شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۵۰۲۲۶
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۸
اگر آن روز با تکيه بر عقل تصميم مي گرفتم و در انتخاب همسر احساسي عمل نمي کردم و اگر به نصيحت مادرم گوش کرده بودم، امروز به اين وضعيت دچار نمي شدم و مسير بدبختي و تباهي را نمي پيمودم...
به گزارش شهدای ایران، جوان ۲۳ ساله اي که در اتاق مددکاري کلانتري سرش را ميان دو دستش گرفته بود آهي کشيد و چنين به تاريکخانه زندگي اش قدم گذاشت.

در خانواده اي پرجمعيت بزرگ شدم و با آن که برادري نداشتم اما در کنار چهار خواهرم هيچ گاه احساس تنهايي نکردم اگرچه پدرم فردي معتاد بود و همواره با مادرم مشاجره مي کرد، اما من فقط به قبولي در دانشگاه مي انديشيدم تا در آينده زندگي راحتي را براي خودم و خانواده ام فراهم کنم.

روزي که در رشته مهندسي عمران قبول شدم سر از پا نمي شناختم و با غرور در کوچه و خيابان راه مي رفتم روياها وخيال پردازي هايم پاياني نداشت وقتي مهندس صدايم مي کردند فقط به اين مي انديشيدم که بتوانم پدرم را از چنگ مواد افيوني نجات بدهم امتحانات ترم اول به پايان رسيده بود که عاشق سهيلا دختر همسايه مان شدم چند بار به او پيامک دادم و بدين ترتيب دوستي من و سهيلا هر روز بيشتر مي شد روزي که ماجراي علاقه ام به سهيلا را مطرح کردم مادرم با عصبانيت فرياد کشيد مگر زندگي پدرت را نمي بيني که باز هم مي خواهي با يک خانواده معتاد ازدواج کني؟ اما من که براساس احساسم تصميم مي گرفتم در برابر مخالفت هاي مادر و خواهرم مقاومت کردم و بدين ترتيب آن ها به ناچار با ازدواج ما موافقت کردند. اما هنوز مدت زيادي از اين ازدواج نگذشته بود که يک روز به طور ناگهاني سهيلا را در حالي که با باجناقم مشغول استعمال مواد بود مشاهده کردم اما از ترس چيزي به خانواده ام نگفتم و اين راز را پنهان کردم.

همه اعضاي خانواده همسرم معتاد بودند و آن ها آرام آرام مرا نيز در دام مواد افيوني گرفتار کردند. به ناچار دانشگاه را رها کردم و به دنبال کارگري رفتم اين گونه بود که مسير زندگي ام تغيير کرد و ديگر نمي توانم هزينه هاي زندگي ام را تامين کنم همه اين بدبختي ها در حالي است که طي ماه هاي گذشته به همسرم سوءظن پيدا کرده ام و احساس مي کنم او نيز به خاطر تامين هزينه مواد مخدر دچار انحرافات اخلاقي شده است.

حالا هم دادخواست طلاق سهيلا را به دادگاه ارائه داده ام اما نمي توانم از دختر يک ساله ام چشم پوشي کنم و از سوي ديگر نيز نمي توانم او را نزد خودم نگه دارم اگرچه در دو راهي عجيبي مانده ام اما مي دانم که همه بدبختي هايم از انتخاب نادرست شريک زندگي ام آغاز شد...

ماجراي واقعي با همکاري پليس پيشگيري خراسان رضوي
*خراسان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار