شهدای ایران shohadayeiran.com

گویا همه دست به دست هم داده بودند که این جانباز را بکشند ، حتى یک پماد زخم را از ایشان دریغ می کردند که بتوانم به زخم هایش بمالم.
سرویس سیاسی پایگاه خبری «شهدای ایران»؛بى توجهى مسئولین در گرگان سبب به شهادت رسیدن جانباز قطع نخاع گردید.

نامه همسر جانباز شهید على محمدى به مسئولین
سلام علیکم. با احترام به استحضار می رسانم اینجانبه "سیده طاهره میرزائى" همسر جانباز شهید "اسماعیل على محمدى" ( جانباز قطع نخاع ) مطالبى را در خصوص مصائب و مشکلات زندگى و شهادت همسرم به عرض می رسانم .
١- مطلب اول اینکه با توجه به شرایط خاص وضعیّت جسمى همسر جانبازم و انتظارى که از مسئولین بهداشت و درمان گرگان داشتم متأسفانه با بى مهرى فراوان مواجه شدم، تا حدى که از کوچکترین امکانات بهداشتى و درمانى همسرم را محروم نگه داشتند و حتى از تحویل کیسه کلستومى و وسایل بهداشتى همسر جانبازم خوددارى مى کردند و شرایط را به قدرى برایم محدود و تنگ نموده بودند که تحمّل آن بسیار سنگین بود و شخص عقیلى، رئیس بهداشت و درمان جانبازان در گرگان که بارها با وى تماس گرفتم و مشکلات همسرم را بازگو نمودم.

متأسفانه هر بار ضمن ناامید کردن من، بارها به بنده توهین هایى را روا می داشت و بعد می گفت هر کجا که می خواهى برو شکایت کن و جانباز شما هم مُرد که مُرد و به من هیچ ربطى ندارد و من جواب همه را خواهم داد. با التماس تقاضاى آمبولانس مى کردم که همسرم مریض است باید به تهران برود. متأسفانه با بى احترامى آنها مواجه شدم و لذا چون نتیجه نگرفتم اجباراً جانباز را به بیمارستان شهید صیّاد شیرازى گرگان بردم که تازه اوّل مشکلات بود. در بیمارستان در شب اوّل جانباز را با وضع بدى که داشت در سالن بیمارستان روى تخت فاقد هرگونه امکاناتى نگهدارى کردند و حتى یک دکتر عمومى هم وى را معاینه نکرد و حتى یک پرستار هم بر سر بالینش نیامد.



با توجه به وضعیّت جابجایى همسرم ، از سر ناچارى خودم با هزار بدبختى او را جابجا می کردم که زخم هایش بیشتر نشود حال آن که پرستاران می دیدند که توان ندارم همسرم را جابجا کنم ولى با کمال تعجّب به کمک من نمى آمدند، حتى از آنها تقاضامی کردم به من کمک کنند ، طفره می رفتند.

همسرم به دلیل افت شدید قند به کما رفت و با سرعت به عوامل بیمارستان موضوع را گفتم. آنها گفتند ناراحت نباش ، خوابیده است ، با توجه به اینکه من می دانستم که در کما است به آنها اصرار کردم که دقّت کنند ، ایشان نخوابیده بلکه به کما رفته است ولى نه تنها توجّهى به من نکردند بلکه دستگاه تنفّسى را که وصل کرده بودند هم از ایشان جدا کردند و گفتند این نتیجه اعتراض شماست. اگر شلوغ کنى همین است که مى بینى ، هر چه تلاش می کردم کمتر نتیجه می گرفتم. خودم را می زدم که به دادم برسید همسرم از دست رفت، هیچ توجّهى نمی شد. گویا همه دست به دست هم داده بودند که این جانباز را بکشند ، حتى یک پماد زخم را از ایشان دریغ می کردند که بتوانم به زخم هایش بمالم.

حتى به پرستاران پول دادیم ولى باز بى توجّه بودند.
بعد از اینکه همسرم به کما رفت مدارکى را آوردند و من دقیقاً نمی دانستم آنها براى چه هستند و از من خواستند که امضاء کنم ، و من هم امضاء کردم.



بعد از اینکه به من گفتند  همسرت از دنیا رفته است تازه فهمیدم که از من تعهد گرفته اند. خدا را گواه می گیرم هر چه تلاش کردم که جانباز على محمدى زنده بماند کسى کمکم نکرد.
حال به هر طریق ممکن به خاطر رضایت دلم و تلاش هایم استدعا دارم به دادم برسید و با عوامل شهادت همسرم برخورد کنید و این افراد غیر مسئول و سهل انگار از جمله مدیریّت بهداشت و درمان گرگان و مسئولین بیمارستان شهید صیّاد شیرازى گرگان را که با جانباز قطع نخاع چنین برخوردى کردند به سزاى عملشان برسانید.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار