شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران: همزمان با حملات گسترده رژیم صهیونیستی به غزه وبلاگ‌نویسان کشورمان نیز دست به قلم شده‌اند و از مقاومت مردم مظلوم غزه حمایت می‌کنند. وبلاگ آزاداندیش نوشت: آنقدر التهاب داشتیم که کودکان اطراف هم می‌فهمیدند و دلشان می خواست بر سر این رژیم کودک کش، فریاد بکشند!

قلب‌ها همه ناآرام و غمگین، حتی کودک بیست روزه خواهرم؛ نمی‌شد فقط تماشا کرد و اشک نریخت! نمی‌شد مثل بعضی جمادات و حیواناتِ دنیا سکوت کنیم! با یک هماهنگی ساده سه روز قبل از روز قدس، بنا گذاشتیم آخرین پنجشنبه ماه رمضان بچه‌ها را جمع کنیم تا نفرین‌هایشان را بر سر رژیم کودک کش (اسرائیل) فریاد بکشند، به دلیل روز قدس برنامه به چهارشنبه (1393/5/1) موکول شد.

آنقدر فریاد می‌کشیدند و مرگ بر اسرائیل می‌گفتند،گویی بغض و نفرتشان از آدم گنده‌های این دنیا بیشتر است! برنامه برپا شد، کودکان برای ابراز همدردی با کودکان غزه، برای شهدای غزه شمع روشن کردند. دعای فرج خواندند و شعارهایی در محکومیت اسرائیل و آمریکا، فریاد کشیدن؛ شاید نمی‌دانستند محاصره یعنی چه؟ ولی به دلیل آنکه می‌فهمیدند بی‌آب و غذا ماندن چقدر سخت هست، خواستار آزادیِ فلسطین شدند.

کودکان به صورت نمادین پیکر کودکان شهید فلسطینی را تشییع کرده و با خواندن متنی جنایات رژیم صهیونیستی و سکوت کشورهای دنیا در قبال این جنایات را محکوم کردند، در آخر هم آرزوهای خود را برای کودکان غزه، بر روی فانوس‌های آرزو نوشتند و با آرزوی پیروزی قدس شریف فانوس‌ها را به آسمان فرستادند.

 

در متن بیانیه خود از همه مردم خواستند تا امنیت و آرامش را به غزه و فلسطین برگردانند، خواستند جهانشان آرام، بدون جنگ، ترس و خونریزی باشد و به مسئولان گفتند تا برای ادامه زندگی شاد و کودکانه کودکان غزه، کمک‌های دارویی و غذایی مردم کشورهای مختلف به دست آنها برسد.

دلنوشته ای از کودکان ایرانی به کودکان غزه

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به شهدای غزه

سلام به قدس

سلام به گلبرگ‌های پر پر شده در جوار قدس

اینجا غزه نیست! اینجا ایران است. اینجا سرزمینِ لاله‌هاست، اینجا ایران است.

ما کودکان، اینجا صدایِ تو را شنیده‌ایم، تصاویر تو را دیده‌ایم و برای آزادی تو از چنگالِ ستمگران، گریه کرده‌ایم.

ای کودک غزه!

ای جوانمردِ کوچک؛ روح بزرگِ تو قدر آسمان‌هاست. تو ایستاده‌ای و با جانِ خودت ضعفِ ابرقدرت‌های دنیا را به رخشان می‌کشی!

تو می‌جنگی، تو این شب‌ها با لالایی بمب‌ها به خواب می‌روی، می‌دانم.

تو این شب‌ها برای گم شدنِ برادران و خواهرانت گریه کرده‌ای و نمی‌دانی کجا هستند زیر خاک یا زیرِ آوارها؟!

تو روزه‌ای بی‌آنکه بدانی روزه چیست!

تو درد داری، بی‌آنکه درمانی باشد!

نمی‌دانم مادرت هست؟ خانواده‌ات هست؟

تو این روزها برای پدر و برادرانت دعا می‌کنی یا نماز میت می‌خوانی؟!

نفرین به شیطان، نفرین به بمب‌هایی که بر سر تو می‌ریزند. نفرین به نامردمانِ تاریخ!

من امشب عکسهای شما را دیدم! و برای همین نمی‌توانم خوب صحبت کنم، دیگر آرام نیستم! باز هم سوال می‌پرسم: دوستِ من تو که اینها را از نزدیک دیده‌ای، حالت خوب است؟!

من بعضی جملات را خوب نمی‌فهمم، از اهالی دنیا می‌پرسم:

گرسنگی یعنی چه؟                                                             

بیماری یعنی چه؟

یتیمی یعنی چه؟

درد یعنی چه؟

سوختن یعنی چه؟

شهید چند ماهه یعنی چه؟

تحریم دارویی یعنی چه؟

بمب یعنی چه؟

موشک یعنی چه؟

آواره یعنی چه؟

جنایتکار یعنی چه؟

و از مسلمین می‌پرسم:

آیا وقتی اذان بر گوش نوزاد می‌گویند یعنی باید نماز میت بخوانند؟

آیا بر تن کودکانِ عریان کفن می‌پوشانند؟

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار