داده ، اما در روايات نيز به همين معنا آمده است ، زيرا در باب زكات در احاديث مكرر گفته شده كه زكات بر آل محمد حرام است و در باب خمس نيز رواياتى تصريح شده كه نيمى از خمس را به آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم داد. كه طبق دو دسته احاديث در كتب فقه تصريح شده كه آل محمد شامل جميع بنى هاشم تا روز قيامت مى‌شود.

معناى آل و امت

حديثى از امام رضا عليه السلام علماى عراق در حضور مامون از امام عليه السلام پرسيدند:

اخبرنا يا ابا الحسن عن العترة هم آل او غير آل ؟ فقال الرضا عليه السلام : هم الآل .

فقالت العلماء: فهذا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يوثر عنه انه قال : "امتى الى " وهولاء اصحابه يقولون بالخبر المستفيض الذى لا يمكن دفعه "آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم امته " فقال ابوالحسن الرضا عليه السلام : اخبرونى هل تحرم الصدقة على آل محمد؟ قالوا: نعم . قال عليه السلام : فتحرم على الامة ؟ قالوا: لا.

قال: هذا فرق بين الآل و بين الامة . (8)

آل، در لغت به معنى اهل بيت است . و اهل حديث گفته اند: آل نبى آنهايى هستند كه زكات بر آنها حرام است و در عوض خمس به آنها تعلق مى گيرد. دسته اى گفته اند: آل پيرو و مطيع را گويند.

قاضى حسين بن مسعود بغوى در كتاب "شرح سنة الرسول " روايت كرده كه از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم پرسيدند: چگونه بر شما درود بفرستيم ؟ فرمود: بگوييد: اللهم صل على محمد و آل محمد كما صليت على ابراهيم و آل ابراهيم و بارك على محمد و آل محمد، كما باركت على ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد.

در كتب لغت آل را به معنى اهل بيت و اهل بيت را به معنى آل نوشته اند و چنين تفسير كرده اند كه اصل آل اهل بوده وهاء به همزه تبديل شد. و دليل اين مطلب اينكه هاء براى تصغير آمده ، چنانچه در تصغير آل ، اهيل گفته اند كه اسماء به اصل خود بازگشت مى كند.

مسلم بن حجاج و ابو داود سجستانى و نسائى در تفسير آل روايت كرده اند كه در بيان آل از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيديم فرمود: ان هذه الصدقات انما هى اوساخ و آنهالا تحل لمحمد و لا لال محمد.

مالك بن انس هم درموطا خود آورده است كه :

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : الصدقة لال محمد صلى الله عليه و آله و سلم انما هى اوساخ الناس .

زيد بن ارقم روايت كرده كه در باب حرمت صدقات بر آل ، مراد: آل على ، آل جعفر، آل عباس و آل عقيل هستند.

و خلاصه احاديث فريقين در معنى آل ، اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مى باشد. (9)

اهانت به علويه

بزرگى از علماى اعلام و سلسله جليله سادات كه شايد از ذكر نام شريفش ‍ راضى نباشد نقل فرمود:

زمانى پدر علامه ام را در خواب ديدم و پرسش ها از ايشان كرده و پاسخ هايى شنيدم :

.1 ارواحى كه در عالم برزخ معذب اند عذاب و سختى هاى آنان چه گونه است ؟

در پاسخ فرمود: آنچه براى تو كه هنوز در عالم دنيا هستى مى توان بيان كرد به طور مثال آن است كه هر گاه در دره اى از كوهستان باشى و از چهار سمت كوه هاى بسيار مرتفعى كه هيچ توانايى بر بالا رفتن از آن ها نباشد و در حال گرگى هم تو را دنبال كند و هيچ راه فرارى از او نباشد.

  .2آيا خيراتى كه در دنيا براى شما انجام داده ام به شما رسيده و كيفيت بهره مندى شما از خيرات ما چه گونه است ؟

در پاسخ فرمود: بلى تمام آن ها به من رسيده است و اما كيفيت بهره مندى از آن ها را به هم ذكر مثالى براى شما بيان مى‌كنم :

هر گاه درحمام بسيار گرم پر از جمعيتى باشى كه در اثر كثرت تنفس و بخار و حرارت ، نفس كشيدنت سخت باشد در آن حال ، گوشه در حمام باز شود و نسيم خنك به تو برسد چه قدر شاد و راحت و آزاد مى شوى ؟! چنين است حال ما هنگام رسيدن خيرات شما.

  .3چون پدرم را سالم و منور ديدم و تنها لب هاى او زخم دار و آلوده به چرك و خون بود از آن مرحوم سبب زخم بودن لب هايش را پرسيدم و گفتم اگر كارى از دست من بر مى آيد براى بهبودى لب هاى شما بفرماييد تا انجام دهم .

در پاسخ فرمود: تنها علاج آن به دست علويه مادر شماست ، زيرا سبب آن اهانتى بود كه در دنيا با وى مى كردم و چون نامه سكينه است هر وقت او را صدا مى زدم خانم "سكو" مى گفتم و او رنجيده خاطر مى شد، و اگر بتوانى او را از من راضى كنى اميد بهبود است .

ناقل محترم فرمود: اين مطلب را به مادرم گفتم در جواب گفت : بلى ، پدر شما هر وقت مرا صدا مى زد از روى تحقير مى گفت : خانم "سكو" و من سخت ناراحت مى شدم ولى اظهار نمى كردم و به احترام ايشان چيزى نمى گفتم و چون فعلا گرفتار و ناراحت است او را حلال كرده و از او راضى هستم و از صميم قلب برايش دعا مى كنم . (10)


منابع:

  -1بحار الانوار، ج 22، ص 142، ح 142، باب 37.
  -2رياض النضرة فى مناقب العشرة ، ج 3، ص 137.
  -3رياض النضرة ، ج 3، ص 138.
  -4صواعق المحرقه ، ص 189؛ كنز العمال ، ج 6 ص 220؛ احقاق الحق ، ج 10، ص 544 - 593.
  -5تذكرة الفقهاء، كتاب الخمس ، مسالة فى المستحقين .
  -6صحيح مسلم ، ج 2 ص 52.
  -7كنز العمال ، ج 6، ح 16527.
  -8تحف العقول ، ص 426؛ بحار الانوار، ج 25، ص 221.
  -9مجموعه زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام ، عماد زاده ، جلد اول ، چاپ دوم سال 1374 قمرى ، ص 17، به نقل از مطالب السول فى مناقب آل الرسول ، محمد بن طلحه شافعى ، ص 3.
  -10كشكول شمع جمع ، محمد راجى ، ص 494 - 495، به نقل از داستانهاى شگفت ، ص 269.

*باشگاه خبرنگاران

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار