شهدای ایران shohadayeiran.com

بالندگی ادبیات جنگ تحمیلی را نمی‌توان از جریان زمان جدا دانست و این دو روند در سطوح متفاوت بسیاری در یکدیگر می پیچند.
به گزارش شهدای ایران به نقل ازدفاع مقدس؛هر دوره‌ تاریخی به سبب عناصر متضادی که درون آن وجود دارد، سبب پدید آمدن پدیده‌های ادبی نامشابه یا حتی به کلی متفاوت با یکدیگر می‌شود. این پدیده‌ها حتی آن‌ها که به نحوی سطحی از ترسیم واقعیت‌های تیپیک دوران خود، سرباز می‌زنند، فرزندان زمانه خویشند و آن را به شیوه‌های گوناگون باز می‌تابانند.

یکی از مهم‌ترین ویژگی های آثار بزرگ هنری و ادبی در حیطه جنگ تحمیلی ایران و عراق، آن است که نه تنها ویژگی های زمانه ی خود را دارند بلکه تاثیری حیاتی و مهم بر نسل های پس از خود نیز می گذارند. راه بردن به ماهیت و ساختار درونی آثار دفاع مقدسی، بدون تحقیق و پژوهش – چه میدانی و چه کتاب خانه ای – بنیادها و زمینه های اجتماعی آن ناممکن است و از همین روست که نقد ادبی در راستای ادبیات جنگ تحمیلی، بر مطالعه مبادی پیدایش تاریخی هر اثر مهم، این گونه تاکید دارد.

اما در این رابطه پرسشی به وجود می آید این است که:

آیا تنها با همین رهیافت می توان وظیفه اجتماعی و زیبایی شناختی آثار هنری و ادبی با موضوع جنگ تحمیلی را در طی سال ها که زیسته و برجا مانده اند یا به وجود خواهند آمد، نشان داد؟

بودند و هستند افرادی که تصور می کنند که تنها دادن تحلیلی جامع از روابط میان پدیده های ادبی و واقعیت عینی تاریخی جنگ که موجد آن بوده است و در نوشته های ادبیاتی بازتاب یافته است و نشان دادن نقش این پدیده ها در ادبیات دورانی معین، کافیست تا بتوان تاثیر این پدیده ها را بر آگاهی اجتماعی عصر حاضر و بعدی، تبیین کرد و توضیح داد. اما در این نقطه نظر، میزان محدودی از واقعیت وجود دارد.

بررسی منشاء اجتماعی آثار دفاع مقدسی، برای تعیین آن که در آینده بر سر آن چه خواهد آمد، کافی نیست. علت این مسئله بیش از هر نکته ی دیگری آن است که آثار دفاع مقدسی به مدار اعصار و نسل هایی دیگر با زیبایی شناختی شاید متفاوت، وارد خواهد شد و منتقد هر چه قدر خود را با جزییات تاریخی و غیره بیشتر سرگرم سازد و تطبیق های ادبی "موضعی اش" هر اندازه جزیی تر و ریزتر باشد، برای کار نشان دادن ماهیت جنگ تحمیلی در اثر ادبی، جای کمتری خواهد گذاشت.

در حال حاضر تحقیق و مطالعه‌ی فراوانی در رابطه با سابقه و آثار خلق شده‌ی نویسندگان جنگ، به عمل می آید که شامل توصیف روابط و آشنایان و میزان تحصیلات آنان است؛ به طوری که ممکن است تمام ابعاد شخصی زندگی یک نویسنده مورد پژوهشی کنجکاوانه قرار بگیرد و غیره... .

ما می دانیم همه ی این موارد در بهترین شکل خود، کم فایده است؛ اما این برداشت های توصیفی جزئی نگارانه همیشه فراوان بوده است. در سال های اخیر در برابرشان واکنشی به وجود آمده که این واکنش در ابراز نارضایتی از انواع تحقیقات و نقدهایی که صرفا به منشاء اجتماعی اثر می پردازند، مشهود است. ما از این منظر با این مسئله موافق نیستیم ولی نباید چشم خود را بر این واقعیت ببندیم که پژوهشگران معمولا در بررسی اجتماعی – تکوینی آثار ادبیات پایداری، از تاثیر اجتماعی – زیبایی شناختی آن ها غفلت کرده و نتوانستند نشان دهند که این آثار از چه رو قابل بررسی ست و در حیطه ی دفاع مقدس به چه معنا بخشی از فرهنگ ادبیات جنگ تحمیلی شده اند.

برخلاف بعضی از جریان های ادبی، نقد واقع گرایانه بر نقش فعال ادبیات جنگ تاکید می کند. ادبیات همواره نشان داده است که در دوره های مختلف منتقدین و خوانندگان با نگاهی متفاوت به کتاب های نویسندگان جنگ نگریسته اند. مثلا در ارزیابی یک نویسنده در طی چند سال ممکن است نظرات متفاوتی به وجود آید. با این حال نباید بگذاریم که این امر ما را به این نتیجه گیری که گاها بعضی نظریه پردازان به دست آورده اند برساند که:

معاصران هر نویسنده، معمولا در ارزیابی خود از آثار وی، راه اشتباه را پیموده اند. این نتیجه گیری نادرست است. اول از آن رو که میان نیروی درونی یک اثر جنگی و نیازهای زیبایی شناختی زمانه آن، رابطه یی بس عمیق و مهم وجود داشته باشد. نویسنده در اثر جنگی خود، به خوانندگانی انتزاعی خطاب نمی کند بلکه خطاب وی به مردمی ست که در جامعه‌ی او زندگی می کنند و او خود، تحت تاثیر مقاومت ناپذیر اندیشه ها، احساسات و آمال زمانه‌ی خود است. این واقعیت واکنش آنی معاصران نویسنده را نسبت به اثرش بیان می‌کند. این که نیازهای زیبایی شناختی و ذوقی مردم در مرحله یی از تکامل جامعه چه از حیث ماهیت اجتماعی و چه از نظر سطح پختگی و شایستگی، علی‌رغم سن کم، متغیر و متفاوت است، موضوعی است دیگر!

البته این امر نشان خود را بر شیوه ی استقبال از اثر خلق شده بر جای می گذارد و نیز باید پیچیدگی رابطه میان کشف هنری و شیوه جا افتادن آن در نزد مخاطبین و رابطه میان چگونگی و ماهیت تعمیم هنری و برون تاب اجتماعی و روانشناختی را نیز به شمار آورد. شیوه پیوستن آثار دفاع مقدسی به بخشی از فرهنگ دوران معاصر و آینده، خود پدیده ای بس متنوع و بغرنج است.

تقدیر و نقش اجتماعی – زیبایی شناختی این آثار ممکن است ارتباطی با هدف های اصلی مولفشان نداشته باشد. تغییراتی که با گذشت سال ها در شیوه نگاه کردن به آثار ادبیات جنگی در تمام کشورهای جهان پدید آمد، موضوعی بود که در دوره ی محدودی رخ نداد. این موضوع تنها در نحوه ی نگرش به آثار متعلق به گذشته دور یا نزدیک، پدید نمی آید بلکه بر ادبیات جنگی دوران ما هم تاثیر می گذارد.

مثلا ممکن است در دوران ما، درباره آثار بعضی از نویسندگان جنگ تحمیلی نظرات گوناگونی وجود داشته باشد و وجوه و چهره های  نو و تازه یی از آثار آنان کشف شود. این مسئله در آینده، همان آیندگانی که ادبیات جنگ تحمیلی کشورشان را خواهند خواند نیز اتفاق بیفتد. بی شک موضوعیت و جامعیت دفاع مقدس، بی همتاست اما ادبیات مقوله‌ای است که قواعدی دارد و این قواعد در تمام موارد ادبی از جمله ساختار، مضمون، زبان ادبی، شخصیت پردازی و غیره، مصداق دارند.

قواعدی که باید از راه تحقیق و بررسی دقیق مستمر و خستگی ناپذیر آشکار شوند. همه آثار ادبیات جنگی، یکسره از محک زمان درست و واقع گرایانه بیرون نخواهند آمد. شاید گفته شود که یک اثر ادبی جنگی فنا ناپذیر است. این سخن تنها بدان معنا حقیقت دارد که اهمیت و معنای تعمیم های آن، به دوران خاصی محدود نباشند؛ با این همه این واقعیت که آثاری که در طی سال ها، در زمره‌ی آثار کلاسیک شمرده می شوند، اکنون دیگر تاثیر زیبایی شناسانه خود را از دست داده اند، نشان می دهد که ظرفیت و توان خلاق شان از میان رفته است. مسلما همه عناصر متشکل آن ها، در آن واحد از کار نمی افتد.

اثر جنگی، مانند نظام پیچیده ای است که از لایه‌های متفاوتی به وجود آمده و با یکدیگر رابطه ای پویا دارند و یکپارچگی زیبایی شناختی خود را، حتی وقتی که بعضی از عناصر آن از حیث زیبایی شناختی بی اثر شده باشد، حفظ می کند. چنانکه در سرنوشت بسیاری از آثار ادبیات جنگی، عکس این مسئله را می توان مشاهده کرد.

مثلا، در یکی از کتاب های داستانی در حوزه جنگ تحمیلی، به عنوان خواننده اثر، شاهد آن بودم، جای وسیعی از کتاب به مبحث سرنوشت آینده مردمی که پس از اشغال خرمشهر، از شهرشان مهاجرت کردند و به شهرهای شمالی کشور یا تهران پناه بردند، پرداخته شده است. این امر موضوع مهمی است. نویسنده با جدیت و سعی و تلاش بسیار، به زندگی مردم مهاجر می نگرد و به بی خانمان شدن شان توجه می کند اما شخصیت اصلی داستانش که یکی از همین مهاجرین جنگی است، در یک نوع حالت انفعالی باقی می ماند و از ابتدا تا انتهای کتاب، آرزو می کند تا دوباره به شهرش برگردد و زندگی را در خانه و کاشانه اش از سر گیرد... .

طبیعی ست که خواننده امروزی به این درون مایه توجه داشته باشد ولی با شخصیت اصلی داستان، رابطه خاصی برقرار نمی کند و پس از پایان کتاب، به زودی زود او و وجود منفعل کاراکتر کتابی که خوانده است را به فراموشی می سپارد!

شخصیت داستان مذبور، که باز هم قصد ندارم نامی از آن ببرم، در داستان خوب از آب در نیامده و به طور کل – تیپ – است!

تیپی، از هزاران آواره ی جنگی. درگیری های قهرمانانه بیرونی و چالش های درونی خاصی ندارد. در بطن جنگ حضور ندارد. رنج ها و شادی های دیگران را نمی بیند.فقط دلش می خواهد هر چه زودتر به خرمشهر برگردد. داخل کتاب فضاهایی که کشش زیبایی شناختی و عمق خاصی ندارد بازتاب پیدا می کند و به طور کل چهره ی اصلی داستان، از جهت عاطفی، خنثی و بی اثر است؛ و این همان نکته یی ست که می تواند از تاثیر کلی این رمان جنگی بکاهد.

آن چه منظورم است، مساله ی فرو نشاندن توان خلاقانه ی اثر نیست، بلکه مساله ی نگریستن بدان اثر، از زاویه یی تازه و جدید است.

حتی هنگامی که با چنین "خنثی شدگی" های زیبایی شناسانه ای روبه رو هستیم، باز باید درباره ی پایان یافتن انرژی درونی آن و آزمون نهایی زمان با احتیاط سخن بگوییم.

به طور کل باید گفت که ارزیابی های مختلف از آثار ادبیات جنگ تحمیلی، در شکل های مختلفی صورت می گیرد و مسئله زمان نیز در این ارزیابی ها غیر قابل انکار است. ارزیابی های متفاوت از آثار جنگی، تنها نتیجه  و معلول خصلتی مجهول در درون آن نیست. این تفاوت ها نتیجه‌ی رابطه متقابل محتوای آن ها با نیازها و خواست های خوانندگان مختلف است.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار