شهدای ایران shohadayeiran.com

حضور در پروژه «محمد (ص)» به کارگردانی مجید مجیدی یکی از متفاوت‌ترین تجربیات زنده‌یاد جواد شریفی‌راد در حوزه سینما بود که به گفته او سینمای ایران را از جهات تأمین وسایل جلوه‌های ویژه پیش برد.
به گزارش شهدای ایران به نقل ازخبر آنلاین؛ انفجار فاجعه‌آمیزی که در پشت صحنه فیلم سینمایی «معراجی‌ها» به کارگردانی مسعود ده‌نمکی رخ داد، موجب شد شریفی‌راد به همراه جمعی از همکارانش دارفانی را وداع گویند و این پایانی غم‌انگیز برای هنرمندی بود که سال‌ها تلاش کرده بود با ساخته‌های خود سطح امکانات موجود در سینمای ایران را ارتقا بخشد.

او به گفته خودش این‌گونه وارد سینما شد: «من در نیروی هوایی فعال بودم و برای ساخت فیلم «حمله به اچ 3» به دستور تیمسار ستاری وارد حوزه سینما شدم و با آقای بحرانی و آقای برادری همکاری کردم.»

شریفی‌راد در روزهایی که همراه مجید مجیدی و عوامل تولید «محمد (ص)» در کرمان مستقر بود با حبیب ایل‌بیگی مدیرعامل فعلی انجمن سینمای جوان که در آن مقطع با این پروژه همکاری داشت، درباره حضورش در یکی از مهم‌ترین پروژه‌های سینمایی و اقداماتی که برای این کار انجام داده بود به گفت‌و‌گو نشست.

چطور وارد پروژه محمد (ص) شدید؟

بهمن ماه سال 89 وارد این پروژه شدم. وقتی بحث به قسمت جلوه‌های ویژه رسید، با فهرستی سه صفحه‌ای از وسایلی که در ایران مورد نیاز است مواجه شدم. این وسایل باید از خارج می‌آمد زیرا ما این شکل از کار را تاکنون در ایران نداشتیم و احتمالاً نیاز به تأمین خیلی از وسایل احساس نشده بود و یا شاید اقتصاد سینما اجازه نمی‌داد. وقتی آن فهرست را دیدم و قصه را خواندم متوجه شدم همه این وسایل ضروری است. قرار بود همه این‌ها از ایتالیا به ایران بیاید و بعد از کار دوباره برگردانده شود. این فرصتی بود تا از وسایل سالم و خوبی که در اختیارم قرار می‌گرفت استفاده کنم اما فکر کردم می‌توانم از این فرصت بهتر استفاده کنم.

با یک حساب‌وکتاب به این نتیجه رسیدم که با هزینه اجاره وسایل و همچنین هزینه حمل آنها می‌توانیم به راحتی این وسایل را در ایران بسازیم. این موضوع را مطرح کردم و گفتم بهتر است هیچ‌یک از این وسایل از ایتالیا نیاید و خودمان اینجا برای ساختش اقدام کنیم. اولین بحث ما سر بادساز بزرگ بود. نمونه‌های موجود در ایران کوچک بود. برای ساخت این‌ها احساس کردم تنها مشکلی که داریم ساخت آن پروانه است، دقیقاً در ذهنم این طور می‌گذشت که اگر نتوانم بسازم به نیروی هوایی می‌روم از آنان می‌خواهم ملخ هواپیما به من بفروشند. تصمیم من برای ساخت قطعی بود زیرا می‌دانستم اگر این ابزار از ایتالیا بیاید و بعد از ایران برود دوباره در نقطه قبلی خواهیم بود.

خیلی قاطع گفتم من همه ابزار را در اینجا تأمین می‌کنم. خوشبختانه مدیران پروژه به خصوص آقای حیدریان به من اعتماد کردند. سابقه حضور در نیروی هوایی را داشتم و می‌دانستم بخشی از متخصصان هوافضای نیروی‌هوایی در بخش خصوصی فعالیت می‌کنند. پرس‌و‌جو کردم و بالاخره در مورد ملخ از آنان سؤال کردم و سراغ آقای حسینی‌پور رفتم که 22 سال قبل دانشجو بودند و من برایشان تدریس می‌کردم. ویژگی‌های ملخی که می‌خواستم را به او گفتم و گفت تا دو سه روز دیگر به من جواب می‌دهد. دقیقاً چهار روز بعد با من تماس گرفت گفت کار آماده شده و دیدم ملخی کاملاً استاندارد با ویژگی‌هایی که می‌خواستم ساخته‌اند. سه ملخ در ابعاد یک و نیم متر ساخته بودند و همان‌جا با آقای حیدریان تماس گرفتم و اعلام کردم این بخش از کار به خوبی انجام شد.

با همین ابزار ما فعلاً هشت باد‌ساز ساخته‌ایم، دو فن بنزینی، دو فن با موتور 30 کیلووات ، دو فن با موتور 20 کیلووات برقی و دو فن کوچکتر برای فضاهای بسته. سر سیستم باران هم بعد از آزمون و خطاها، آنچه می‌خواستیم به‌دست آمد. در آن فهرستی که گفتم سه تن پودری هم بود که زمان ایجاد طوفان باید از آن استفاده می‌شد. بعد از چند روز تحقیق معدن آن را پیدا کردیم و متوجه شدیم ایران بزرگترین تولید‌کننده این ماده است.

این فیلم به گونه‌ای است که باید برای خیلی از پلان‌های آن وسیله‌ای بسازید و بعد آن را کنار بگذارید. مثلاً در بخش سپاه ابرهه و استفاده از وسیله برای پرتاب سنگ، آنچه مورد نیاز بود در ایتالیا دیده بودند. ما سه تا از آن را ساختیم و احساس می‌کنم به گونه‌ای ساخته شده‌اند که می‌توانیم حتی در لانگ‌شات هم بارش سنگ را داشته باشیم.

با این وجود هرچه در این مجموعه ساخته شد چنین نبود که انحصاراً برای این فیلم ساخته شود. قرار است این وسایل برای فیلم‌های دیگر سینمای ایران نیز مورد استفاده قرار بگیرد. آبشار آبی که در عسلویه کار کردیم و یا توپ‌هایی که آب شلیک می‌کند، همه چند منظوره است و می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد. توپی که آب شلیک می‌کند می‌تواند انفجار هم درست کند، این می‌تواند در وسط شهر تهران بدون هیچ خرابی یک انفجاری مشابه انفجار ساختمان 10 طبقه درست کند.

خارجی‌ها در طراحی‌ها نقشی داشتند؟

تا این مرحله نه. البته بعد از اینکه آمدند نظراتی دادند و ما اصلاح کردیم. آنان تجربه کار با این ابزارها را خیلی بیشتر از ما داشتند، مثلاً اینکه این فن سنگین است و بهتر است سبک شود. ما هم کار کردیم و سعی کردیم آن را سبک کنیم. مطمئناً اگر نفرات بعدی مشابه این فن را بسازند اشکالات ما را نخواهند داشت. برنامه ما این است که عیب و ایرادهای هرکدام از ابزار را بعد از هر قسمت کار با آنها برطرف کنیم.

در مورد روند ساخت این ابزار مستندسازی کردید؟

برای هرکدام از این‌ها دستور فنی نوشتیم. خود ما بعضی وسایل را ساختیم که تا الان نداشتیم و در تست‌ها خیلی خوب بود اما بعد از کار احساس کردیم می‌توانست بهتر از این هم باشد. بنای ما بر این است که بعد از اینکه با وسیله کار شد و یا اگر فرصت بود قبل از کار آن اصلاحات را اعمال کنیم. این ابزار علاوه براینکه باید به سینما معرفی شود، باید کتاب راهنمایی هم داشته باشند تا امکان استفاده از آن برای همه فراهم شود. وقتی مسئولان پروژه آمدند همه ابزاری که تأمین کرده بودیم به نمایش گذاشتیم؛ طوفان، باران و... کار ما مورد قبول قرار گرفت و قرار شد دیگر از خارج کشور تجهیزاتی برای کار ما وارد نشود.

چرا تا الان در سینمای ما چنین امکانی وجود نداشت و یا ابزاری از این دست تولید نشده بود؟

من در سریال‌هایی مانند «روزهای به یادماندنی» و «تفنگ سرپر» کار کرده بودم و تجربیاتی داشتم اما دلیل اینکه چنین ابزاری در سینما و تلویزیون ما وجود نداشته این است که اقتصاد یک مجموعه یا فیلم به گونه‌ای نیست که اجازه تأمین چنین ابزاری برای جلوه‌های ویژه بدهد. در این فیلم به‌نظر می‌رسد فرصتی داده شد تا بتوانیم این ابزار را تأمین کنیم.

 تجربه ایجاد موج در آن ابعاد که در عسلویه فیلمبرداری شد، کار ویژه‌ای بود. در این بخش توفان بزرگی داریم که امواج به ساحل کوبیده می‌شود و بعد ساحل پر از ماهی می‌شود. ایده‌های زیادی برای این ماهی‌ها بود، پیشنهاد من براساس چیزی که از قبل دیده بودم این بود که سازه‌ای با ارتفاع 10 متر ساختیم، با شیب تندی که به وسیله چوب پوشیده شده بود و یک لبه که ایجاد موج می‌کرد، در لبه انتهایی این ارتفاع پنج مخزن وجود داشت که هرکدام بیش از 1500 لیتر آب جا می‌گرفت و می‌توانست دفعتاً در این شیب تند خالی شود و در برخورد با آن مانع تصویری از موجی که از دریا به ساحل می‌زند ایجاد کند. بعد گفتیم این کار را می‌کنیم و ماهی زنده می‌ریزیم. ماهی زنده آوردند، بعد از اینکه موج‌ها ایجاد شد ماهی‌ها روی ساحل قرار گرفتند.در این بخش همچنین نیاز به توپی داشتیم که آب شلیک کند. هر کدام از این‌ها 200 لیتر آب را در خود جای می‌دهند و تا 50 متر آب را پرتاب می‌کنند که این وسایل خیلی خوب جواب داد.

متخصصان خارجی نتیجه کار شما را چطور ارزیابی کردند؟

آقای کری‌دوری که مسئول جلوه‌های ویژه خارجی ماست، جوانی بسیار با‌استعداد و پرتلاش است. با اینکه سنش به نظر کم می‌آید اما از 19 سالگی در کمپانی کری‌دوری که کمپانی معروف و متعلق به پدر اوست کار می‌کرده. «خوب، بد، زشت» کار پدر ایشان است. او از بچگی در جلوه‌های ویژه بوده و آن هم در کنار پدری که بسیار توانا بوده است. گاهی وقت‌ها نظراتمان هماهنگ نیست اما به‌هر‌حال با یکدیگر کنار می‌آییم و کارمان را انجام می‌دهیم.

کاری که در این فیلم کرده‌‌اید، چقدر می‌تواند به ارتقای سینمای ایران کمک کند؟

این یک موقعیت متفاوت است، به دلیل اینکه آدم‌هایی که در اینجا هستند در سطح دنیا صاحب عنوان و تجربه هستند، حداقل سود حضور این‌ها آن است که می‌توانیم جایگاه خودمان را نسبت به سینمای روز دنیا پیدا کنیم و بدانیم در کجا قرار گرفتیم و باید به کدام سمت برویم و به این خودباوری می‌رسیم که آن‌قدر که خودمان به خودمان می‌گوییم عقب نیستیم. خارجی‌هایی که در این پروژه حضور داشتند خودشان بعد از آشنایی با سینمای ایران به توانایی‌های ما اشاره داشتند.

یعنی امکان آن هست که آنان در پروژه‌های دیگر از آنچه در اینجا دیده‌اند استفاده کنند؟

حتماً، مسیری باز شده و ما وارد آن شده‌ایم، قطعاً این مسیر جلو خواهد رفت و بهتر می‌شود. ما در این شرایط متوجه نیازهایمان می‌شویم و بعد از این درک سراغ تأمین آنها می‌رویم. این فتح باب خوبی بود تا حداقل در بخش کار من اتفاقاتی تازه رخ دهد.

چه تعداد وسیله برای این فیلم ساخته شده است؟

وسایل عمده‌ای که ساخته‌ایم بیش از 60 قلم است.

برای همه این‌ها چقدر هزینه شده و هزینه آن در مقایسه با آنچه که قرار بود از ایتالیا اجاره شود به چه ترتیب است؟

من قیمت اجاره را نه پرسیدم و نه می‌دانم اما فقط حمل و نقل آن وسایل کمی بیشتر از آن چیزی می‌شود که ما برای ساخت این وسایل خرج کردیم. این وسایل در ایران می‌ماند و بعد از این بهتر خواهد شد و پیشرفت می‌کند.

به این فکر کرده‌اید که باید در سایر عرصه‌های سینما نیز چنین حرکتی داشت؟

قطعاً باید چنین باشد. وقتی ما ابزار و وسایل یک صحنه را نداشتیم اصلاً به آن فکر نمی‌کردیم. مثلاً چنین فکر شده که برای هلی‌شات گرفتن از فلان صحنه امکانش وجود ندارد پس قصه به‌گونه دیگری نوشته می‌شود و یا تهیه‌کننده بخش‌هایی را تغییر می‌دهد اما اگر ببینیم در این کار توانستیم با دوربین 35 و هلی‌کوپتر فیلمبرداری کنیم متوجه توانایی‌هایمان می‌شویم. این کار اصلاً در ایران مرسوم نیست، حتی در سطح دنیا هم کمتر مشابه آن دیده شده است و هنوز فیلمی که با دوربین 35 و هلی‌کوپتر کنترل‌دار گرفته شده باشد در دنیا وجود ندارد و این اولین نمونه آن است.

نتیجه کارتان را در فیلم «محمد(ص)» تاکنون و براساس آنچه ضبط شده و دیده‌اید چطور ارزیابی می‌کنید؟

نه از این رو که کار خودم بوده، بلکه واقعاً با توجه به خود کار به نظرم خیلی خوب شده است. آقای مجیدی کارگردان بسیار سخت‌گیری است و برای ارزیابی نتیجه کار به نگاه او توجه می‌کنم. این کار فرصت خوبی برای همه ما بود.

آیا باید شرایط فیلم به وجود می‌آمد تا به این امکانات دسترسی پیدا کنیم؟ نمی‌توانست این جریان از سوی مسئولان هدایت شود تا چنین امکاناتی به وجود آید؟

باید احساس نیاز به وجود می‌آمد، وگرنه ما به آنچه داشتیم به دلایل مختلف قناعت می‌کردیم. این کارها نیاز به سرمایه‌گذاری دارد. سیستم دولتی باید از چنین ماجرایی حمایت کند. هزینه‌های واقعی انجام شده برای این فیلم نسبت به خروجی بسیار ناچیز است، نه فقط در این بخش بلکه در همه بخش‌ها. من 362 روز است که سر این کار هستم و چند شیفته و در روزهای تعطیل هم کار کرده‌ایم.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار