شهدای ایران shohadayeiran.com

حاتمی کیا این بار و در «به وقت شام» نشان داده است که علاوه بر نویسندگی یک فیلمنامه سرپا، یک کارگردانی فوق العاده، یک محقق خوب است.
به گزارش  شهدای ایران، ابراهیم حاتمی کیا بار دیگر پس از تجربه «خاکستر سبز» خود را به جنگ برون مرزی دیگری رسانده است تا روایتگر آن باشد هر چند نتوانسته است به «خاکستر سبز» برسد.

سردار سینمای ایران راوی تعریف حقیقی مدافعان حرم

 

آغاز فیلم از محاصره فوعه و کفریاست بدون اشاره به مضایا و زبدانی؛ در دلم می گویم او نیز گویا به دام مشهورات زمانه اش افتاده است؛ اما هر چه می گذرد می بینم نه؛ او همان حاتمی کیای همیشگی ست نقاشی که می داند هر عنصری که در تابلوی خود می گذارد چه نقشی دارد و نویسنده ای که در پازل خود هر نقشی را معنای جدایی می بخشد.

 

حاتمی کیا اما این بار و در «به وقت شام» نشان داده است که علاوه بر نویسندگی یک فیلمنامه سرپا، یک کارگردانی فوق العاده یک محقق خوب است.

 

چراکه او تا جایی که توانسته رفتارها و سکنات معارضان سوری و داعش را مطالعه کرده است، که علاوه بر صحنه و لباس بازیگران، برایمان از فیلم بازی کردن‌های داعش می‌گوید، بازی‌های رسانه ای که زمان معدودی آن را باور نداشتند و حقیقت می‌پنداشتند؛ از نوع دسته بندی‌های داخلی آنان می‌گوید؛ از اینکه چه جنس مبارزانی از غرب در درون آنهاست خبر دارد.

 

اما او به دام دروغ هایی چون جهاد نکاح نمی افتد و ما را هم البته به عمق زندگی دشمن نمی برد؛ حد نگه می دارد تا مبادا حاتمی کیا کارگردانی نباشد که مسیر امپراطوری اش بر سینمای ایران به سوی جهنم برود.

 

اما از همه اینها بگذریم باید از او تشکر کنیم که برای ما مدافعان حرم را تعریف حقیقی کرده است چراکه در طول این سال ها مستندهای متعدد و فیلم های سینمایی متفاوت از این بحران ساخته شده است اما اغلب شان یا شاید بتوان گفت هیچکدامشان معنای حقیقی مدافعان حرم را بیان نکرده اند.

 

حاتمی کیا ما را به عروس سفید صحرا، پالمیرا می برد نه زینبیه و برایمان از تلاش برای نجات انسان ها می گوید نه نجات یک ایلیوشن یا هر چیز دیگری؛ او نشان می دهد آن شهدای مدافع حرم که سال های اول حتی نمی شد نامی از آنها برد و آنان که این روزها باشکوه هر چه تمام تر تشییع می شوند نه برای دفاع از مشتی سنگ و آجر که برای دفاع از انسانیت و نجات انسانیت رفته اند که «من احیا نفسا کما احیا الناس جمیعا».

 

او حتی به ما نشان می دهد که مدافعان حرم نه برای نجات جان مظلومان که حتی برای نجات دشمنان از اندیشه تکفیر و نجات آنان نیز رفته اند؛ آنجا که کاپیتان کار کشته ایرانی تلاش می کند تا با شیخ طائفه سخن بگوید؛ هر چند این تلاش چون آنچه در واقعیت بوده عمقی ندارد.

 

او یک تکه کوچک از پازل اش را به بخش کوچک اما مهم از ریشه بحران اختصاص داده و اشاره وار از اسلامگراهایی می گوید که 24 سال پیش زندانی حکومت سوریه شده اند؛ اما باز در مسیر داستان حد نگه داشته و ما را به عمق ماجرای آنها نمی برد.

 

و در نهایت مدافعان حریم انسانیت را چون شهابی بر آسمان دمشق معرفی می کند که ناجی جان و چه بسا فکر نسل آینده ای است که مقاومت بر دوش آنها سوار خواهد شد.

 

البته بماند که ارتباط پدر و پسر در پس حوادث فیلم شکل نگرفته است؛ بماند که تحول درونی شخصیت اصلی فیلم و چرایی آن برای ما کاملا آشکار نیست؛ بماند که معلوم نیست چرا باید در فیلمی که همه اش دفاع از حریم انسانیت(=اهل بیت) است عرض ارادت اگزجره واری به حضرت زینب(س) بشود؛ بماند که شعارهایی چون «اگر اینجا نجنگیم در تهران باید بجنگیم» و «اسرائیل همین نزدیکی است» و ... در جای درست خود در فیلم ننشسته و اثرگذاری همیشگی دیالوگ های حاتمی کیا را ندارد.

 

*تسنیم
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار