شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۶۱۶۳
تاریخ انتشار: ۳۰ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۷
گروه سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ سعدالله زارعی امروز شنبه 30/06/92 طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: نرمش قهرمانانه واژه‌ای است مرکب از دو کلمه با دو مفهوم جداگانه که در نگاه اولیه نوعی تضاد و تناقض را به ذهن متبادر می‌گرداند و از این رو توجه مخاطب را نیز برمی‌انگیزد چرا که «نرمش» در اصطلاح و تلقی عمومی به معنای کوتاه آمدن و منصرف شدن و ترک موضع است و «قهرمانی» به معنای غلبه بر حریف، دشمن، رقیب و طرف مقابل است. ولی واقعیت این است که برخلاف ظاهر، نرمش قهرمانانه در متن خود تضاد و تنافی ندارد چرا که از یک سو واژه «قهرمانانه» نرمش را تخصیص می‌زند و آن را از انواعی که با «کوتاه آمدن» ملازمت دارد، جدا می‌کند و از سوی دیگر در این ترکیب بدیع، نرمش روش قهرمانی و نوع آن را از دیگر روش‌ها و انواع جدا می‌کند. به عبارت دیگر نرمش و قهرمانی هر کدام انواعی دارند و از شیوه‌ای خاص اخذ می‌گردند.

نرمش قهرمانانه توسط یک فرد ضعیف اتخاذ نمی‌شود چرا که در این صورت پسوند قهرمانی برای آن بی‌معنا می‌شود کسی می‌تواند نرمش قهرمانانه داشته باشد که از اقتدار و قدرت انتخاب بین انواعی از نرمش برخوردار باشد البته هر پهلوان و قهرمانی نمی‌تواند نرمش قهرمانانه داشته باشد چرا که این شیوه‌ای است که زیرکی و هوشمندی خاصی طلب می‌کند و نیازمند تبحری ویژه است. در نرمش قهرمانانه، حریف زیرک و هوشمند با هزینه‌ای به مراتب کمتر از درگیری قهرمانانه موضع خود را به کرسی می‌نشاند و به تعبیر امروزی آن منافع ملی خود را با هزینه کمتر به حریف می‌قبولاند و از سوی دیگر شرایط صحنه را به گونه‌ای مدیریت می‌کند که متضمن کمترین آسیب‌ها به منافع ملی‌اش‌باشد.

میدان «نرمش قهرمانانه» یک میدان سیاسی است و در اینجا بده‌بستان موضوعیت پیدا می‌کند البته در عین حال این به آن معنا نیست که در عالم واقع هم الزاما داد و ستدی اتفاق می‌افتد ولی تردیدی نیست که صاحب بازی نرمش قهرمانانه حتما باید فضایی از داد و ستد را به وجود آورد و حریف را به میدان بازی بکشاند ولی در نهایت درصدد تامین حداکثری منافع خود باشد. بد نیست در اینجا به دو مثال اشاره‌ای داشته باشیم:

اول: پیامبر بزرگوار اسلام در سال ششم هجری به همراه گروه زیادی از مومنین از مدینه عازم مکه شدند تا حج به جا آورند اما واضح بود که کفار قریش اجازه این کار را به مومنین نمی‌دادند پیامبر(ص) با علم به این موضوع راهی مکه شد و در نزدیکی مکه کفار قریش هیاتی را به سوی مسلمانان اعزام کرده و از آنان خواستند که از قصد خود منصرف شده و به مدینه بازگردند. پیامبر(ص) از هیات اعزامی قریش خواست که پای توافقی را امضا کنند که در سال آینده پیامبر و یارانش بدون مانع حج را برگزار نمایند. هیات قریش به گمان این که بازگرداندن مسلمانان به مدینه برای آنان یک شکست قطعی است و قول قریش یک وعده بعید است، پیمان صلح حدیبیه را امضا کردند. پیمانی که سهیل‌بن عمرو از سوی قریش امضا کرد که مهمترین آن قبول برگزاری حج توسط مسلمانان در سال بعد بود. این پیمان خیلی از مسلمانان را که از حکمت کار پیامبر آگاه نبودند ناراحت کرد ولی زمینه‌ساز فتح مکه توسط مسلمانان گردید و خداوند متعال با نزول آیه 26 سوره فتح اقدام پیامبر را ستود و بر نادانی کفار شهادت داد.

این نمونه به ما می‌گوید که «بازیگر الگوی نرمش قهرمانانه در حوزه تاکتیک و در اهداف کوتاه مدت امتیاز می‌دهد تا موقعیت استراتژیک خود را ارتقا بخشیده و یا لااقل مستحکم گرداند. ظاهر این بازی با باطن آن تفاوت اصولی دارد بعضی در جمعبندی نهایی نام آن را بازی برد- برد می‌گذارند چرا که به هر حال هر کدام یک برد ولو تاکتیکی دارند ولی واقعیت این است که این یک بازی برد- باخت است که صاحب نرمش قهرمانانه در طرف برد آن و حریف در طرف باخت آن قرار گرفته است.

دوم: نمونه دوم بحث را عینی‌تر می‌کند و آن ماجرای اخیر در بحران سوریه است. در بحران سوریه آمریکایی‌ها یک طرف ماجرا و جبهه مقاومت طرف دیگر ماجرا بود. آمریکایی‌ها به یک باخت بزرگ رسیده بودند و پیروزی‌های اردی‌بهشت تا مرداد ارتش سوریه برای آنان شرایط نامطلوبی پدید آورده بود چرا که آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی، ترکیه، اکثر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و در یک مقطعی کشورهای عرب شمال آفریقا و معارضان مسلح فراملی سوریه فشار متمرکز سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی و رسانه‌ای بر نظام سیاسی سوریه وارد کردند و از همه روش‌های غیر انسانی و نامشروع و حتی از سلاح شیمیایی- مورد خان‌العسل- استفاده کردند ولی در نهایت جبهه مقاومت طی 5 مرحله که هر مرحله به طور متوسط پنج ماه به درازا کشید طرح‌های منسجم جبهه غربی عربی ترکی عبری را شکست دادند. پیروزی مقاومت در منطقه استراتژیک القصیر- در شمال استان حمص- نشان داد که ارتش سوریه تا آزادسازی کامل حلب و در واقع تمام کردن کار آن جبهه شیطانی یک گام بیشتر فاصله ندارد.

آمریکایی‌ها احساس کردند که این نه تنها به آزادی سوریه از چنبره توطئه غربی عربی می‌انجامد بلکه فراتر از آن ژئوپلیتیک منطقه را نیز تغییر می‌دهد و روی واحدهای وابسته دیگر از جمله عربستان سعودی و دولت ترکیه و اردن نیز اثر می‌گذارد و دست حزب‌الله را بیش از هر زمانی برای فشردن گلوی رژیم صهیونیستی باز می‌گذارد.

از این رو به بهانه به کار رفتن استفاده از سلاح شیمیایی در غوطه‌ شرقی دمشق و با متهم کردن بدون سند رژیم سوریه وارد معرکه شدند و سایه‌ای از جنگ را در منطقه گسترانیدند.

اوباما ابتدا با صراحت از برانداختن دولت سوریه سخن گفت که البته خیلی از اندازه توانایی ارتش تحت فرمان او - به گواهی شکست اسرائیل و آمریکا از حزب‌الله در جنگ 33 روزه- فراتر بود بعد اوباما گفت که نه برای سرنگونی بلکه برای تقویت موقعیت مخالفین که به محاصره ارتش در آمده‌اند، مواضعی را در سوریه مورد حمله قرار می‌دهد و البته این اقدام دشواری نبود چرا که هر یگان موشکی و یا هوایی می‌تواند به نقطه‌ای حمله کند با این وصف حمله آمریکا قطعی بود. در این میان اتفاقاتی در صحنه عملی افتاد که حتی در مورد حمله موضعی، آمریکایی‌ها را دچار تردید کرد. حضور جدی نیروهای حزب‌الله لبنان در سوریه و بعضی از نیروهای دیگر که از جدی بودن واکنش طرف مقابل حکایت می‌کرد و درجه بالای آسیب‌پذیری رژیم صهیونیستی را نشان می‌داد نگرانی زیادی در جبهه غربی عربی پدید آورد. رژیم صهیونیستی پیش از همه از طریق دولت آلمان به دولت سوریه پیغام داد که موافق حمله به سوریه نیست و دمشق باید حساب تل‌آویو را از حساب غرب جدا کند اما این پیام مقاومت را در تهدید رژیم صهیونیستی جدی‌تر کرد. حضور نیروهای ویژه در کنار سکوهای موشکی و گستردگی این حضور این اطمینان را به آمریکایی‌ها داد که احتمال گسترش صحنه و زمان درگیری وجود دارد.

در این میان روسیه وارد معرکه شد و طرحی را ارائه کرد که برای آمریکایی‌ها سود حداقلی و برای سوریه سود حداکثری در برداشت و در عین حال ترکیه، عربستان و معارضه مسلحانه سوریه را در شرایط «باخت کامل» قرار می‌داد. آمریکایی‌ها که بر حتمی بودن حمله تاکید می‌کردند بدون فوت وقت و بدون هیچ پیش‌شرطی طرح روسیه را پذیرفتند و این در حالی بود که پیش از این آنان در پرونده‌هایی با اهمیت بسیار کمتر نیز روسیه را دخالت نمی‌دادند. در واقع در این صحنه حداکثر دست‌آورد آمریکا این شد که سوریه از استفاده از سلاح شیمیایی دست برداشته و به کنوانسیون منع بکارگیری سلاح شیمیایی بپیوندد و حال آنکه بکارگیری سلاح کشتار جمعی در مقابله با تروریست‌های سوری هیچگاه بخشی از استراتژی نظامی سوریه نبوده و از آن طرف پیش از این معارضه سوری از یک سو و صهیونیست‌ها از سوی دیگر از آن استفاده کرده بودند. اما آنچه در این معرکه، سوریه- و به‌طور کلی جبهه مقاومت- بدست آورد این بود که حمله به سوریه که می‌توانست ضایعات انسانی زیادی به وجود آورد و گسترش دامنه و زمان جنگ مشکلات جدی را برای آن پدید آورد، از دستور کار خارج شد. معارضه سوری کماکان در محاصره ارتش باقی ماند و از این پس معارضه باید از به کارگیری سلاح شیمیایی چشم بپوشد و پایان ماجرا با قبول طرح روسیه، خود به‌خوبی نشان می‌دهد که این آمریکا نیست که بر یک بحران نقطه پایان می‌گذارد و این آمریکا نیست که رقیب را تسلیم می‌کند. جبهه مقاومت در این نرمش قهرمانانه حریف را از شرارت باز داشت بدون آنکه هیچ موقعیت استراتژیکی را به دشمن تسلیم نماید.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار