شهدای ایران shohadayeiran.com

شاید کسانی‌که وارد حوزه دفاع مقدس می‌شوند؛ از وارد شدن به این حوزه پشیمان نباشند؛ اما امروز می‌ببینیم برخی می‌توانند حرفشان را بیشتر و به جوانان بیشتری منتقل کنند؛
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

در شهر کورها همیشه آنکه یک چشم دارد رئیس است و حالا ما در شهر کورها زندگی می‌کنیم! شهری که در آن کتاب فروشانش مانند فریزفروشانی هستند در سیبری! حالا در این گیر و دار کتاب نخوانی، ما مانده‌ایم با دفاع مقدسی که می‌خواهیم ادبیاتش را به جوانان‌مان منتقل کنیم. می‌خواهیم بگوییم چرا شهید دادیم؟! اصلا شهیدان‌مان در جبهه‌ها چه دیدند که زندگی را با تمام لذتهایش بر خود حرام کردند؟! بیست و سه سال کم نیست! بیست و سه سال است شروع کرده ایم برای دفاع مقدسی که هشت سال بیشتر نبود! لیک این وضعیت زیبنده خون شهیدان هم نیست.

امروز همه نالانند از قضیه تبلیغ نشدن برای کتاب! شاعران نالانند! رمان نویسان نالانند! تاریخی نویسان نالانند و حتی آنان‌که برای دفاع مقدس می‌نگارند هم نالانند.

گاهی وقتها به این فکر می‌کنم که چه می‌شود حتی جوانان کتاب نخوان ما کتابهای نویسندگانی مثل آلبر کامو، صادق هدایت، غلامحسین ساعدی، مارکز، صمد بهرنگی و بسیاری دیگر از نویسندگان و شاعران را فارغ از نوع نگاه‌شان به زندگی و ادبیات‌شان می‌خوانند؛ اما کتابهای دفاع مقدسمان روی دست فروشندگانش باد می‌کنند؟!

آیا تبعیضی بین کتابهای آنها با کتابهای دفاع مقدس (به ضرر کتابهای دفاع مقدس) اعمال می‌شود؟! آیا برای کتابهای کامو یا صادق هدایت مراسم رونمایی گرفته می‌شود؟! آیا برای این کتابها نیز انحصار فروش ایجاد شده است؟!

شاید کسانی‌که وارد حوزه دفاع مقدس می‌شوند؛ از وارد شدن به این حوزه پشیمان نباشند؛ اما امروز می‌ببینیم برخی می‌توانند حرفشان را بیشتر و به جوانان بیشتری منتقل کنند؛ یا یک نویسنده ادبیات دفاع مقدس؟! برای خواننده جوان، جذابیت نوشته شاید از هرچیزی (و گاهی حتی از واقعیت) مهم‌تر است! آیا نوشته‌های ما درباره دفاع مقدس آن جذابیت را دارد که جوانان را به سمت خود جذب کند؟! امروز نوشته‌های کامو آنقدر جذاب هست که مخاطبش را جذب کند؛ تا کامو با سلاحش (که همان نوشته است) فلسفه‌اش را تزریق خواننده کند؛ اما نوشته‌های ما در مورد دفاع مقدس چطور؟! آیا خواننده را جذب می‌کند تا بتوانیم با آن حقیقت را تزریق کنیم؟! امروز درد ما کمی تبلیغ نیست! درد ما ناتوانی‌مان در جذب مخاطب و مخصوصا جوانان است! جذبی که با نوشته‌های خوب حاصل می‌شود! دردمان وقتی بیشتر می‌شود که با وجود انتشار گسترده رمانها و خاطرات و نوشته‌های مختلف در حوزه ادبیات دفاع مقدس، سید قاسم ناظمی با حسرت تمام می‌گوید: تنها چهار، پنج کتاب قابل اعتنا در حوزه ادبیات دفاع مقدس وجود دارد. آن وقت است که آدم دلش می‌خواهد دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی را در آژانس شیشه ای اینگونه تغییر بدهد: تو میدونی لشكر بره خط، جوخه برگرده یعنی چی ؟!

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار