شهدای ایران shohadayeiran.com

متاسفانه امروز و پس از گذشت سال ها از تاریخ وفات ایشان،عده ای تلاش میکنند تا این شخصیت عظیم که هم در علمیت و هم در زهد و تقوا، شخصیتی بی نظیر بود، به نفع جناح های سیاسی خود مصادره کنند و او را در تقابل با امام و انقلاب اسلامی نشان دهند. درصورتیکه تامل در آثار، موضع گیری ها، مشی ایشان و شاگردانی که تحت منظومه فکری ایشان تربیت شده اند این شبهه را پاسخ می دهد. اکثریت حلقه اصلی شاگردان ایشان، افراد اصلی انقلاب اسلامی و همگی گوش به فرمان حضرت امام خمینی(ره) بوده اند.
شهدای ایران:علامه طباطبایی شخصیتی کم نظیر در جهان اسلام است که در چندین علم از علوم اسلامی متخصص و صاحب نظر بودهاست. تنها یکی از آثار و برکات وجودی علامه طباطبایی، کتاب تفسیری «المیزان» است که تاریخ تفسیر قرآن کریم را به دو قسمِ قبل و بعد از خود تقسیم کرده است. متاسفانه امروز و پس از گذشت سال ها از تاریخ وفات ایشان،عده ای   تلاش میکنند تا این شخصیت عظیم که هم در علمیت و هم در زهد و تقوا، شخصیتی بی نظیر بود، به نفع جناح های سیاسی خود مصادره کنند و او را در تقابل با امام و انقلاب اسلامی نشان دهند. درصورتیکه تامل در آثار، موضع گیری ها، مشی ایشان و شاگردانی که تحت منظومه فکری ایشان تربیت شده اند  این شبهه را پاسخ می دهد. اکثریت حلقه اصلی شاگردان ایشان، افراد اصلی انقلاب اسلامی و همگی گوش به فرمان حضرت امام خمینی(ره) بوده اند. این پارادوکس خنده آور تنها یک شاهد و قرینه برای رد مدعای مصادره کنندگان شخصیت علامه است.



روایتی از هدیه رهبری به علامه طباطبایی/ نتیجه تربیت فکری معنوی علامه هسته اصgی انقلاب اسلامی

 

علامه طباطبائي و حکومت اسلامي 

 

علامه طباطبائي با اشاره به آياتي که متضمن تکاليف اجتماعي و لزوم اقامه عبادات از سوي مردم است معتقدند که چون افراد در پيدايش اجتماع اثر تکويني دارند براي اداره آن نيز حق دخالت داشته و خداوند آن اثر تکويني را در مقام تشريع ضايع نگذارده است.ايشان در اين زمينه بحث مبسوطي ارائه نموده و به اکثر آيات مورد استدلال اشاره کرده است وي مي نويسد: « نکته ‏اي که لازم است در اينجا مورد توجه قرار گيرد اين است که عموم آياتي که متضمن لزوم اقامه عبادات و انجام حج و اجراي حدود و قصاص و نظاير اينها است روي سخن خود را تنها به پيغمبر ننموده بلکه تمام مؤمنين را مخاطب قرار داده و اجراي اين امور را از همه آنان خواسته است.


مجموع اين آيات چنين استفاده مي‏شود که دين يک روش اجتماعي است که خداوند آن را بر عهده مردم قرار داده است و خدا راضي به کفر بندگان خويش نيست، و چنين خواسته است که افراد همه با هم و به طور دسته جمعي اقامه دين کنند، پيدا است که اجتماع چون از افراد تشکيل شده، اداره آن نيز بايد به عهده خود آنها بوده باشد، و هيچ فردي در اين باره بر ديگري مزيت و تقدم نداشته همه يکسان مي‏باشند.خلاصه شئون اجتماعي مخصوص به دسته‏اي خاص نمي‏باشد، و در اين موضوع پيغمبر نيز با ديگران مساوي بوده هيچ امتيازي ندارد .علامه طباطبائي در بخش ديگري و در ادامه پاسخ به اين سؤال که عهده‏ دار اداره اجتماع کيست و سيره او چيست؟ مي‏گويد: « در هر صورت بايد دانست که بدون اشکال در اين زمان که پيامبر (ص) وفات نموده و امام (ع) نيز از ديده پنهان است، امر حکومت‏ به دست‏ خود مسلمين است، و اين وظيفه آنان است که با در نظر گرفتن روش رسول خدا که روش امامت‏ بوده است‏حاکمي را انتخاب کنند، و اين روش غير از روش پادشاهي و امپراتوري است، در اين موقعيت نبايد هيچ حکمي از احکام الهي تغيير کند و اين وظيفه همه است که در راه حفظ ‏احکام خدا کوشا باشند، و اما درباره حوادث روزمره و پيشآمدهاي جزئي همان طور که گفتيم، لازم است که حاکم با مشورت مسلمين درباره آنها تصميم بگيرد» بنابر اين از مجموع آيات متضمن تکاليف اجتماعي مردم چنين نتيجه مي‏شود که تشکيل حکومت اسلامي ‏به عنوان مقدمه واجب بر عموم مسلمانان لازم است.

 

ولايت فقيه از منظر علامه طباطبائي 


در اين‏كه چه كسي بايد حكومت كند و چرا بايد از وي اطاعت‏ شود؟ مرحوم علامه به قانون طبيعي تمسك جسته معتقد است انسان فطرتاً به دنبال آگاه‏ترين، بهترين و عادلترين فرد است كه در اسلام در زمان غيبت، فقيه است. وي در اثبات چنين امري از شيوه فقهي مبني بر تفويض امر ولايت از بالا استفاده نكرده بلكه استدلالي عقلي و فلسفي دارد.( انديشه سياسي علامه طباطبايي، مصطفي زهراني، علوم سياسي، ش‏1، ص‏89 )



روایتی از هدیه رهبری به علامه طباطبایی/ نتیجه تربیت فکری معنوی علامه هسته اصgی انقلاب اسلامی



وي مي‏گويد: به حكم فطرت، وجود مقام ولايت در هر جامعه‏ اي بر اساس حفظ مصالح عاليه ضروري است. اسلام نيز پا به پاي فطرت پيش مي‏رود. نتيجه اين دو مقدمه اين است، فردي كه در تقواي ديني و حسن تدبير و اطلاع بر اوضاع از همه مقدم است، براي اين مقام متعين است و در اين كه اولياي حكومت ‏بايد زبده ‏ترين و برجسته ‏ترين افراد جامعه باشند، كسي ترديدي به‏ خود راه نمي‏دهد. 


بر اين اساس از منظر علامه تشکيل حکومت اسلامي واجب بوده و در صورتي که مردم براي انجام تکاليف واجب اجتماعي خويش بخواهند دولت تشکيل دهند حق دارند که فقيه واجد شرايطي را به عنوان حاکم تعيين نمايند.بي‏ شک چنين فقيهي علاوه بر مشروعيت مردمي داراي مشروعيت الهي نيز خواهد بود.زيرا منطقي و معقول نيست که مردم به تکاليف اجتماعي از سوي شارع مکلف باشند، اما هيچگونه حق دخالت و اظهار نظر جهت ايجاد مقدمات و فراهم آوردن زمينه ‏هاي انجام آن تکاليف را نداشته باشند.مگر امکان دارد که براي شارع، امري مطلوب باشد و آن را از مردم بخواهد اما مقدمه آن را نخواهد؟ (رجوع شود به: علامه طباطبائي، محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، بنياد علمي و فکري علامه طباطبائي، ج 4، ص 207-211 .)

 

علامه طباطبائي و سياست 


هر چند پيوند دين و سياست در اسلام و سيره بزرگان دين و علماي اسلام، اصلي ثابت و مسلم است اما در بررسي ميزان فعاليت هاي سياسي علما بايد به اين مهم توجه داشت که اين موضوع با عوامل مختلفي در ارتباط مي باشد.

 

1. توانايي هاي اشخاص:

«لا يکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره، آيه 286). از اين رو مشاهده مي نماييم که برخي علماء با توجه شناختي که از توانايي ها و استعدادهاي خويش داشتند، به همان ميزان در مسائل مختلف از جمله موضوعات سياسي وارد مي شده اند.


2. شرايط محيطي و ميزان احساس نياز: 

بسياري مواقع علت اين که علماء در مسائل اظهار نظر نمي کنند نه به خاطر عدم اهتمام به آن مسأله بلکه به خاطر احساس عدم نياز به اظهار نظر مي باشد خصوصا در شرايطي که فقيهي عادل و جامع الشرايط هدايت و رهبري جامعه اسلامي را به عهده گرفته و رهنمودهاي لازم را ارائه مي نمايند. بنابراين در چنين شرايطي ديگر ضرورتي براي ورود ساير علماء و اظهار نظر نمي ماند. هر چند مسلما در برخي موضوعات که با سرنوشت جامعه اسلامي در ارتباط است اظهار نظر و مشارکت آنان مي تواند پشتوانه عظيمي براي نظام اسلامي محسوب گردد.

 

خلاصه در بررسي چرايي ميزان فعاليت سياسي هر يک از بزرگان خصوصا در زمان کنوني بايد به اين قبيل مسائل توجه داشت. نه اين که عدم مشهود بودن فعاليت هاي سياسي آنان را دليل بر، مطلوب بودن کناره گيري افراد جامعه از فعاليت ها و مشارکت هاي سياسي دانست. بلکه هر فرد بايد با شناخت وظايف و تکاليف فردي و اجتماعي خويش و نقش و جايگاهي که در جامعه و نظام اسلامي دارد به انجام وظايف خود در عرصه هاي مختلف سياسي، اجتماعي و... بپردازد و بهترين الگو هم در چنين شرايطي، اسوه هاي کامل بشريت؛ يعني پيامبر اکرم(ص) و ائمه معصومين(ع) و جانشين واقعي آنان يعني ولي فقيه جامع الشرايط مي باشد.


استاد علامه (ره) بمعني مصطلح سياست، «سياسي» نبود، ولي اين بمعني عدم اهتمام به مسائل جامعه و مردم نيست. پيش از حوادث 15خرداد و درمسائل مربوط به انجمن هاي ايالتي ولايتي، و پس از فاجعه قتل عام مردم در 15خرداد، استاد علامه هميشه طرف «مشورت» مراجع عظام بود و درجلسات اين بزرگان شركت ميكرد و حتي در بعضي از اعلاميه هاي مشترك مراجع عظام قم، امضاي ايشان هم هست. اما پس از آنكه اعلاميه ها و بيانيه ها «تك امضائي» شد ايشان بطور مستقل اعلاميه اي ندادند ولي «سكوت» هم نكرده بودند و به هرنحو مقدور با مراجع و روحانيت مبارز «هماهنگي» داشت و اغلب روحانيون مبارز از شهيد مطهري و بهشتي و مفتح و قدوسي و غير هم، همه شاگردان علامه طباطبايي بودند و بدون شك تربيت فكري - معنوي اين بزرگان، توسط علامه طباطبايي، نقشي اساسي در حركت آنها داشت.

 

درباره مسائل جهان اسلام، از جمله مسئله فلسطين، استاد علامه همواره فعال بود و حتي در مورد لزوم كمك به مردم فلسطين، ايشان اعلاميه اي را همراه شهيد مطهري و مرحوم آيت الله سيدابوالفضل موسوي زنجاني منتشر ساخت كه در آن ضمن افتتاح حساب بانكي در بانك هاي: ملي، صادرات و بازرگاني، مردم را به ياري مردم ستمديده فلسطين فراخوانده بود.

 

يکي از شاگردان علامه طباطبايي مي‏گويد:

«از خصوصيات علامه طباطبايي، اين بود که هيچ‏گاه از کسي بدگويي نمي‏کردند. در طي 35 سال ارتباط با ايشان، جز بدگويي از دربار و رژيم طاغوت، حتي يک‏بار هم بدگويي کسي را از ايشان نشنيدم .» آيت الله مطهري از معماران فکري انقلاب اسلامي درباره علامه طباطبايي مي‌گويند : « علامه طباطبايي رابطه عاطفي و فکري بسيار نزديکي با امام خميني(ره) داشتند.» امام خميني (ره) درباره علامه طباطبايي مي‌فرمايد: « آقاي طباطبايي مرد بزرگي است و حفظ ايشان با اين مقام علمي لازم است » .همچنين ايشان در اوايل انقلاب خطاب به علامه طباطبايي فرموده بودند : «همجواري شما براي ما مغتنم است .»


مقام معظم رهبري، حضرت آيت‏اللّه‏ خامنه ‏اي، در قسمتي از پيام خود به مناسبت سالگرد ارتحال علامه طباطبايي، ايشان را چنين ستودند: «او (علامه طباطبايي) مجموعه ‏اي از معارف و فرهنگ اسلام بود، فقيه بود، حکيم بود، آگاه از اندوخته ‏هاي فلسفي شرق و غرب بود، مفسّر قرآن بود، از علوم اسلامي، يعني علومي که از اسلام نشأت گرفته، يا از آن تغذيه کرده است، مطلع بود... شخصيت او، در لابه لاي اين دانستني ‏هاي بسيار، به کمک رياضتي مداوم و درازمدت پرورده، صيقل يافته و پرداخته شده بود. از کساني ‏بودکه‏ تنها مکتب‏ جامعي چون اسلام مي‏تواندامثال او را در دامان پربرکت خويش پرورش دهد».

 

سخنانی از امام خمینی (ره) پس از رحلت علامه طباطبایی

«من قبلاً باید از این ضایعه‌ای که برای حوزه‌های علمیه و مسلمین حاصل شد - و آن رحلت مرحوم علامه طباطبایی است - اظهار تأسف کنم و به شما و ملت ایران و خصوص حوزه‌های علمیه، تسلیت عرض کنم. خداوند ایشان را با خدمتگزاران به اسلام و اولیای اسلام محشور فرماید و به بازماندگان ایشان و به متعلقین و شاگردان ایشان صبر عنایت فرماید.» (صحیفه امام، ج15، ص 363)

 

نظر رهبر انقلاب در موضوع تعطیلی درس فلسفه علامه طباطبایی

«در گذشته در حوزه‌ قم با فلسفه و وجود مرحوم آقاى «طباطبایى» مخالفت مى‌شد. مى‌دانید درس اسفار ایشان با دستور تعطیل گردید و ایشان مجبور شد شفا تدریس کند. در دوره‌ اخیر، قم مرکز حوزه‌ فلسفى ما بوده است؛ آقاى طباطبایى هم انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائم‌الذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآب‌هاى آن‌طورى نبوده است - البته جلسات خصوصى را کارى نداریم - مراتب علمى و فقه و اصولش هم طورى نبوده که کسى بتواند آنها را انکار کند؛ در عین ‌حال کسى مثل آقاى طباطبایى که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، این‌طور مورد تهاجم قرار گرفت. نتیجه چیست؟

نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفى ما در جامعه و بین علماى دین محدود است. با بودنِ استادى مثل آقاى طباطبایى، جا داشت امروز تعداد زیادى استاد درجه‌ یک از تلامذه‌ ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم.آقاى طباطبایى فرد فعّالى بود؛ بنابراین جریان فلسفى‌اى که به وسیله‌ ایشان پایه‌گذارى شد، باید به شکل وسیعى گسترش پیدا مى‌کرد، که نکرده است.البته ما همان وقت مقلّد آقاى «بروجردى» بودیم و الان هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه مى‌کنیم؛ اما بالاخره هرچه بود، نتیجه‌اش این شد. این نباید تکرار شود. فلسفه‌ اسلامى - همان‌طور که شما فرمودید و درست هم گفتید - فقه اکبر است؛ پایه‌ دین است؛ مبناى همه‌ معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و برویَد و این به کار و تلاش احتیاج دارد» (بیانات در دیدار برخی نخبگان حوزوی،  1382/10/29)

 

هدیه رهبر انقلاب به علامه طباطبائی

شخصی به محضر حضرت آیت الله مصباح یزدی رفت و ایشان  نکته بسیار ارزشمندی فرمودند که نشان از عظمت علامه دارد، ایشان نقل کردند که رهبر معظم انقلاب فرمودند شبی نیست که سوره انا فتحنا را برای علامه و برادرشان نخوانم و بخوابم؛ یعنی رهبر انقلاب هر شب به یاد علامه هستند و برای ایشان قرآن می خوانند.

 

علامه طباطبایی: آقای خمینی استاد من است ( خاطره ای از رهبر انقلاب)

یک وقتی علامه سمنانی آمده بود قم، همه علما رفته بودند دیدنش؛ آقای خمینی هم بود، آقای طباطبایی هم بود. از بس قیافه آقای خمینی و آن متانت، در ذهن آقای علامه سمنانی ـ پیرمرد ملایی بود ـ جلوه کرده بود، خیال کرد که او علامه طباطبایی است؛ شروع کرد با آقای خمینی به گرم گرفتن و اینکه بله، من کتاب شما را خوانده‌ام، المیزان را خوانده‌ام. 
 
 آقای خمینی هم آدمی که دستپاچه بشود، یا خجالت بکشد که حالا او دارد اشتباه می‌کند، نبود واقعاً. مثل کوه همینطور نشسته بود و گوش می‌کرد. آقای طباطبایی هم نشسته بود جلوی ایشان؛ دید که علامه سمنانی دارد اشتباه می‌کند، برای اینکه این اشتباه ادامه پیدا نکند، رو کرد به علامه سمنانی و گفت طباطبایی من هستم؛ ایشان استاد من، آقای خمینی هستند.(منبع: کتاب «عبد صالح خدا» خاطرات رهبر معظم انقلاب اسلامی از زندگی و سیره مبارزاتی امام خمینی(ره))
 

بیانات آیت الله مصباح یزدی

بنده افتخار داشتم كه سال‌ها در خدمت علامه طباطبايى باشم. در مواقعى كه تابستان‌ها به اطراف تهران مى‌رفتند در خدمتشان بودم و اگر كارى از دستم برمى‌آمد براى نگارش الميزان يا امور ديگر از انجام آن مضايقه نمى‌كردم. 
 
سبك ايشان در نگارش و از جمله تأليف تفسيرالميزان اين بود كه چند دقيقه‌اى مطالعه مى‌نمودند، در اين باره فكر مى‌كردند و اگر لازم بود در خصوص موضوع مورد نظر به كتابهاى روايى مراجعه نمايند، آن منبع را هم از نظر دور نمى‌داشتند بعد قلم برمى‌داشتند و به نوشتن مشغول مى‌شدند، و همان دست‌نويس اوّل به چاپخانه مى‌رفت. 
 
اوّل تفسير را بى‌نقطه مى‌نوشتند، و در هنگام مرور مطالب نقطه‌گذارى مى‌كردند. اين الميزان 20 جلدى را كه مشاهده مى‌كنيد، همان است كه يك بار بر روى كاغذ آمده و بعد براى طبع به چاپخانه فرستاده شده است.
 
 پرسيدم آقا چه دلیلی دارد كه اول بدون نقطه مى‌نويسيد بعد نقطه‌گذارى مى‌كنيد، پاسخ دادند: حساب كردم اگر اين‌گونه عمل كنم در مجموع 20 صفحه، به اندازه يك صفحه صرفه‌جويى در وقت مى‌شود!
 
 اين‌قدر دقت داشتند كه اوقات را تلف نكنند و چنين قدر عمر را مى‌دانستند كه موفق شدند شهرت علمى و فكرى در جهان اسلام بدست آورند، شاگردان برجسته‌اى پرورش دهند و تأليفات مهمى از خويش برجاى نهند. 
 
در كنار اين كار چندين درس را براى علاقه‌مندان مى‌گفتند و تحقيقات زيادى هم نموده‌اند، عبادات و نوافل و ساير كارهاى عبادى را انجام مى‌دادند، و براى همه اين كارها برنامه‌ريزى داشتند. (24 آبان سالروز رحلت مرحوم علامه #طباطبایی (ره) ،بيانات آيت‌الله #مصباح در جمع طلاب مدرسه انوار الرسول 1382/2/25)
 
 اگر نهضت فکري علامه طباطبايي رضوان الله تعالی عليه در قم نبود چه مي‌شد؟
 اکنون تعدادي از مراجع بزرگ از شاگردهاي ايشان هستند، کسي مثل علامه مطهري رضوان‌الله‌ عليه شاگرد ايشان بود. همه اين‌ها برکاتي است که از علامه طباطبايي پيدا شد. ايشان اگر به قم نيامده بود و اين مکتب را باز نکرده بود، نه مطهري پيدا مي‌شد و نه بهشتي، نه مفتح و نه اين مراجعي که اين اندازه با علوم عقلي آشنا هستند. 
 
در اين صورت چه کسي مي‌خواست به اين شبهه‌هايي پاسخ بدهد که امروز هست و همه دنيا چشم‌شان را به قم دوخته‌اند که علماي قم جواب آن‌ها را بدهند؟
 
 علوم رايج حوزه (فقه و اصول) که به تنهايي نمي‌توانند پاسخ اين‌ها را بدهند. آيا صحيح است مثلا رواياتي که در باب قياس وارد شده را دليل مطرود بودن مطلق علوم عقلي بگيريم؟! آيا رواياتي که مي‌گويد علمي که از بيت ما خارج نشده زخرف است، دلالت بر اين دارد که مثلا علم رياضي بي‌ارزش است؟! امروز مسائل رياضي در نيازهاي مختلف زندگي بشر مورد حاجت است؛ آيا همه اين‌ها از روايات اهل‌بيت پيدا شده است؟!  چگونه بگوييم اين‌ها همه زخرف است و بايد آن را به ديوار زد؟!(۹۳/۱۰/۱۷)
 
بیانات آیت الله تحریری در باب شخصیت علامه طباطبایی(ره)
 
 تشخیص وظیفه
 
مرحوم علامه طباطبایی به آیت الله بروجردی نامه نوشتند که بنده شما را امام المسلمین می دانم . این تعبیر نشان گر دیدگاه بلند علامه به مساله ولایت فقیه است که در المیزان نیز آن را مطرح کرده اند.فرمودند اگر بفرمایید درس  فلسفه را تعطیل بکنید من بحث های فلسفی را تعطیل می کنم اما من تشخیص دادم که این وظیفه است . مرحوم آیت الله العظمی بروجردی فلسفه خوانده بود. پیغام دادند که من نزد میرزا جهانگیر خان فلسفه خوانده ام و این مسائل را می دانم؛ اما اعتراضاتی در حوزه نجف و مشهد مطرح شده است. با این حال اگر شما تشخیص وظیفه دادید، به وظیفه خودتان عمل کنید.
 
تواضع علامه
 
بنده پس از 37 سال هنوز آن خاطره را در ذهن دارم؛اولین سفری بود که با دوستانمان به مشهد مقدس مشرف شدیم و به دیدار آیت الله العظمی میلانی(ره) رفتیم. بنده از همه کوچکتر بودم و هنوز محاسن نداشتم و موقع ورود صبر کردم تا دوستان زودتر وارد شوند. 
 
پس از ورود آنها دیدم که آقا سیدی عصا زنان از سر کوچه می آید. به ذهنم آمد که ایشان یکی از روضه خوان های مشهد است، لذا بهتر است به احترام سیادت ایشان صبر کنم تا بیایند و ایشان نیز زودتر از بنده وارد شوند. یک عبا هم روی دوشم بود که نشان دهنده وضع طلبگی ما بود. 
 
 ایشان که رسید، اصلا به ما مهلت نداد و به ما سلام کردند و ما هم جواب سلام را دادیم. تعارف کردند که بفرمایید. وقتی که وارد شدم تازه فهمیدم که ایشان چه جایگاهی دارند؛ اسم  علامه طباطبایی را من آنجا شنیدم. مرحوم آیت الله العظمی میلانی(ره) ایشان را بغل کرد و بالای مجلس نشاند.
 
 
 
 
--------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع برخی از مطالب: سایت پرسمان دانشجویی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها


*رجانیوز
 
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار