شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۴۹۱۱۹
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۹
همه اين مشکلات را خودم به وجود آوردم حالا نه تنها زندگي ام را متلاشي کرده ام و آينده ام را به نابودي کشانده ام، بلکه همه مرا دختري هوسران مي دانند حتي پدر و مادرم ديگر توجهي به من ندارند و معتقدند به خاطر اين آبروريزي بايد محل سکونتشان را تغيير بدهند.
شهدای ایران:دختر ۱۸ساله که به اتهام فرار از منزل توسط کارآگاهان پليس آگاهي خراسان رضوي دستگير شده است، درباره چگونگي ماجراي فرارش به افسر پرونده گفت: حدود يک سال قبل با جوان ۲۱ساله اي که در همسايگي ما زندگي مي کردند آشنا شدم، او هر روز صبح سر کوچه مي ايستاد و هنگامي که من براي رفتن به مدرسه از خانه خارج مي شدم با چشم هايش تعقيبم مي کرد تا اين که روزي نامه عاشقانه اي را سر راهم انداخت. از آن روز به بعد دوستي من و نويد آغاز شد.

آن روزها من به هر بهانه اي به حياط منزلمان مي رفتم تا او را که کنار ديوار خانه شان ايستاده بود، ببينم. پس از چند روز نامه نگاري روابط ما نزديک تر شد. ديگر در خيابان هاي اطراف و يا فضاهاي سبز و مکان هاي خلوت همديگر را مي ديديم. تا اين که چند ماه بعد پسري از بستگان دور مادرم از من خواستگاري کرد. من که مي ترسيدم ماجراي عشق خياباني به پسر همسايه را براي خانواده ام بازگو کنم در برابر سوال مادرم براي ازدواج با حسن سکوت کردم و بدين ترتيب چند روز بعد مراسم بله برون برگزار شد و ما حتي آزمايش هاي پزشکي قبل از ازدواج را هم انجام داديم.

وقتي نويد در جريان ازدواج ما قرار گرفت با ناراحتي مرا دختري هوسران خطاب کرد و گفت اگر به او علاقه مندم بايد با هم فرار کنيم. من هم به حرف هايش اعتماد کردم و شبانه با او به منطقه ديگري در مشهد رفتيم. مادربزرگ نويد فوت کرده بود و پدر و مادرش براي شرکت در مراسم تدفين به شهرستان رفته بودند، او طلاهاي مادرش را به همراه پول هايي که در خانه داشتند سرقت کرد و در همين چند روز با اجاره يک خانه و خريد مقداري لوازم منزل به آن خانه رفتيم اما ۱۰روز بعد پليس با اعلام شکايت پدر و مادرم ما را دستگير کرد، حالا خانواده حسن نمي خواهند مرا به عقد پسرشان درآورند چون مرا دختري هوسران مي دانند و معتقدند دختري که در آغاز زندگي به همسرش خيانت کند، لياقت همسري فرزندشان را ندارد، از سويي ديگر نيز خانواده نويد وقتي در جريان موضوع قرار گرفتند با سرزنش هايشان او را نسبت به من بدبين کردند و مي گويند هيچ اطميناني به اين گونه دختران که هر لحظه هوس زندگي با فرد ديگري را در سر مي پرورانند وجود ندارد، اکنون هم زندگي و آينده ام تباه شده است. از سوي ديگر نيز به خاطر اشتباهاتي که مرتکب شده ام بايد در دادگاه مجازات شوم و اين گونه مهر «سابقه دارد»!  هم در پرونده سياه زندگي ام نقش مي بندد...

ماجراي واقعي با همکاري پليس آگاهي خراسان رضوي
منبع:خراسان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار