شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۴۸۳۲۰
تاریخ انتشار: ۰۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۷
فقط به خاطر رفيق بازي بود که معتاد و دزد شدم. حالا هم بايد تاوان کارهايي را که کرده ام پس بدهم و غير از خودم هيچ کس را مقصر نمي دانم...
شهدای ایران: جوان ۳۰ ساله که قرار بود دقايقي ديگر در شعبه 801 مجتمع قضايي شهيد قدوسي مشهد پاسخگوي «اتهام سرقت» در حضور قاضي عرب باشد به بيان ماجراي زندگي اش پرداخت و گفت: کلاس چهارم ابتدايي بودم که پدرم در جاده با کاميون به داخل دره سقوط کرد و جان سپرد. از آن به بعد مادرم مخارج من و دو برادر و دو خواهرم را تأمين مي کرد. ۱۰ سال قبل يکي از برادرانم که معتاد تزريقي بود به خاطر مصرف زياد مواد مخدر، گوشه خيابان جان باخت و برادر ديگرم پس از دچار شدن به تب شديد از ناحيه پاهايش معلول شد. در اين زمان من هم با کارگري ساختمان سعي مي کردم به مخارج خانواده ام کمک کنم تا اين که دو خواهرم ازدواج کردند و من هم ۸ سال قبل زندگي با همسرم را در زير يک سقف آغاز کردم. در همين سال ها بود که با تعدادي از بچه محل هايم دوست شدم. اگر چه مادرم ۵ سال بعد از مرگ پدرم ازدواج کرد اما ناپدري ام هيچ کاري با من نداشت. ناپدري ام بيشتر در کنار همسر اولش بود و گاهي نزد ما مي آمد. بدبختي هاي من از زماني شروع شد که ۷ سال قبل براي اولين بار با تعدادي از همين رفقايم به بيابان هاي حاشيه مشهد رفتم و در آن جا استعمال ترياک را تجربه کردم. مدت زيادي نگذشت که ديگر به خاطر آلودگي شديد به مواد مخدر نمي توانستم کار کنم. زمستان دو سال قبل که کارهاي ساختماني در مشهد خيلي کم بود براي کار به قشم رفتم اما در آن جا به اتهام سرقت دستگير شدم و مدتي را در ندامتگاه بودم. وقتي به مشهد بازگشتم باز هم براي تأمين هزينه هاي اعتياد دچار مشکل بودم. ديشب هم شيطان گولم زد. هنگامي که مي خواستم از پشت بام خانه هاي مردم به منزل عمه پدرم بروم ناگهان سرم گيج خورد و داخل حياط يکي از همسايگان افتادم، با خودم گفتم حالا که من اين جا افتاده ام چيزي هم سرقت کنم. لباس هاي يک کودک را از داخل اتاق برداشتم و صورتم را بستم تا شناسايي نشوم اما وقتي وارد اتاق شدم ناگهان چند نفر روي سرم ريختند و مرا دستگير کردند که در اين درگيري صاحبخانه هم مجروح شد. اگر چه مي دانم همه اين بدبختي ها را رفيق بازي و اعتياد به سرم آورده است اما واقعاً دلم براي دختر ۶ ساله ام مي سوزد وقتي دوستانش به او بگويند پدرت يک «دزد» است...

ماجراي واقعي - بر اساس يک پرونده قضايي
منبع: خراسان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار