شهدای ایران shohadayeiran.com

گردان امام محمد باقر (ع) به دلیل طغیان رودخانه دوئیرج لطمات زیادی دید. تقریباً نیمی از بچه‌های گردان در امواج خروشان رودخانه غرق شدند. ۱۳۰ الی ۱۴۰ نفر با جریان آب رفتند و ۱۴۰ تا ۱۵۰ نفر از رودخانه عبور کردند
اینجاست که می‌گویند شهدا گلچین شده‌اند
به گزارش شهدای ایران؛ متن زیر خاطره‌ای از سردار حاج مرتضی شریعتی است که چند روز پیش گفت‌وگویی از ایشان در خصوص عملیات محرم منتشر کردیم. این خاطره مربوط به حواشی عملیات محرم است که از زبان وی تقدیم حضورتان می‌کنیم.

۲ برادر
خیلی وقت‌ها پیش می‌آمد که دو برادر در یک گردان یا یک لشکر بودند و هر دو همزمان در یک عملیات شرکت می‌کردند. البته فرماندهان سعی می‌کردند از حضور کسانی که نسبت نزدیکی با هم داشتند در یک عملیات جلوگیری کنند، ولی گاهی اصرار رزمنده‌ها می‌چربید و به این راحتی‌ها هم نبود که از حضورشان در یک عملیات جلوگیری کنیم.
در عملیات محرم که آبان ماه ۱۳۶۱ انجام گرفت، من فرمانده گردان امام محمد باقر (ع) از تیپ ۱۴ امام حسین (ع) بودم. گردان ما باید از رودخانه دوئیرج عبور می‌کرد و به خط دشمن می‌زد. دو برادر در گردان ما حضور داشتند. یکی از آن‌ها ۱۸ ساله و دیگری ۱۷ ساله بود. متأسفانه نامشان را فراموش کرده‌ام. یک روز برادر بزرگ‌تر پیشم آمد و گفت اگر می‌شود برادرم جزو نیرو‌های رزمی به عملیات ورود نکند. دلیلش را پرسیدم که گفت مادرمان او را خیلی دوست دارد. نمی‌خواهم با آمدنش به عملیات اتفاقی برایش بیفتد و مادرمان هم آسیب ببیند.

قبول کردم و به عنوان فرمانده گردان تصمیم گرفتم از حضور برادر کوچک‌تر در عملیات جلوگیری کنم. روایت را همین جا نگه داریم تا موضوع دیگری را مطرح کنم. پیش از آنکه عملیات شروع شود، بنده و بچه‌های کادر گردان تصمیم گرفته بودیم موقعیت گردان را تغییر دهیم و یک شب قبل از شروع عملیات به نزدیکی‌های نقطه رهایی یا آنجا که قرار بود عملیات را آغاز کنیم برویم. علت هم این بود که می‌خواستیم بچه‌ها کمی در منطقه عملیاتی باشند و خودشان را با شرایط آب و هوایی منطقه وفق دهند. ضمناً هنگام شروع عملیات هم پیاده‌روی کمتری داشته باشیم.

خلاصه وقتی قرار شد گردان را جابه‌جا کنیم، باید چند نفری به عنوان نگهبان یا نیروی پشتیبانی کنار چادر‌ها می‌ماندند و نگهبانی می‌دادند. اینجا سراغ برادر کوچک‌تر رفتم و از او خواستم جزو این پنج، شش نفر باشد و پیش چادر‌ها بماند. بهانه خوبی هم بود، اما او اصرار کرد به عنوان نیروی رزمی در عملیات شرکت کند. گفتم نگهبانی از چادر‌ها هم یک وظیفه و مسئولیت است و کمتر از خط مقدم نیست. ضمن اینکه بچه‌های تدارکات و پشتیبانی هم در مراحل دیگر وارد عملیات می‌شوند. کمی حرف زدیم و قبول کرد که بماند.

بعد از این ماجرا، نیرو‌ها را جمع کردیم و به محلی نزدیک منطقه عملیاتی رفتیم. آنجا پشت تپه‌ای که از قبل شناسایی کرده بودیم موضع گرفتیم تا عملیات آغاز شود. تازه در موقعیت جدید مستقر شده بودیم که خبر دادند یک قبضه کاتیوشای دشمن همه موشک‌هایش را در محل استقرار قبلی گردان خالی کرده است! کاتیوشا چهل موشک داشت و اگر منطقه‌ای را می‌کوبید هر کس آنجا بود محال بود سالم بماند. با شنیدن این خبر سریع خودم را به محل چادر‌ها رساندم. دیدم اغلب چادر‌ها یا سوخته‌اند یا با ترکش موشک‌ها سوراخ سوراخ شده‌اند. از بچه‌های نگهبان پرسیدم که گفتند دو، سه نفر مجروح و دو، سه نفر هم شهید شده‌اند. هویتشان را که پرسیدم، جا خوردم. برادر کوچک‌تری که قرار بود در عملیات شرکت نکند مبادا آسیب ببیند یکی از همین شهدا بود.

روز بعد عملیات محرم را شروع کردیم. برادر بزرگ‌تر در این عملیات شرکت کرد. حتماً می‌دانید که گردان امام محمد باقر (ع) به دلیل طغیان رودخانه دوئیرج لطمات زیادی دید. تقریباً نیمی از بچه‌های گردان در امواج خروشان رودخانه غرق شدند. ۱۳۰ الی ۱۴۰ نفر با جریان آب رفتند و ۱۴۰ تا ۱۵۰ نفر از رودخانه عبور کردند. بعد هم که حدود ۱۵ روز عملیات سخت داشتیم و آنجا هم تعداد دیگری به شهادت رسیدند، اما برادر بزرگ‌تر هیچ آسیبی ندید و سالم به عقب برگشت. این ماجرا هنوز هم برایم عجیب است که چطور برادر کوچک‌تر در عملیات شرکت نمی‌کند و شهید می‌شود، اما برادر بزرگ‌تر از میان طغیان آب و آتش دشمن به سلامت می‌گذرد و زنده می‌ماند. اینجاست که می‌گویند شهدا گلچین شده‌اند.
 
منبع:جوان
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار