شهدای ایران shohadayeiran.com

طبق نقشه، هدف عملیات، نمازگزارانی بودند که آن روز در مسجد جامع شهر جمع شده بودند، همه چیز برای اجرای این نقشه آماده بود اما بر خلاف تصور دشمن انفجار در بیرون از مسجد اتفاق افتاد، چرا که فداکاری و زیرکی ۲ جوان بسیجی مانع از آن شد که تروریست انتحاری بتواند
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش شهدای ایران عده ای از نمازگزاران بندر چابهار مثل هر جمعه به مسجد امام حسین(ع) رفته بودند تا نماز جمعه دیگری را در کنار هم به جماعت برپا کنند، برخی از آن ها وارد مسجد شده بودند و برخی دیگر سرگرم وضو گرفتن بودند اما هیچ کسی خبر نداشت که کمی آن طرف تر از مسجد، تروریستی دقیقه ها را می شمارد تا نقشه شوم خود را اجرا کند. ساعت 12:20 دقیقه بود. همه در مسجد حاضر شده بودند و جا نمازها پهن شده بود، نمازگزاران مشغول ذکر گفتن یا صحبت بودند. همه منتظر بودند تا امام جمعه از راه برسد. در همین زمان مسئولان انتظامات مسجد که مسئول امنیت نمازگزاران بودند، فردی را دیدند که با پوشش نظامی قصد ورود به مسجد امام حسین(ع) را داشت. این مرد در همان لحظه ورود توسط نیروهای بسیج مسجد شناسایی شد، چرا که رفتارش کاملاً مرموز بود و هیچ کدام از بسیجی ها او را تا حالا ندیده بودند. تروریست که لباس نظامی به تن داشت قصد داشت بمب را در مراسم نماز جمعه مسجد منفجر کند اما نقشه شومش لو رفته بود.

چند بسیجی که حامد بزی و مرتضی آسوده نیز جزو آن ها بودند به مرد اجازه ندادند وارد مسجد شود و در این شرایط بود که نقشه مرد مرموز که از مدت ها قبل برایش برنامه ریزی کرده بود به بن بست خورد و او زمانی که دید بسیجیان مسجد به او مشکوک شده اند فرار را بر قرار ترجیح داد و متواری شد.

با فرار این مرد، مسئولان انتظامات مسجد مطمئن شدند که او ریگی در کفشش دارد و چون احتمال می رفت که وی دست به واکنش وحشتناکی بزند به دنبال او رفتند. مرد مرموز حدود ۳۰۰ متر از مسجد دور شده بود. اما ماموران دست از تعقیب فرد مشکوک برنداشتند و سرانجام مرد مرموز زمانی که دید جوانان بسیجی در تعقیبش هستند از ترس به سرعت شروع به دویدن کرد تا شاید از دست تعقیب کنندگانش بگریزد و در همین زمان بود که ناگهان مواد منفجره ای که همراه فرد تروریست بود مقابل درمانگاه سیدالشهدای شهرستان چابهار در خیابان تعاون منفجر شد.

با منفجر شدن تروریست، عده ای از افرادی که در آن نزدیکی بودند نیز دچار جراحات سنگینی شدند. ۳ نفر از آسیب دیدگان کودکان بیگناهی بودند که دچار جراحت شدند. آن ها به بیمارستان منتقل شدند و چون جراحاتشان عمیق نبود بعد از چند ساعت از آن جا مرخص شدند. اما حامد بزی و مرتضی آسوده دو جوان بسیجی که به دنبال فرد متواری بودند جراحات بیشتری برداشتند. مرتضی آسوده به دلیل شدت جراحات پیش از رسیدن نیروهای امدادی جان باخت و شهید شد و حامد بزی بعد از چند ساعت در بیمارستان به شهادت رسید.

رجبعلی شیخ زاده، معاون سیاسی امنیتی استاندار سیستان و بلوچستان درباره این حادثه می گوید: «ماموران انتظامات مسجد امام حسین(ع) در یکی از ورودی های مسجد سرگرم بازرسی افرادی بودند که قصد ورود به مسجد را داشتند. همان موقع بود که به یک نفر مشکوک شدند و او پا به فرار گذاشت. دو نفر از ماموران انتظامات به تعقیب او پرداختند و به وی فرمان ایست دادند اما فرد تروریست به اخطارهای آن ها بی توجهی کرد. فرد تروریست جلیقه انتحاری به تن داشت و ناگهان در حین فرار مواد منفجره ای که به همراه داشت منفجر شد. بر اثر این انفجار خودش در دم به هلاکت رسید و ترکش هایش به دو مامور تعقیب کننده که از بسیجیان محلی بودند، اصابت کرد و باعث شد هر دو بسیجی شهید شوند. این دو نفر یکی شیعه و دیگری اهل سنت بودند که با فاصله زمانی اندک از یکدیگر به شهادت رسیدند.»

شیخ زاده می گوید: «همچنین در نزدیکی محل انفجار ۳ خواهر و برادر به نام های علیرضا، صدیقه و ملیحه افضل زهی که قصد عبور از خیابان را داشتند به علت موج انفجار و اصابت ترکش بمب زخمی شدند. علیرضا و صدیقه به بیمارستان منتقل و درمان شدند و مشکل خاصی ندارند، اما خواهر آن ها به نام ملیحه با دیدن حادثه دچار وحشت شده است.»

معاون استاندار سیستان و بلوچستان می افزاید:«استوار محمدرضا حسین آبادی از ماموران نیروی انتظامی حاضر در محل، که قصد کمک به نیروهای بسیجی مسئول انتظامات مسجد را داشت بر اثر اصابت ترکش های انفجاری مصدوم شده که درمان او هم ادامه دارد.»

 

حامد بزی فقط ۲۱ سال داشت

حامد بزی دانشجوی دانشگاه آزاد، متولد ۱۳۷۰ چابهار بود و ترم آخر کاردانی رشته کامپیوتر را پشت سر می گذاشت. یکی از دوستانش می گوید:«خیلی وقت بود که حامد را می شناختم. او جوانی متواضع و فروتن بود، چندی پیش راهی اردوی گروه جهادی در روستای پیران زابل شده بودیم. در فیلم مستندی که از این اردو تهیه شده حامد کمتر دیده می شود چرا که او همواره تلاش می کرد فعالیت های خود را از دوربین ها مخفی نگه دارد.»

 

پسرم مقابل چشمم پرپر زد

خانواده بزی تا چند روز پیش ۴ نفری بود و پدر و مادر به همراه دو پسر خود در بندر چابهار زندگی می کردند. علی بزی ۴۶ ساله است و به جز حامد پسر دیگری به نام حمید دارد که ۲۰ ساله است.

پدر خانواده از لحظه ای می گوید که صدای انفجار را از داخل مسجد شنید:«من و حامد و حمید عادت داشتیم که هر جمعه در مسجد امام حسین(ع) نماز جماعت بخوانیم. آن روز هم به همراه دو فرزندم به مسجد رفتیم.

حامد خیلی وقت بود که جمعه ها در مسجد در برقراری امنیت نمازگزاران کمک می کرد. او ظهر جمعه هم بنا به مسئولیتی که روی دوشش بود کنار در مسجد ایستاد تا مردم را به داخل راهنمایی کند. من و حمید به داخل مسجد رفتیم ولی از آن جا که حمید هم گاهی به برادرش کمک می کرد چند دقیقه ای پیش من ماند و بعد به بیرون از مسجد رفت.»

علی بزی آن روز شروع به خواندن نماز کرد اما نمی دانست که در بیرون از مسجد چه خطری پسرش را تهدید می کند. او ادامه می دهد: «در حال خواندن نماز بودم که صدای مهیبی از بیرون مسجد شنیدم. در داخل مسجد، همهمه ای به پا شد. خیلی ها از صدای هولناکی که همه محله را در بر گرفته بود شوکه شده بودند و از جایشان تکان هم نمی خوردند.عده ای دیگر به بیرون از مسجد دویدند تا ببینند چه اتفاقی رخ داده است. من هم همراه همان عده به بیرون از مسجد رفتم تا ببینم چه شده است. ناگهان حمید را دیدم که به سمتم می دوید.»

حمید به سمت پدر دوید و خبر زخمی شدن حامد در جریان انفجار انتحاری را داد. حمید که کاملا سراسیمه و مضطرب بود، با صدای لرزان به پدرش گفت که حامد ترکش خورده است. پدر بعد از شنیدن این خبر، وحشت زده به سمت محل حادثه دوید.

علی بزی ادامه می دهد: «به سرعت به سمت محل وقوع حادثه دویدم. مردم دور حامد و یکی دیگر از مسئولان انتظامات مسجد به نام مرتضی آسوده ایستاده بودند. جلو رفتم و دیدم پسرم و مرتضی غرق در خون هستند و چند نفر دیگر هم از جمله چند بچه آسیب دیده اند. مرتضی در دم شهید شده بود ولی حامد هنوز نفس می کشید. »

حامد بیهوش شده و سروسینه و شکمش پر از ترکش بود. پدر نفس پسرش را کنترل کرد، او هنوز نفس می کشید حالا آمبولانس اورژانس هم از راه رسیده بود تا مجروحان حادثه را به سرعت به بیمارستان منتقل کند.

 

وداع در بیمارستان

امدادگران، حامد را روی برانکار گذاشتند و به داخل آمبولانس بردند. ساعت 12:40 دقیقه بود که حامد را به بیمارستان امام علی(ع) رساندند و همان زمان تلاش پزشکان برای نجات جان او آغاز شد. ما پشت در منتظر بودیم. دعا می کردیم. بعد از چند دقیقه دکتر بیرون آمد. چهره اش را که دیدم فهمیدم چه خبر است! پاهایم سست شد اما جلوی زن و بچه ام باید خودم را مقاوم نشان می دادم. او خبر شهادت پسر بزرگم را داد و گفت که حامد در طول عمل جراحی یک بار رفت و با احیا برگشت اما بار دوم متاسفانه نتوانست تحمل کند.

پدر حامد می گوید: نمی دانم چه کسانی و با چه هدفی جان حامد و مرتضی را گرفتند و باعث وارد شدن صدمه به چندین نفر دیگر شدند اما امیدوارم آن هایی که باعث و بانی این عملیات های تروریستی هستند هر چه زودتر سزای کارشان را ببینند.»او ادامه می دهد: «وقتی پیکر پسرم به سردخانه منتقل شد، هنوز در شوک بودیم. خبر شهادتش خیلی زود بین اقوام و آشنایان و مردم شهر هم پیچید. صبح روز یک شنبه ۳۰مهر، مراسم تشییع جنازه حامد ۲۱ساله ام بود. جمعیت زیادی برای تشییع پیکر او آمده بودند. همه می دانستند که اگر اقدام به موقع حامد و مرتضی نبود، تروریست می توانست به مسجد راه پیدا کند و در صورت انفجار بمب در بین نمازگزاران، فاجعه خونینی به وجود می آمد. پیکر پسرم را در چابهار تشییع کردیم و پیکر مطهر مرتضی برای تشییع به زاهدان منتقل شد.

 

مرتضی آسوده دانش آموز ممتاز بود

اما مرتضی آسوده از دیگر شهیدان این حمله تروریستی است. این جوان زیبارو از دانش آموزان ممتاز یکی از مدارس نمونه دولتی چابهار بود. این جوان بسیجی که تنها ۱۷بهار از زندگی اش می گذشت روز جمعه ۲۷مهرماه در یک اقدام تروریستی در نزدیکی مسجد امام حسین(ع) به شهادت رسید. او از بسیجیان پایگاه مقاومت مسجد امام حسین(ع) بود و به همراه دوستانش مسئولیت برقراری امنیت این مسجد را به عهده داشت. این شهید بزرگوار پس از مشکوک شدن به فردی که قصد داشت عملیات تروریستی را در مسجد انجام دهد به تعقیب وی پرداخت ولی با منفجر شدن مواد انفجاری که تروریست با خود داشت، جان به جان آفرین تسلیم کرد.

پدر شهید مرتضی آسوده در گفت وگو با «مهر» می گوید: دشمن قصد دارد با این گونه حرکات تروریستی بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد کند و این پیوستگی، همبستگی و اتحاد مسلمانان را بشکند تا به هدف شومش برسد.

محمد آسوده اظهار داشت: پسرم ۱۷سال سن داشت و فردی بسیار خوش اخلاق، خوش رفتار، باایمان و نمازگزار بود.

وی گفت: شهید مرتضی در سال آخر دبیرستان درس می خواند و عضو بسیج مسجد امام حسین(ع) بود.

وی افزود: این بسیجی شهید از نظر اخلاقی بسیار با مادرش مهربان بود به گونه ای که این موضوع باعث شده مادرش بعد از شهادتش در وضعیت روحی نامناسبی قرار گیرد.

پیکر پاک شهید مرتضی آسوده روز دوشنبه اول آبان ماه با حضور قشرهای مختلف مردم شیعه و سنی، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه زاهدان، استاندار سیستان و بلوچستان، شوشتری رئیس کمیته حقوق بشر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، روحانیون و مدیران و مسئولان دستگاه های اجرایی استان از مقابل مسجد جامع تا گلزار شهدای بهشت مصطفی(ص) زاهدان تشییع و به خاک سپرده شد.

 

تروریست که بود؟

به دنبال این انفجار تروریستی، ماموران پلیس و اطلاعات وارد عمل شدند تا هر چه زودتر عامل این حادثه را شناسایی کنند.

مدت ها بود که با اعدام سرکرده گروهک ریگی و اشراف دقیق نیروهای اطلاعات، چنین عملیات هایی کاهش یافته بود و همین مسئله حساسیت این حادثه را بیشتر می کرد.

ایرج حیدری، فرماندار چابهار با اعلام شناسایی فرد تروریست می گوید: «مدتی بعد از حادثه، یکی از شاخه های گروهک ریگی با نام حرکت انصار ایران، مسئولیت انفجار تروریستی در مقابل مسجد امام حسین(ع) چابهار را پذیرفت. این گروهک تروریستی در اطلاعیه ای با انتشار تصویر فردی به نام حمزه سراوانی، وی را عامل انفجار انتحاری روز جمعه معرفی کرده است.

این گروهک تروریستی از شاخه های جداشده گروهک ریگی پس از دستگیری و اعدام عبدالمالک ریگی، سرکرده گروه بوده است.عامل انتحاری با نام مستعار «راشد بلوچ» خود را معرفی کرده بود که خوشبختانه با فداکاری و زیرکی بسیجیان حاضر در قسمت بازرسی مسجد، او نتوانست نقشه شومش را عملی کند.»

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار