شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۴۷۰۳
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۷
وقتی می‌خواستم خبر شهادت برادرم را به خانواده بدهم، کتانی محسن را به طبقه بالا بردم تا داغ مادرم با دیدن آن تازه نشود.

 سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران ؛«مهدی فیض» برادر شهید محسن فیض، در جمع اعضای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌مقدس گفت: وقتی می‌خواستم خبر شهادت برادرم را به خانواده بدهم، کتانی محسن را به طبقه بالا بردم تا داغ مادرم با دیدن آن تازه نشود.

اما فردا صبح، مادرم من را با گریه بیدار کرد و گفت: «کتانی محسن، پشت در نیست. هر روز آیة‌الکرسی می‌خواندم و به آن فوت می‌‌کردم. فکر می‌کنم که محسن شهید شده باشد.»

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌مقدس، محققان این مرکز روز گذشته، به دیدار خانواده شهدای راوی «محسن فیض» و «مجید صادقی‌نژاد» رفتند. این دیدارها با هدف زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، ایجاد انگیزش در محققان جنگ و تدوین زندگی‌نامه راویان شهید مرکز اسناد صورت می‌گیرد.

«حسین فیض»، پدر شهید محسن فیض در آغاز این دیدار، ایمان به خدا و مبدا و معاد را یکی از عوامل موثر بر اشتیاق شهدا برای حضور در جبهه‌ها خواند و اظهار داشت: آن‌ها با تکیه بر آیات قرآن کریم و فرمایشات پیامبر اکرم (ص)، به فداکاری‌ و حماسه دست زدند.

وی با اشاره به آیه «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتاً بل احیاءهم عند ربهم یرزقون» خاطرنشان کرد: ایمان به رهبری و پیروی از اوامر امام‌خمینی (ره) به عنوان ولی فقیه و همچنین انجام وظیفه در برابر خدا، شور و اشتیاق آن‌ها برای حضور در جبهه‌ها را بیشتر می‌کرد.

این پدر شهید در ادامه، با بیان خاطره‌ای از آخرین دیدارش با شهید محسن فیض یادآوری کرد: پسرم دانشجوی رشته مهندسی عمران در دانشگاه امیرکبیر بود. آخرین بار که آماده رفتن به جبهه شده بود، به او گفتم: «فکر نمی‌کنی اگر برای ادامه تحصیل بمانی، در آینده بیشتر برای کشور مفید خواهی بود؟». محسن گفت: من تحقیق کرده‌ و دیده‌ام که جبهه، احتیاج به نیرو دارد.
 
باید کمبود نیرو در جبهه را تامین کنیم.» هفت یا هشت روز بعد از این دیدار، خبر شهادت محسن را برای ما آوردند.

در ادامه دیدار محققان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌مقدس با خانواده شهدای راوی، «مهدی فیض» برادر شهید محسن فیض، خاطره‌ای از آخرین دیدار خود با برادر مطرح کرد و درباره چگونگی باخبر کردن مادر شهید گفت: کتانی محسن که همیشه جلوی در بود. پس از بازگشت از معراج شهدا، آن را به طبقه بالا بردم تا داغ مادرم با دیدن آن تازه نشود. اما فردا صبح، مادرم من را با گریه بیدار کرد و گفت: «کتانی محسن، پشت در نیست. هر روز آیة‌الکرسی می‌خواندم و به آن فوت می‌‌کردم. فکر می‌کنم که محسن شهید شده باشد». با این حرف مادر، گفتن خبر شهادت محسن برای من آسان‌تر شد.

اعضای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌مقدس سپس، به منزل شهید «مجید صادقی‌نژاد» رفتند و با پدر شهید دیدار و گفت‌وگو کردند.

گروهی از راویان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌مقدس، از میان دانش‌آموزان دبیرستان مفید تهران، انتخاب شده بودند. اغلب این راویان، در دانشگاه ها معتبر کشور مشغول تحصیل می‌کردند، اما به دلیل آغاز جنگ، تحصیل را رها کرده و با پیوستن به گروه راویان جنگ، به ثبت و ضبط وقایع دفاع‌مقدس پرداختند.

راویان جنگ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع‌مقدس، پا به پای فرماندهان از سطح فرماندهی قرارگاه تا رده تیپ، در صحنه نبرد حضور داشتند و لحظه به لحظه جنگ را ثبت کرده‌اند.




انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
علی رضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۳
0
0
شهادت قسمت ما می شد ای کاش
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار