شهدای ایران shohadayeiran.com

چندین بار گفته‌ام که من از این می‌ترسم که یک بار دیگر شهدا به دست ما شهید شوند! یعنی یک بار توسط دشمن شهید شده‌اند و یک بار هم ما نویسندگان با بد نوشتن درباره شهدا، آن‌ها را به شهادت برسانیم.
شهدای ایران:چندین بار گفته‌ام که من از این می‌ترسم که یک بار دیگر شهدا به دست ما شهید شوند! یعنی یک بار توسط دشمن شهید شده‌اند و یک بار هم ما نویسندگان با بد نوشتن درباره شهدا، آن‌ها را به شهادت برسانیم.

شهدا را یک‌ بار دشمن و یک‌ بار نویسنده‌ های بد شهید می‌کنند!


کتاب «جام جهانی در جوادیه» از مشهور‌ترین کتاب‌های حوزه ادبیات کودک و نوجوان است؛ کتابی فانتزی درباره برگزاری مسابقات فوتبال در یکی از مناطق جنوبی تهران که جنبه بین‌المللی پیدا می‌کند. این کتاب در روز‌های پرهیجان جام جهانی برای مسابقه کتابخوانی «قهرمان شو» محصول سازمان اوج انتخاب شده که قرار است از شبکه دوم سیما پخش شود. داود امیریان نویسنده این کتاب در گفت و گو با «جوان» به ادبیات کودک و البته نوشتن درباره شهدا پرداخته است.
«جام جهانی در جوادیه» از جمله خوش شانس‌ترین کتاب‌های کودک است که تا امروز حداقل دو بار در مسابقات تلویزیونی کتابخوانی حضور داشته! این استقبال جالب توجه نیست؟!
دوستانی که در «اوج کودک و نوجوان» هستند به دنبال مفاهیم و المان‌هایی بودند که در کتاب «جام جهانی در جوادیه» وجود داشت برای همین برای مسابقه کتابخوانی این کتاب را انتخاب کرده‌اند. برای مسابقه کتابخوانی برنامه خندوانه هم از این کتاب استفاده شده بود.
روز‌های جام جهانی است، فوتبال هم از علائق بچه‌های ایرانی به شمار می‌رود، پس چرا در حوزه کتاب ما درباره این علاقه اثری نداریم؟ مگر تک کار‌هایی مثل «جام جهانی در جوادیه»!
اینکه ادبیات کودک با ذائقه مخاطب پیش نمی‌رود و در این حوزه مخاطب‌شناسی خوبی نداریم، یکی از نواقص کار است. نویسنده‌ها و ناشران سراغ موضوعاتی که برای نوجوانان جذاب است نمی‌روند. به غرب نگاه کنید، وقتی «هری پاتر» آمد، موجی را به راه انداخت که در بعد از آن کتاب‌های فانتزی رونق زیادی گرفت، با آنکه هیچ کدام از کتاب‌های بعدی نتوانستند حتی به گردپای هری پاتر هم برسند، ولی این کتاب توانست ذائقه‌ای را ایجاد کند و در پی آن کتاب‌های بسیاری تولید شدند. متأسفانه ناشران بزرگ ما دولتی هستند و نیاز مخاطب برایشان مهم نیست و ناشر دولتی بیشتر به دنبال ارائه کارنامه است، اما ناشران خصوصی به خوبی کار می‌کنند.
یعنی ناشر، به علائق مخاطب احترام نمی‌گذارد؟
برای نوجوانان فوتبال بسیار اهمیت دارد، ولی از شما می‌خواهم نام سه کتاب در حوزه ادبیات کودک و نوجوان را نام ببرید که درباره فوتبال نوشته شده باشد! زیاد لازم نیست فکر کنید، چون واقعاً به اندازه سه جلد کتاب هم نداریم. یک کتاب هست به اسم «رئال مادرید» نوشته محمود طلوعی که فقط نامش به فوتبال مربوط است و موضوعش چیز دیگری است یا کتاب «گل دقیقه ۹۰» و کتاب زندگی شهید ناصر کاظمی که فوتبالیست بوده‌اند و کتاب در اصل زندگی شهید است نه پرداختن به موضوع فوتبال! ما حتی نتوانسته‌ایم درباره بازی‌های رایانه‌ای پرطرفدار یا دیگر ورزش‌ها مثل ورزش‌های رزمی تکواندو و کاراته که نوجوانان و جوانان به آن‌ها علاقه دارند کتاب تولید کنیم.
در دیگر کشور‌ها هم چنین وضعیتی وجود دارد؟
سفری به یک کشور خارجی داشتم. در آنجا به خانه‌ای رفتم که نیمی از اتاق کودکشان را کتاب‌های مختلف ویژه کودکان و نوجوانان پر کرده بود. فرض کنید یک اتاق سه در چهار، پر از کتاب کمیک، تصویری و نوشتاری! است. آن‌ها می‌دانند که کودک به چه چیز‌هایی علاقه دارد و بر اساس آن کتاب نوشته می‌شود و با این کار میل به کتابخوانی در کودک را افزایش می‌دهند.
خب اینکه ناشران بی‌توجهند قابل درک است، اما نویسنده‌ها چرا بی‌توجهی می‌کنند؟
واقعاً نمی‌دانم! با اینکه این نوع کتاب‌ها واقعاً مخاطب دارد و جاذبه خاصی برای گروه سنی کودک و نوجوان در آن‌ها دیده می‌شود. نمی‌خواهم توهین کنم ولی شاید توانایی ورود به این حوزه را ندارند. معتقدم کسی که کارش نویسندگی است باید در همه ژانر‌ها توانایی نوشتن داشته باشد. برای من افتخار بزرگی است که درباره شهدا کار کنم، اما باید بتوانم درباره مسائل اجتماعی و فانتزی هم بنویسم، مثل یک بازیگر که باید توانایی بازی در نقش‌های مختلف را داشته باشد.
اما حداقل کتاب «جام جهانی...» نشان داده که می‌شود درباره موضوعات مورد علاقه نوجوانان نوشت و موفق بود!
آن موقع که این کتاب را کار می‌کردم، به ناشرم گفتم «جام جهانی در جوادیه» پرفروش‌ترین کتاب شما خواهد شد، فکر کرد دارم شوخی می‌کنم و خندید! اما الان می‌بینیم با وجود اینکه هیچ نهاد دولتی حتی یک نسخه از این کتاب را نخریده است، ناشر توانسته بیش از ۱۵۰ هزار نسخه از آن را به فروش برساند. این رقم بسیار بزرگی است و حتی ناشران دولتی هم به همین راحتی نمی‌توانند چنین حجمی از تولید را داشته و به فروش برسانند.
شبکه توزیع کتاب هم یکی از نواقصی است که به سهم خود جلوی دسترسی به کتاب را می‌گیرد!
واقعاً سیستم توزیع کتاب عملکرد خوبی ندارد. من به شهر‌های دور افتاده رفتم دیدم در آنجا کتاب‌هایی که ما به آن‌ها آثار عامه پسند می‌گوییم فروخته می‌شود، اما کتابی که درباره شهدا باشد نیست. از آن طرف ناشران بزرگ مانند مرکز حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس فقط آمار ارائه می‌کنند که مثلاً ۲ هزار عنوان کتاب منتشر کرده‌ایم. خب این آمار دادن فقط برای پرکردن بیلان خوب است، وگرنه باید دید که اصلاً آن کتاب‌ها به دست مخاطب رسیده است یا خیر! وقتی توزیع مناسبی نداریم یا کتاب‌ها را به دست ادارات دولتی می‌دهیم که بین کارمندان توزیع کنند، معلوم است که کتاب تأثیری نمی‌گذارد. در حالی که کتاب خوب، کتابی است که مردم برای آن پول بدهد و آن را بخرند، نه کتاب‌هایی که از بودجه بیت‌المال تولید می‌شوند و، چون بی‌مصرف باقی می‌مانند، بیت‌المال را بیت‌الحال می‌کنند.
شما سابقه کار نویسندگی درباره زندگی شهدا را دارید، آیا در آن حوزه هم چنین مشکلاتی وجود دارد؟
چند وقت پیش دوستانم برای نگارش کتابی درباره زندگی یکی از شهدا با بنیاد شهید به توافق می‌رسند، وقتی برای مسائل مالی‌اش به حسابداری آنجا می‌روند، مسئولش می‌گوید برآورد هزینه بالاست و باید پایین بیاوریدش، دوستانم می‌گویند که ما با مدیریت به توافق رسیده‌ایم و مگر شما نویسنده‌اید که می‌گویید برآورد زیاد یا کم است؟ آن شخص جواب می‌دهد مدتی پیش از قم برای سفارش نگارش کتاب درباره شهدا آمده بودند، من خودم چند عنوان کتاب را همین طوری نوشتم و برایشان فرستادم! نگاه کنید اوضاع چقدر خراب است که یک حسابدار که نویسنده نیست هم می‌نشیند یک چیزی را به اسم کتاب سرهم می‌کند می‌شود کتاب درباره زندگی شهید!
با این کار به ادبیات دفاع مقدس و حتی آرمانی که شهدا به دنبال آن بودند خیانت نمی‌شود؟!
چندین بار گفته‌ام که من از این می‌ترسم که یک بار دیگر شهدا به دست ما شهید شوند! یعنی یک بار توسط دشمن شهید شده‌اند و یک بار هم ما نویسندگان با بد نوشتن درباره شهدا، آن‌ها را به شهادت برسانیم. کار‌های ضعیف زیادی تولید می‌شود؛ آثاری که در آن‌ها اغراق و دروغ به کار می‌برند. به کتاب «سلام بر ابراهیم» زندگی شهید ابراهیم هادی نگاه کنید، واقعاً کتاب خوبی است، مردم هم آن را دوست دارند و با آن ارتباط برقرار می‌کنند. استقبال از این کتاب به حدی بوده که هر وقت من سر مزار این شهید می‌روم می‌بینم که دسته‌های گل گذاشته‌اند. این یعنی مردم شهید را آن طور که بوده باور کرده‌اند و دوستش دارند نه آنکه بخواهند برای وی خیال پردازی کنند و دروغ بنویسند.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار