شهدای ایران shohadayeiran.com

فوتبال ورزشی جذاب و مهیج برای همه مردم در سراسر جهان است و اسطوره های ورزشی در این میدان بیش از فوتبال مورد توجه رسانه ها و طرافداران آنان قرار می گیرند و گاه این محبوبیت به حدی می رسد که انعکاس کوچکترین رویدادی در مورد این ورزشکاران برای مطبوعات به ارزش تبدیل شده و خوانندگان را به سمت خویش جلب و جذب می کند.

به گزارش شهدای ایران، علی دایی یکی از این چهره های ورزشی است که به دلیل فعالیت هایش مورد توجه رسانه ها قرار گرفت و حضور در تیم ملی فوتبال، این توجه را بیشتر کرد.

بازی های خوب او در مسابقات ملی سبب شد به عضویت تیم های مختلف در اروپا برسد و درآمدهای زیادی را نیز کسب کند و پس از چندی به عنوان آقایی گل جهان به واسطه گل زنی در رقابت های مختلف ملی برسد، رکوردی که او را وارد باشگاه صدتایی های فوتبال جهان کرد.

در این میان هر روز بر معروفیت و محبوبیت علی دایی افزوده می شد و جوانان بسیاری او را به عنوان الگوی خود در رفتار و ورزش ملاک عمل قرار دادند و بسیاری دیگر آرزو کردند که با او عکسی به یادگار داشته باشند.

علی دایی متولد سال 48 در اردبیل، این روزها در اوج معروفیت و محبوبیت است و مدیر بزرگترین تیم پایتخت به شمار می رود ولی، کمی آن سو تر، رزمنده و جانبازی که او هم متولد 48 بود و دایی علی می خواندنش هم بود ولی، همانگونه که برای خدا زیست کرد می گفت: " اگر کار برای خداست پس بگذارید گمنام بمانم" در عین گمنامی به دیدار معبودش شتافت.

چند سال پیش را به یاد داریم که علی دایی با خودروی لوکس خود تصادف کرد و بسیاری از رسانه ها وحتی اخبار سراسری سیما با پوشش گسترده این خبر، پیگیر وضعیت وی شدند ولی درست در همان روز که علی دایی دچار سانحه شد،دایی علی شربت شهادت را نوشید و در عین بی خبری و گمنامی و با مشایعت دوستانش بی آنکه در رسانه ها کسی به دنبال او باشد به خاک سپرده شد و کسی نیز یادی از او نکرد.

فرق علی دایی با دایی علی این بود که فوتبال و جدال با توپ پلاستیکی را در میدان های ورزشی انتخاب کرده و با استفاده از هنری که داشت به محبوبیت و شهرت و ثروت رسید ولی، دایی علی با دست بردن در شناسنامه اش و تبدیل سال تولد از 48 به 45، خود را به جبهه ها رساند و با توپ و گلوله و در میدانی که هر لحظه امکان کشته شدن داشت و اثری از نمایش در آن نبود، بدون هیچ گونه چشمداشتی و تنها برای دفاع از مردم در مقابل تجاوز دشمن به میدان رفت.

هنوز چندی از انتشار خبر اعتراض احمدرضا عابدزاده دروازه بان تیم ملی در مسابقه ایران و استرالیا که منجر به حضور کشورمان درجام جهانی شد نگذشته است که در آن وی به دلیل بدهی مالیاتی خود، نسبت به انتقاد از مسئولان اقدام کرده و مدعی شده بود که برای این بازی جان خود را به خطر انداخته و با دست و پای شکسته شده در این رقابت ها حضور داشته است و به احترام او این برخوردها را نباید انجام دهند نمی گذرد ولی، بودند و هستند افرادی که بدون هیچ ادعایی پا و چشم و دست خود را در جبهه جا گذاشتند و بدون اینکه ازر کسی طلبی داشته باشند می گویند هنوز به مردم بدهکارند.

می طلبد رسانه های گروهی، مسئولان فرهنگی و اجتماعی با بازشناسی وظایف و کارکردهای خود به گونه ای عمل کنند که به جای تمایل یافتن افکار عمومی به سمت اخبار نازل و بی اهمیت در جامعه، به سوی موضوعات و مطالبی تمایل پیدا کنند که بتواند بخشی از نیازهای فرهنگی آنان را تامین کند.

متاسفانه امروز شاهد آن هستیم برخی رسانه ها به منظور افزایش تعداد مخاطبان خود به دنبال اخبار بی اهمیت و کم اثر هستند و در این راستا ازهیچ کوششی هم دریغ نمی کنند ولی، توجه به مسایلی مانند ایثارگران و شهدا می تواند به عنوان یک فرهنگ در جامعه نمود و توجه بیشتری را به خود جلب کند که برای نهادینه کردن آن می بایست، همه مسئولان و اقشار دست در دست یکدیگر داده و در این مسیر با برنامه و دقیق حرکت و اقدام کنند.

انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ایثارگر ازکرج
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۰۴ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
0
1
سالها
سالهاست که در این مملکت آدم هایی داریم که وقتی خیلی احساساتی می شویم ایثارگر و جانباز و فداکار صدایشان می کنیم و اگر سالگرد و مناسبتی باشد بالای مجلس می نشانیم شان و چشم بر هم زدنی هم از یاد می بریمشان.
در این نوشتار روی سخن با مدیران فراموشکار نیست بلکه با رسانه ها به عنوان وجدان بیدار جامعه است، آنهایی که باید خوب ببینند و بشنوند و به درستی بگویند و دردها را درمان کنند.
دیرزمانی است که در این مرز و بوم کسانی نفس می کشند که به خاطر دفاع از وطن و کیان و ناموس این آب و خاک از همه چیزشان گذشتند و اکنون با سردرد ها و دردسرها و سرفه ها و سینه های مملو از خس خس زندگی می کنند ولی، نه تیتر یک نشریات شده اند و نه خبرنگاری در خانه آنها را به صدا در آورده تا چند سطری جامعه را مهمان درد دلهایشان کند.
ما را چه شده است که سردرد چند ساعته یک فوتبالیست را به سردردها و سرفه های شبانه روز عقاب های بی نشان ترجیح می دهیم و سراغی از دردها و رنجهایشان نمی گیریم و تا به حال هیچ کدامشان را در رسانه هایمان ژنرال و عقاب و غزال و سلطان و امپراتور لقب نداده ایم.
به راستی ما را چه شده است.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار