شهدای ایران shohadayeiran.com

نمی دونم چقدر زمان گذشت، ولی زیر تانک از شدت گرما از حال رفتم، بچه های روایت فتح در بدر دنبال من بودند.
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش شهدای ایران سید مسعود شجاعی طباطبایی بر اساس سنت گذشته اش خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس در وبگاه خود منتشر نموده است:

 

نگاهم به تانکی سوخته افتاد، تانکی که ساعاتی قبل بچه های گردان کمیل زده بود. آنقدر بی جان شده بودم که خودم را کشان کشان به زیر تانک رساندم، فکر می کردم سایه تانک می تواند کمکی باشد تا از این گرمای وحشتناک کمی آسوده بشوم.

نمی دونم چقدر زمان گذشت، ولی زیر تانک از شدت گرما از حال رفتم، بچه های روایت فتح در بدر دنبال من بودند. نمی دونم چطور من را زیر تانک پیدا کردند، به هر حال با آخرین نفربر زرهی(خشایار) من را  به عقب رساندند. بسیاری از بچه ها از گرما شهید شدند و تعدادی دیگر اسیر...

 

حکایت زیر دلنوشته ای است از آخرین مقاومت رزمندگان اسلام در برابر کفر:

 

- حسین،حسین، حسین

 

*جانم فدای لب عطشانت، عباس‌ام، بگوشم.

 

- مومن خدا، عباس جان، فرشته ها بالهاشون سوخت، پس کجاست کاسه ی کوثر.

 

*حسین جان، خفاش‌ها این عقب لونه کردند، قاصدک ها انشالله در راهند.

 

- عباس جان، غبار سنگینه، نکنه قاصدک هات قبله رو گم کنند. حسین، حسین، حسین، مفهوم شد...

 

*حسین جان، شرمنده فرشته هات، ابر سیاه رو سرمون سنگینی می کنه، بارشش قطع نمی شه. به فرشته هات بگو، اوج نگیرند...سه دو بگوشم مفهوم شد...مفهوم شد، به گوش باش حسین جان...

 

- عباس، عباس ، عباس.

 

* جانم فدای امام، بگوشم.

 

- حسین جان، عباس بارانی شده، قربون فرشته هات برم که غریب شدند امروز.

 

* عباس  جان، غربت چیه، عاشق مولا که غریب نمی مونه.

 

- حسین جان، جانم فدای لاله هات، کاش عباس بی دست نمی شد...حسین تنها بمونه.

 

 

* عبا س جان، شبنم نشین  دستاتم، یا علی برادر، تا طوفان در دشت است، خارها را درو می کنیم به فضل جدت، شاید این آخرین قاصد باشد از باغ لاله ها... .

 

 

- حسین جان، این چه حرفیه، نداشتیم، عزیز دلم روح شبنم را در لاله ها زنده نگه دار...

 

* جانم فدای مولا، شبنمی باقی نمونده تا لاله ها رو زنده نگه دارم...حلالم کن عزیز دل، با شقایق های زخمی جاری می شیم  تو خیزران.

 

- یا علی ، انشالله به کوثر برسیم.

 

*حسین جان، قبول باشه برادر، قولت یادت نره، دستمو باید بگیری‌ها...

 

- عباس جان، فدای تو و جدت  بشم، انشالله ابوالفضل دستات رو بگیره،  تمام.

 

پی نوشت:

 

1-عملیات بیت المقدس هفت در منطقه عمومی شلمچه در اوج گرما در 22 خردادماه 1367 با رمز یا ابی عبدالله(ع)، توسط بچه های لشگر27 حضرت رسول (ص) و لشگرهای دیگر سپاه انجام شد. بیش از 2200 نفر اسیر گرفته شدند و تعداد کشته ها و زخمی های دشمن به18200 نفر رسید. اما در این عملیات بعد از اینکه دشمن متحمل خسارات فراوانی شد. تاکتیکش را عوض کرد و متاسفانه جلوی دو لشگر کربلا(بچه های شمال) و نجف ( بچه های اصفهان) را گرفت و اجازه داد تا گردان کمیل از لشگر 27 حضرت رسول(ص) که در میانه حرکت می کرد تا خیابان‌های بصره جلو بیاید. بعد عقبه را با هواپیما، بالگرد، توپ و خمپاره بست. عملیات در گرمای 50 درجه انجام شد، بسیاری از بچه ها به خاطر نرسیدن آب به خط مقدم از تشنگی و گرمازدگی شهید شدند و عده ای از بچه ها مردانه تا آخرین تیر تفنگشان جنگیدند و متاسفانه اسیر شدند.

 

2- عکس  بالا مربوط به عملیات کربلای یک است، و در اوج درگیری در مرحله دوم آزادسازی مهران گرفته شده است.از سرنوشت رزمنده در عکس بی خبرم، عکس جنیه تزیینی دارد...فضا و حال و هوای گرم و سخت هر دو عملیات تقریبا یکی بود...عکس های این عملیات را باید از روایت فتح بگیرم، تا چند روز دیگر انشالله عکس مربوط به این عملیات را خواهم گذاشت...تا سالروز این عملیات وقت هست...فعلا شرمنده...

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار