شهدای ایران shohadayeiran.com

پس از انتشار شایعه شهادت حاج آقا علی اکبر ابوترابی‌فرد در سال 59 و پس از رحلت ایشان در سال 79 شخصیت‌های بزرگی به این اتفاق واکنش نشان دادند و به توصیف شخصیت ایشان پرداختند.
به گزارش شهدای ایران،  یکی از ویژگی‌های انسان‌های بزرگ در طول تاریخ که توانستند مختصات «انسانیت» را فراتر از یک لفظ و صفت اثبات کنند، منش بزرگ و روح متعالی آنان در برخورد با سختی ها و ناملایمات است. انسان زمانی بزرگ می شود که اتفاقات و حوادث را سکوی پرتابی برای قوی شدن روح ببیند. همین است که شاید جدای از موفقیت های سیاسی، اقتصادی و یا علمی افراد بزرگ تاریخ آنچه بیش از هرچیز در ماندگاری خاطره انسان ها بسیار اهمیت دارد، اخلاق و منش بزرگانه است.

نظر شخصیت ها درباره مرحوم ابوترابی فرد چه بود؟

انسان های بزرگ نه‌تنها بر رفتار خود احاطه و اراده دارند، بلکه شخصیت والای آنان می‌تواند بر آدم‌ها و محیط اطراف اثرگذار باشد، می‌تواند نجات بخش ملتی از ظلم و استبداد مستکبران باشد، می‌تواند آدم‌هایی را از ورطه نابودی و پوچی بیرون بیاورد، می‌تواند طوفانی از همت و تلاش را برای «ساختن» به وجود آورد و می‌تواند غیر ممکن‌ها را ممکن کند.

برای اسیری که بی خبر از دنیای بیرون از اسارت، دور از وطن، بی آنکه بداند تا چه زمانی در اسارت دشمن است و کِی آزادی آغوش خود را برای در بغل گرفتنش می گشاید وجود یک پیامبر در اردوگاه های تاریک اتفاقی شبیه به معجزه است که دوران اسارت اسرا را دستخوش تحولی عظیم می کند و آن‌ها را با «انسانی بزرگ» از تاریخ آشنا می سازد؛ کسی که اسم و رسمش بیش از آنکه الگوی تک تک آدم ها باشد، در میان اسرای قدیم ایرانی در بند رژیم بعث مشهور است، قبل از اینکه یک ملت به وجودش افتخار کند و درس درست زیستن را از او یاد بگیرد، خیلی زود بار سفر می بندد و بسیاری از مریدانش را داغدار هجرتش می کند. او کسی نیست جز «سید آزادگان» حاج سید علی اکبر ابوترابی.

بعد از رحلت شهادت‌گونه حاج آقا ابوترابی‌فرد شخصیت های بزرگ بسیاری که از نزدیک با شخصیت و منش منحصر به فرد و ویژه حاج آقا آشنا بودند از نبود ایشان ابراز تاسف می کنند و واکنش نشان می دهند. در ادامه پیام برخی از این افراد در پی رحلت حاج آقا ابوترابی مرور می کنیم.

حضرت‌ آيت‌الله‌ خامنه‌ای رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی به‌ مناسبت‌ درگذشت‌ حجت‌الاسلام‌ والمسلمين‌ سید علی اكبر ابوترابی و پدر بزرگوارشان‌ پیام‌ تسليتی ارسال‌ كردند.


ابوترابی بر اسرا امید و ایمان بارید

متن‌ كامل‌ پيام‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ به‌ اين‌ شرح‌ است‌:

«بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

با اندوه و تأسف فراوان خبر درگذشت عالم مجاهد خستگی‌ناپذیر، حجت‌الاسلام آقای حاج سید علی اکبر ابوترابی و پدر بزرگوارش آیت‌الله آقای حاج سید عباس قزوینی ابوترابی را دریافت کردم. این پدر و پسر پارسا و پرهیزگار، در راه ضیافت بارگاه حضرت ابی‌الحسن‌الرضا (علیه آلاف التحیه والاسلام) بودند که به لقاء الله و با فضل و کرم او به ضیافت اولیاء مقرب الهی نائل آمدند و ان‌شاءالله در بهشت رضای خداوند که پاداش یک عمر مجاهدت و صبر و استقامت و پاکدامنی آنان است مستقر گردیدند. پسر، پس از سال‌ها حضور در میدان های مبارزه دشوار با نظام طاغوتی، و پس از مشارکت شجاعانه در صحنه‌ی جنگ تحمیلی، سال های درازی محنت اسارت در دست دشمن نابکار و فرومایه را چشید و مبارزه‌ی دشوارتر از گذشته را در اردوگاه هایی آغاز کرد که او در آنها، همچون خورشیدی بر دل‌های اسیران مظلوم می‌تابد و چون ستاره درخشانی، هدف و راه را به آنان نشان می‌داد و چون ابری فیاض، امید و ایمان را بر آنان می‌بارید؛ و پدر با صبر و متانت یک فقیه فیلسوف و عارف، فقدان و هجران چنین پسری را تحمل می‌کرد و آنچه را در حوزه‌های دانش دین آموخته بود، در عمل و منش خویش تجسم می‌بخشید.

اینجانب حادثه، تأسف‌بار این پدر و پسر عزیز را به همه‌ بازماندگان و دوستان و ارادتمندان ایشان و به همه آزادگان گرامی و به عموم اهالی تهران و قزوین به‌خصوص حوزه‌ علمیه و علمای اعلام و بالاخص به جناب حجت‌الاسلام حاج سید محمد ابوترابی تسلیت می‌گویم و علو درجات آنان را از خداوند بزرگ مسألت می‌کنم.

سید علی خامنه‌ای
۱۲/۳/۷۹»

شهید مصطفی چمران در 9 دی ماه پس از 2 هفته بی خبری از سید علی اکبر ابوترابی و ناپدید شدن وی دست نوشته ای را در وصف او به روزنامه کیهان داد. در آن زمان شواهد نشان می داد حاج آقا ابوترابی به شهادت رسیده است چرا که قرار بود در زمانی خود را به نیروهای خودی برساند از آن رو وقتی خبری از او نشد حکم بر شهادتش دادند.

در شب های پرستاره و در دل شب زنده داران غوغا به پا می کرد

دست‌نوشته شهید مصطفی چمران بدین شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم. ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا احیاءعند ربهم یرزقون.

من شهادت می دهم سید علی اکبر ابوترابی با همه وجود خود در راه خدا و اعتلای اسلام وپیروزی انقلاب و شکست جبهه ی کفر تا آخرین رمق حیات خود جنگید تا در آغوش شهادت فرو رفت.

من شهادت می دهم که سخت ترین ماموریت ها را عاشقانه می پذیرفت و هرچه وظیفه ی او خطرناک تر می شد خوشحال تر و راضی تر به نظر می رسید.

من شهادت می دهم که عالی ترین نمونه ی پاکی و تقوا و عشق و محبت و شجاعت و فداکاری بود و روح بلند و ایمان کوه آسا و اراده ی فولادین او آن چنان از وجودش تشعشع می کرد که همه ی محیط را روشن می نمود و رزمندگان تحت فرمانش جذب و محو وجودش شده بودند و پروانه وار به دور شمع وجودش می گشتند و می سوختند.


نظر شخصیت ها درباره مرحوم ابوترابی فرد چه بود؟



من شهادت می دهم که اولین کسی بودکه به همراه گروه چریکی خود و اردب حردان معروف شد و ضربات سختی به دشمن زد که بالاخره او را وادار به عقب نشینی کرد.

من شهادت می دهم که راز و نیاز شبانه اش با خدا و نماز صبحگاهش و دعا و استغفار و سخنان آتشین قبل از عزیمت به نبرد، آن قدر سوزانگیز و عمیق و خالصانه بود که همه ما را منقلب می نمود و در روح دوستانش آتشفشان به پا می کرد.

من شهادت می دهم، هم رزمانش شهادت می دهند، آسمان بلند و ستارگانش شهادت می دهند که سید علی اکبر ابوترابی در منطقه ی اهواز با همه ی وجودش شب و روز در راه خدا علیه طاغوت، کفر و جهل مبارزه نمود و در یک ماموریت خیلی خطرناک بدون ذره ای ترس و وحشت به قلب دشمن نفوذ کرد و حماسه ی ناگفتنی از خود به یادگار گذاشت و با کفن خونین در اوج افتخار و شهادت به لقای پروردگار خود نائل آمد.

خدایا تو که زود نیکان را به سوی خود می بری و ما را از نعمت وجودشان محروم می کنی، تو می دانی که او چگونه مردی بود و با دوستان هم رزمش چگونه رفتار می کرد و رزمندگان تحت فرماندهی اش تا چه اندازه او را دوست می داشتند و بعد از شهادت او می خواستند دیوانه وار به جبهه دشمن حمله کنند، بکشند تا کشته شوند و هر چه زودتر کنار مرشد و فرمانده ی خود،ابوترابی، آرام گیرند.

خدایا تو می دانی که وجود او چقدر برای همشهریانش مغتنم بود و پدر یتیمان بود. انیس بی کسان بود. هم درد رنج دیدگان بود. نگاهبان خانواده های فقیر و بی کس بود. یکپارچه عشق وایمان، یک دنیا اخلاص و محبت، یک آسمان صفا و صمیمیت، یک دریا عشق و عرفان، همچون کوهی از مقاومت و صلابت، آتشفشانی از شور و عشق و فداکاری بود. شهید ابوترابی عارف شیدایی بود که راز و نیازهای عاشقانه اش با خدای بزرگ در نیمه های شب، دل عشاق عالم را آب می کرد.آن قدر آرام و مطمئن بود که گویی از عمق اقیانوس بر آمده است.

آن چنان ساکت، همچون آسمان در شب های پاک پرستاره، که در دل شب زنده داران غوغا به پا می کند؛ امادر عین حال رزمنده ای بود که در صحنه ی نبرد توفان به پا کرد. فریاد خشمش دل زهره را آب می نمود و از شیر جسورتر بود و ارده اش پولاد را خجل می کرد. از هیچ ماموریتی روی بر نمی گرداند و در مقابل هیچ دشمنی عاجز نمی شد. ایمانش چون کوه بر لوح سرنوشت استوار شده بود و همه وجود خود را وقف سبیل الله کرده بود. به ملاقات خدا بی تابی می کرد. پرنده بلند پروازی بود که می خواست هر چه زودتر خود را از اسارت خاک آزاد کند و هر چه سریع تر به امواج پرواز نماید و هرچه عمیق تر در فضای لایتناهی عشق و وحدت محو و فانی گردد.

درود به آزاد مردانی که در برابر دهر تعظیم نمی کنند. در برابر قدرت زانو به زمین نمی زنند.از مرگ وحشتی ندارند. در مقابل مال و منال دنیا خود را نمی بازند. هنگام پیروزی مغرور نمی شوند. وقت شکست ضجه نمی کنند و در همه احوال به خدا نمی اندیشند و فقط از خدا هراس دارند و فقط به خدا پناه می برند.

چه زیباست آزاد زیستن و چون گل شکفتن و همچون نسیم به سادگی جان به جاندار تسلیم کردن. چه زیباست زنجیرهای اسارت را به اسلحه شهادت پاره کردن و اسماعیل وار در قربانگاه عشق خدا جان باختن وبا قدرت روح بر عرش اعلاء [پرواز کردن]. چه زیباست زندگی آزاد از دلهره ها و ترس ها و اسارت قید و بندها و اسارت قید و بندها و زبونی در مقابل طاغوت ها وابرقدرت ها.آنجا که انسان در مقابل هیچ قدرتی تعظیم نکند و فقط خدای لایزال را بپرستد [و] تا وقتی زنده است آزاد و سربلند زندگی کند و هنگامی که مرگ فرا می رسد با کمال افتخار وشرف به لقاء پروردگار بزرگ نائل آید.

خدایا شهید ابوترابی این هدیه گران قدر و عزیز را از ملت ما و انقلاب ما بپذیر و به خاطر خون چنین شهدان پاک و وارسته ای، پرچم مقدس اسلام را برافراشته کن! ریشه ظلم و جور و فساد را برانداز، طاغوتیان و ابرقدرت ها را نابود گردان و ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه را نزدیک کن تا اجتماع ایده آل بشریت بر اساس عدل وعشق و آزادی هر چه زودتر تحقق یابد. خدایا توفانی سخت، حیات و هستی ما را در معرض خطر قرار داده و کشتی سرنوشت ما در غرقابه ی بحران ها دچار گرداب های هولناک شده و غرور و خودخواهی، پرده ای از جهل بر عقل ها و دل های ما کشیده است، تا حقایق عینی حیات و سنت های لایتغیر خدایی را درک نکنیم و خود در جهل مرکب،در یک روز تسلسلی غرور [فرو] برویم. خدایا از تو می خواهم که به پاس خون چنین شهیدانی ما را به راه راست هدایت [کنی]. کشتی شکسته سرنوشت ما را از این توفان ها نجات دهی. نور ایمان و عشق وعرفان در دل های ما بتابی. دوستی و همکاری و صمیمیت را جایگزین خراب کاری و نفاق کنی. به جای اختلاف و تفرقه، اتحاد و وحدت کلمه را تحت رهبری امام امت جایگزین نمایی.

من این هجرت عجولانه، ولی ملکوتی شهید ابوترابی را به خانواده بزرگوارش به خصوص پدر عالی قدر و مهربانش، سید عباس ابوترابی که این همه مدیون کمک های بی شائبه او هستم و به هم رزمان شهید که در معرکه شهادت شاهد محبت و فداکاری و عظمت روحش بودند و به همه همشهریانش که احساس یتیمی می کنند و به ملت شهید پرور ایران و بالاخره به رهبر عالی قدر، امام امت، که قلب بزرگ و مهربانش از غم و درد آکنده است تبریک و تسلیت می گویم.»


شهید چمران و حاج آقا ابوترابی ارتباط معنوی داشتند

دکتر مهدی چمران برادر شهید مصطفی چمران نیز در گفت‌وگویی به توصیف ویژگی های حاج آقا ابوترابی از نگاه شهید چمران پرداخته و گفته است:

جناب ابوترابی دوران بسیار سختی را پشت سر گذاشت، دورانی که تحمل آن برای انسان های عادی هم بسیار سخت است، چه رسد به فردی با آن جثه ضعیف که حتما غیر قابل تحمل خواهد بود مگر آنکه آدمی، اعتقاد عمیق و راسخ به روز واپسین داشته و از حالات عرفانی و معنوی متعالی برخوردار باشد که او چنین بود.

یادم هست شبی در اتاق عملیات بودیم و دکتر طرح عملیات را برای فرماندهانش تشریح می کردند که حاج آقا ابوترابی هم حضور داشتند. در آن شب دکتر فعالیت های سیاسی ایشان را برای جمع تشریح کردند. من احساس می کند آنچه برای دکتر مهم تر بود، خلوص چنین فردی با آن سابقه بود، فردی که بدون هیچ خودنمایی و زیاده خواهی مثل یک رزمنده عادی، لباس رزم به تن کرده بود و مثل سایرین می جنگید و دلش نمی خواست کسی او را بشناسد. ما هم در ابتدا نمی دانستیم که ایشان کیست. در آنجا مدرسه ای بود که رزمندگانی که از قزوین می آمدند همه با لباس معمولی بسیجی به آنجا می رفتند. کسی که با لباس روحانیت می آمد طبعا در میان جمع شاخص می شد و ما کم کم پی بردیم که ایشان انسان بسیار بزرگی است.

دکتر چمران نیز یکی از اسوه های خلوص بود و به اعتقاد من از همین رو ارتباطی معنوی بین آن 2 ایجاد شد و خلوص ابوترابی، چران را به خود جذب کرده بود.

در آن زمان می خواستیم یکی از موقعیت های دشمن را در تپه های الله اکبر شناسایی کنیم. حاج آقا ابوترابی شناسایی آن موقعیت های خطیر را پذیرفتند و همراه 2 سه نفر دیگر رفتند. راه بسیار سخت و صعب العبور بود حاج آقا ابوترابی وارد تپه ها شدند و سپس در محاصره دشمن گرفتار آمدند.

حاج آقا ابوترابی انسانی چند بعدی بود. ایشان از یک سو روحانی و از سوی دیگر رزمنده بود و برنامه ریزی و هدایت فکری رزمنده ها را با نبوغ خاصی انجام می داد و از سوی دیگر در اسارت با مدیریت خاص خود خطرات بسیاری را برای اسرای عزیز ما به جان می خرید. پس از اسارت ایشان همه تصور می کردند که شهید شده است از جمله شهید چمران که مرثیه ای خواندنی برای ایشان نوشتند.

کمرم شکست

حجت الاسلام راشد یزدی زمانی که شایعه شهادت حاج آقا ابوترابی بودند را شنیدند در کنار شهید دکتر چمران بودند و درباره این لحظه گفته اند: ما در دفتر ستاد جنگ های نامنظم بودیم. وقتی دکتر چمران خبر شهادت حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر ابوترابی را شنید جمله ای به این مضمون گفت که «کمرم شکست».

او از اولیا الله بود

سید یاسر ابوترابی خاطره ای از آیت الله بهجت در واکنش به رحلت حاج آقا ابوترابی را تعریف کرده و گفته است: در دیداری که پس از ارتحال پدرم با مرحوم آیت الله بهجت داشتیم به ما فرمودند: مبادا ناراحت شوید که پدرتان از دنیا رفته است، پدر شما از اولیاءالله بوده و مرگش هم اختیاری بوده است.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار