شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران: شهید ادواردو آنیلی(مهدی) پس از مسلمان شدن چندین بار به ایران سفر کرد و برای کمک به تشیع در گوشه و کنار جهان فعالیت نمود. یکی از کسانی که در این دوران با آن شهید بزرگوار آشنا شد محمد مهدی ملک‌الکتاب خیابانی از مبارزان قدیمی انقلاب اسلامی و رئیس فعلی هیئت مدیره شرکت نیرو محرکه است. او خاطرات ناب و منتشر نشده‌ای را درباره شهید آنیلی در سینه خود دارد که قسمتی از آن را در این مصاحبه که خانم معصومه طاهری انجام داده مرور می کنیم:

چطور شد که با شهید ادواردوآنیلی(مهدی) آشنا شدید؟

**آن هم به لطف خدا توسط یکی از دوستانم بود وقتی ادواردو تهران آمد با او آشنا شدم و بحث اولیه‌مان بر سر امام موسی صدر بود. ادواردو خیلی اشتیاق داشت تا امام موسی صدر را پیدا کند و می‌خواست قضیه را پی‌گیری کند می‌‌گفت پسر قذافی فوتبال را دوست دارد و من هم خود باشگاه یوونتوس را دارم شاید از این طریق بتوانم از زیر زبانش حرف بکشم که امام موسی صدر کجاست. به او گفتم ببین مهدی! امکان ندارد موفق بشوی، زیرا ماجرا ریشه‌دار تر از این حرف‌هاست. قذافی مذهب شافعی داشت و بعد سلفی شد که با شیعیان اصلا خوب نیست؛ از طرفی امام موسی صدر در میان شیعیان و مسیحیان منطقه، محبوبیت زیادی دارد که خوشایند قرافی حسود و عقده‌ای نیست. قزافی خودش را پدر امت عربی می‌داند و رقیب قبول نمی‌کند. روی این اصل است که امام موسی را ربوده‌اند و از میان برداشته‌اند. این کینه‌ای است که او نسبت به بچه‌های شیعه جنوب لبنان هم دارد حالا تو چطور می‌خواهی این سابقه را شستشو بدهی، امکانپذیر نیست. این امر باعث شد تا به جنوب لبنان برویم.

برای چی به جنوب لبنان رفتید؟

**دوست داشت تا درباره شیعیان آنجا بیشتر بداند.

ادواردو درباره حضرت آقا هم سوالی می‌کرد؟

**آن زمان ایشان رییس جمهور بودند ولی به مهدی گفتم دو نفر در جهان اسلام تاثیرگذار هستند یکی امام موسی صدر و یکی آیت‌الله خامنه‌ای به لحاظ محبوبیت و محور بودن خیلی تاثیرگذار هستند.

رابطه شما با شهید ادواردو چگونه بود؟

**خیلی رفیق بودیم او 4 ماه که در منزل ما بود.

چه اخلاقی داشت؟

**خیلی پسر خوب و مهربان و از همه مهمتر ساده‌زیستی بود که این برایم جالب بود کسی از خانواده‌ای میلیاردر با آن همه ثروت و حشمت حالا روی زمین می‌نشیند و نان تافتون توی آبگوشت ترید می‌کند و می‌خورد.

بین حرف‌هایش از آرزوهایش هم می‌گفت؟

**می‌گفت ای کاش می‌توانستم تمام دارایی که به ارث می‌برم را در اختیار بگیرم و به نهضت اسلامی کمک کنم. دیدش خیلی وسیع بود.

درباره چه چیزهایی بیشتر حرف می‌زد و دوست داشت بداند؟

**مبارزان انقلابی و فعالیت‌های ضد طاغوتی که داشتیم برایش جالب بود  وقتی او را به محله یخچال تهران بردم و از سابقه مبارزاتی محل توضیح دادم تشنه دانستن بیشتر بود.

در تهران به کجاها بیشتر می رفتید؟

**در تهران چندین بار امام زاده عبدالعظیم و امامزاده صالح رفتیم.

غیراز تهران به شهرهای دیگر هم رفتید؟

**به شهرهای مشهد برای زیارت امام رضا، شهر قم برای زیارت حضرت معصومه و جمکران، کاشان، شیراز.

نظرش درباره زیارت مشهد چه بود؟

**همیشه می‌گفت ای کاش 14 قرن قبل زودتر به دنیا آمده بودیم.

در شیراز به کجاها رفتید؟

**حافظیه،‌ سعدیه، حتی تخت جمشید هم رفتیم به او درباره تخت جمشید گفتم  ببین! اینجا تخت جمشید است ملتی با این شرایط اسلام را پذیرفت و توانست ایدئولوژی اسلامی را جهانی کند. یک شخصیتی مثل سعدی گفته: سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد. مردم چشم بسته اسلام را نپذیرفتند، تو چطور؟ گفت: من هم چشم بسته اسلام را نپذیرفتم. درباره اسلام تحقیق کردم و حالا آمده ام تا دینم را به اسلام ادا کنم.

درباره امام خمینی چه نظری داشت؟

**روش و منش و گفتارش امام خمینی بود وقتی امام در تلویزیون سخنرانی داشتند با تمام حواس گوش می‌کرد. هرجایی هم نمی‌فهمید روی لغت نامه دنبالش می‌رفت تا مفهوم حرفهای امام را درک کند. روی حرف‌های امام خیلی فکر می‌کرد.

از سبک زندگی اش در زمانی که با شما بود بیشتر برایمان بگویید؟

**به‌قدری ساده زیست بود که دنبال تختخواب و خواب راحت نبود، یک پتو برای زیرانداز و یک پتو برای روی خود با یک پشتی همین. البته زیاد نمی‌خوابید تا ساعت 2 الی 3 صبح مطالعه می‌کرد خیلی اهل مطالعه و تحقیق بود.

عکس یادگاری هم می‌گرفتید؟

**نه دنبال این چیزها نبودیم.

برنامه های تلویزیون ایران را هم می‌دید؟

**فقط اخبار عربی، چون عربی را دوست داشت یاد بگیرد.

به دیدار علما و مراجع هم در این مدت رفتید؟

**بله منزل آیت‌الله مجتهدی تهرانی،‌ آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله شاه آبادی هم رفتیم.

نظراین علما درباره ادواردو چه بود؟

**آیت‌الله شاه آبادی خیلی او را دوست داشت و از آمدنش استقبال گرمی می‌کرد. یک‌بار صبح به منزلشان رفتیم صبحانه‌ مفصلی ترتیب داد و مهمان‌نوازی خیلی خوبی کرد.

ازسفر لبنان خاطره‌ای دارید؟

**بله؛ با ابوهادی(سید حسن نصرالله) خیلی ارتباط خوبی داشت. سید عباس هم با او مرتبط بود. نظر سید عباس این بود که نهضت جهانی اسلام باید رشد کند و به ادواردو گفت: در ایتالیا دفتری در این ‌باره تاسیس کند. او هم قرار بود همین کار را انجام دهد، اما نگذاشتند و موفق نشد.

با کنت لوکا هم آشنایی دارید؟

**نه زیاد؛ فقط می‌دانم لوکا آتشش خیلی تندتر از ادواردو بود.

پس چرا او به نسبت ادواردو زندگی مخفی داشت؟

**از پدر و مادرش وحشت داشت  و ازسوی خانواده و اطرافیان به شدت تهدید شده بود.

ادواردو با خودش پولی هم آورده بود؟

**بله؛ می‌دانستم پول زیادی آورده که برای کمک به حزب‌الله لبنان داد و منتظر بود تا باز برایش بفرستند تا به آنها بیشتر کمک کند.

در ایران بیشتردوست داشت به کجاها برود؟

**به اماکن متبرکه و زیارتگاه‌ها. خیلی دوست داشت تا درباره تاریخ امام حسین(ع) بیشتر بداند و دیگر این‌ که در جنگ شرکت کند و بجنگد که نتوانست.

چرا درایران نماند؟

**خود من هم خیلی از او خواستم بماند و همین‌ جا یک خانه‌‌ای تهیه کند ولی هدفش بزرگ‌تر بود می‌خواست تکلیف ارث و میراث خانوادگی را مشخص کند تا برای نهضت اسلامی هزینه کند که نتوانست و بعد از رفتنش آن اتفاق شوم رخ داد. شهادت او خیلی در روحیه ما اثر گذاشت.

در بهشت زهرا سر قبر کدام شهدا می‌رفتید؟

**همه را سر می‌زدیم ولی بیشتر او را با رفقا و دوستان مبارز آشنا می‌کردم شهید عراقی، اندرزگو، بهشتی و...

ماجرای کدام شهید برایش جذابتر بود؟

**شهید مهدی عراقی وقتی از زندگی و کار او برایش گفتم خیلی دوست داشت و گفت بیا برویم محله او را ببینیم که بردمش.

با تجار ایرانی هم به عنوان یک سرمایه‌دار با تفکراسلامی ارتباط داشت؟

**نه فکر نمی‌کنم.

با توجه به قدرت فوتبالی که او داشت با فوتبالیست‌ها چطور؟

**نه نمی‌دانم.

ادواردو در ایران چه غذای ایرانی را بیشتر دوست داشت؟

**تاس کباب خیلی دوست داشت، وقتی مادرم می‌پخت با اشتها می‌خورد.

زبان فارسی بلد بود چطور با هم ارتباط برقرار می‌کردید؟

**نه فارسی نمی‌دانست عربی بلد بود و داشت یاد می‌گرفت من هم با زبان عربی با او حرف می‌زدم. 

دوستان و اطرافیان از حضور یک خارجی را درخانه شما تعجب نمی‌کردند؟

**وقتی از من می‌پرسیدند این کیه؟ می‌گفتم آمده تا درباره اسلام تحقیق کند.

با مسئولان ممکلتی هم ارتباط داشت؟

**بله؛ ‌به‌خصوص با دفترحاج احمدآقا خیلی ارتباط داشت با صادق طباطبایی هم مرتبط بود چون آلمانی می‌دانست.

دفترچه یادداشت یا دفتر خاطره‌ای همراه ادورادو نبود؟

**اتفاقا یک دفتر سیمی داشت که همه جا دنبالش بود و در آن مطلب می‌نوشت از زمانی که اسلام آورده بود تا روزی که از ایران رفت همراهش بود نمی‌دانم الان کجاست و دست چه کسی. در آن قطعا اطلاعات زیادی بود.

شما شهید مالکوم لطیف شباز نوه مالکوم ایکس که خرداد ماه 1392 به شهادت رسید را هم می‌شناسید درباره او برایمان بگویید؟

**بله؛ سال 90 که به مکه رفته بودم توسط یکی از دوستان با او آشنا شدم، اما صحبت چندانی با او نداشتم. معتقدم اگر فرزند من بی‌کس شود تقصیر من پدر است. به ‌نظرم باید افرادی مثل لطیف شباز را بزرگ و تجلیل کنیم، حتی سنگ قبر نمادی در بهشت زهرا از او بسازیم یا میدانی به نامش کنیم زیرا اینها ثمره نهضت جهانی اسلام هستند.

منبع: فارس

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار