شهدای ایران shohadayeiran.com

 شهدای ایران :در کوچه پس کوچه‌های شهرری دنبال خانه‌ای می‌گشتیم که چهارسال و اندی پیش، آخرین فرزندش، که حسین نام داشت در 25 خرداد سال هشتاد و هشت به طرز مظلومانه‌ای به شهادت رسید. بعد از اندکی پرس و جو، در انتهای کوچه‌ای باریک، خانه شهید حسین غلام کبیری را پیدا کردیم. خانه‌ای کوچک که فضای آن تنهایی زن و مردی غمگین را روایت می‌کردند و هر گوشه‌اش عکس و یادگاری‌ای از حسین عزیزشان بود.

نشستیم پای صحبت خانواده‌ی حسین تا برای‌مان هر چه دوست دارند بگویند. پدری که هنوز بعد از گذشت چند سال پیراهن سیاه بر تن داشت و شکستگی و غم در چهره‌اش موج می‌زد؛ و مادری که هر گاه از حسین‌اش برای‌مان گفت، اشک صورتش را نمناک می کرد.

حسین غلام کبیری، اهل محله شهرری در ابتدای هجده سالگی در سعادت آباد تهران بر اثر حمله یکی از آشوبگران به نیروهای بسیج به عنوان اولین شهید اغتششات در تاریخ 25 خرداد سال هشتاد و هشت به طرز وحشیانه‌ای به شهادت رسید."

  مادر شهید حسین غلامی کبیری برایمان از شهیدش اینگونه گفت:

شهادت جوانان فتنه 88 با جوانان دفاع مقدس تفاوت خاصی داشت. حسین عاشق شهادت بود. حسین از 10 سالگی عضو بسیج بود و در مسجد حجتیه که در شهر ری است بزرگ شد تا به شهادت رسید. درسش خوب بود و بسیار در مدرسه فعالیت می‌کرد. نمی‌دانستیم صبح‌های دوشنبه وسایل زیارت عاشورا را آماده می‌کند. سر مزارش که می‌رفتیم کسانی را می‌دیدم که وقتی از آنها می‌پرسیدم مگر شما هم دوستان حسین هستید به من پاسخ می‌دادند مگر به ما نمیاد که دوست حسین باشیم. بسیار شجاع بود. بعد مدرسه به بهشت زهرا(س) برسر مزار شهدا می‌رفت.

تا نیمه شب بیدار ماند تا آراء شمارش شود

برای انتخابات رئیس‌جمهوری نمی‌توانست رای بدهد، چون ۱۸ سالش نشده بود و سه ماه کم داشت، از صبح رفت تا غروب در مسجد حجتیه مانده بود که به ما هم می‌گفت برای دادن رای به آنجا برویم. گفتم تو که رای نمی‌توانی بدهی، برای چه این‌جا ایستادی؟ گفت خب من کمک می‌کنم. تا ۱۰-۱۱ شب آن‌جا بود. ۱۱:۳۰ بود آمد موقعی که شمارش آغاز شد به او گفتند "حسین می‌‌توانی بروی، داخل مسجد شما را راه نمی‌دهیم". آمد پشت در مسجد نشست تا رای‌ها که شمارش شد، به او گفتند همان شخصی که می‌خواستی رای آورده است. ظهر روز 23 آمد خانه و گفت که امسال دانشگاه قبول شده‌ام. خنده‌ای کرد و گفت که مادر برای روز مادر پول ندارم برایت هدیه بخرم دیگر دانشگاه باید برم .آن روز تمامی فرزندانم منزل ما جمع بودند. غروب بود که از پایگاه تماس گرفتند و گفتند که سعادت آباد شلوغ شده است به خواهرش گفت که به مادر نگو. نزدیک اذان بود دیدم درحال حاضر شدن است پرسیدم کجا میری گفت همین جوری دارم میرم بیرون در مقابلم ایستاد و نگاهم کرد که همان نگاه شد و دیگر ندیدمش. چونکه نزدیک اذان بود گفتم می‌خواهد برود نماز بخواند صبح شد ولی باز نگشت. پدرش شب کار بود ساعت1:00بامداد گفتند که حسین بیمارستان حضور داره. من اطلاعی نداشتم که بهم گفتند بیا بریم بیمارستان حسین با کسی گلاویز شده بسیار تعجب کردم گفتم حسین گلاویز شده است؟؟؟ من آخرین نفری بودم که دیدمش حدود یک ربع به لحظه شهادتش بود که رسیدم بالای سرش.

شهادت لیاقت حسین بود، ارادت خاصی به امام حسین داشت

خصوصیات حسین حرف نداشت‌، یعنی یک سال است حسین رفته، تمام دوستانش‌، آشناهای محل، برای حسین همین‌جور گریه می‌کنند. فرزندم در سن 18 سالگی به شهادت رسید حسین در پوشش ظاهری خود بسیار رعایت می‌کرد من و پدرش از او راضی هستیم فقط از خدا می‌خواهیم که به ما صبر بدهد نزدیک 5 سال است که از شهادت حسین می‌گذرد ولی حتی ذره‌ای احساس نمی‌کنم که حسین نیست.

در معرفی شهیدان فتنه کوتاهی شده است

زمانیکه حسین به شهادت رسید ساعت 17 عصر رسانه‌ها اعلام کردند که در شهر ری یک بسیجی در فتنه 88 به شهادت رسید ولی انتظار می‌رفت که در معرفی شهدای فتنه بیشتر کار شود خدا می‌داند که چه دلیلی وجود دارد. مسلمانان از اتریش و کانادا به ما تسلیت زده بودند چه طور است که آنها متوجه شدند ولی در کشور خودمان هنوز بسیار افرادی هستند که شهیدان را نمیشناسند.

خون حسین غیرت جوانان دیگر را به جوش آورد، دفاع از مملکت و بسیجی بودن گناه است؟

جواب خون حسین مرا چه کسی می‌دهد. ما هیچ شکایتی نکرده بودیم کسی که حسین را به شهادت رساند هم سن حسین و از فتنه گران دستور گرفته بود. خودشان دستگیر کردند و پس از دوسال بدون نظر ما آزاد و گفتند که گناهی نکرده است. از مسئوولین می‌خواهیم اگر این افراد بخواهد به کار خود ادامه دهند از کشور بیرونشان کنند.

قطره قطره خون شهدا تانگ و تفنگی در برابر دشمنان است

در حماسه 9 دی یکی از خانواده‌هایی که حضور داشتند ما بودیم. خیلی‌ها می‌ترسیدند ولی من به آنها می‌گفتم که جوانان ما پرپرشده‌اند از چی می‌ترسید؟ اگر این افراد فتنه گران بودند که پرچم امام حسین را زیر سوال نمی‌بردند آنها مسلمان نیستند ایرانی نیستند باید کشور را ترک کنند. اینها نمی‌دانند دین چیست؟ قطره قطره خون شهدا تانگ و تفنگی در برابر دشمنان است

افتخارمان این است که جوانانمان رفته‌اند اگر می‌دانستم حسین کجا رفته بود من هم می‌رفتم ما در 9 دی راه آهن پیاده رفتیم وانان ما جوانان با غیرتی هستند ملت ایران در روز 9 دی شاهکار کردند.

پدر این شهید بزرگوار در ادامه بیان کرد:

ما از یک لحاظ خیلی ناراحتیم، یک سال است خانه‌مان از صبح تا غروب گریه بوده، ولی از یک لحاظ می‌گوییم خوب خدا را شکر که حسین راهی رفت که سرافراز شدیم‌.

روحیه مان در دیدار با آقا تقویت شد

در ماه رمضان سال 88 از بیت رهبری با ما تماس گرفتند و یک ملاقات خصوصی را با رهبر معظم انقلاب داشتیم، حسین بسیار علاقه داشت که به دیدار آقا برود زمانیکه ما رفتیم گفتیم که حسین دانشگاه قبول شده است فرمودند که حسین در دانشگاه امام علی و دانشگاه اصلی قبول شده است. طی این دیدار روحیمان قوی شد. دیدارمان با آقا خیلی طولانی نبود به ما گفتند که شهید شما شهید ولایت است، عکس حسین را از ما گرفتند و نگه داشتند.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار