شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۴۲۱۱۹
تاریخ انتشار: ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۳
در دومين مناظره انتخاباتي دوازدهمين دور از انتخابات رياست جمهوري يكي از نامزدهاي انتخاباتي، نشان دادن شهر موشك يا درج عبارت‌هاي خاص روي موشك‌ها را خلاف منافع ملي معرفي و تهديدكننده توافق هسته‌اي برشمرد و گلايه‌هايي را در اين باب مطرح كرد.

شهدای ایران :در دومين مناظره انتخاباتي دوازدهمين دور از انتخابات رياست جمهوري يكي از نامزدهاي انتخاباتي، نشان دادن شهر موشك يا درج عبارت‌هاي خاص روي موشك‌ها را خلاف منافع ملي معرفي و تهديدكننده توافق هسته‌اي برشمرد و گلايه‌هايي را در اين باب مطرح كرد.

موضع‌گيري علیه برنامه‌های دفاعی کشور مي‌تواند ترجمان عبارت معروفي باشد كه سال 94 تحت عنوان «دنياي فردا، دنياي مذاكره است نه موشك‌ها» مطرح شد و رهبر معظم انقلاب اسلامي در پاسخ به اين موضع فرمودند: «روزگار، روزگار همه چيز است وگرنه به راحتي و به صراحت حق ملت را خواهند خورد. اگر اين حرف از روي ناآگاهي گفته شده باشد يك مسئله است اما اگر از روي آگاهي باشد، خيانت است.»اين‌گونه اظهارنظرها را بايد فراتر از دسته‌بندي‌هاي مرسوم سياسي نگاه و ناشي از نوع تفكرات اين جرگه از سياستمداران ارشد تحليل كرد، بدين معنا كه در منظومه فكري اين افراد ايالات متحده، اراده‌اي براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران به سبك و سياق چند دهه اخير نداشته و مي‌توان با او (به شرطي كه در برخي از مؤلفه‌هاي گفتماني انقلاب اسلامي تغييرات جدي ايجاد كرد) كنار آمد، مي‌توان با امريكا به شرط نرمش نشان دادن در حوزه‌هاي مورد مناقشه نظير «توان دفاعي- نظامي»، «حمايت ايران از جنبش‌هاي ملي و آزاديخواه نظير حماس و حزب الله‌»و«تحديد نقش‌آفريني جمهوري اسلامي ايران به حدود مرزي و تماميت ارضي كشور» نرمش نشان داد و دشمني‌هاي ديرينه را تعديل كرد. بر اساس اين نوع نگاه نه تنها امريكايي‌ها معامله‌پذير هستند بلكه مذاکره با آنها می‌تواند به رشد اقتصادي ايران و بالندگي كشور به لحاظ امكانات زندگي جامعه انجاميده و سايه تهديد نظامي را از سر كشور برداشته تا مردم به‌دور از نگراني به كسب معاش روي بياورند. اما سؤال اساسي اينجاست كه با كسر قدرت


دفاعي-‌نظامي و چشم‌پوشي از توسعه صنايع مرتبط مي‌توان امنيت، رفاه و آرامش را براي جامعه به همراه آورد؟آيا طي 44ماهي كه جامعه شاهد تغييرات جدي در حوزه سياست خارجه دولت يازدهم بوده‌ است، سايه تهديد و جنگ از سر كشور برداشته شده يا آنكه دامنه‌دارتر شده است؟سابقه نشان مي‌دهد ايالات‌متحده با كشورهاي ضعيف به لحاظ نظامي چه كرده و آيا حقوق حداقلي مردم آن كشورها را به رسميت شناخته يا آنكه درصدد تصاحب اموال و منافعي برآمده كه جزو حقوق اوليه مردم آن كشور به شمار آمده است؟آيا برجام(به عنوان مصداق مهم ارتباط‌گيري مستقيم با امريكا) توانسته سايه جنگ را از كشور دور كند؟


   تلاش امريكا براي تحديد قدرت نظامي
قبل از تصويب برجام امريكايي‌ها با وضع قوانين داخلي و بين‌المللي تلاش كردند قدرت نظامي كشورمان را كاهش دهند تا قدرت چانه‌زني مذاكره‌كننده كشورمان در مذاكرات هسته‌اي را كاهش و ميزان اثرگذاري تهديدات نظامي خود را افزايش دهند كه از جمله آن مي‌توان به وضع قطعنامه 1737 اشاره كرد كه دومين قطعنامه‌اي است كه پس از ارسال پرونده‌هسته‌‌اي كشورمان به شوراي امنيت تحت اعمال فشار امريكا توسط فرانسه و انگليس با همراهي آلمان تهيه شد كه نهايتاً با مخالفت‌هاي جزئي روسيه و چين به تصويب رسيد. علت اصلي وضع اين قطعنامه– با رجوع به متن آن- تضعيف سپاه و به حداقل رساندن قدرت مانور آن در فضاي داخلي ايران و بين‌الملل بود؛ هدفي كه در متن قطعنامه 2231 نيز مي‌توان اثرات پررنگ آن را مشاهده كرد.  تلاش امريكايي‌ها قبل از تصويب برجام در حالي بود كه آنها، برآورد صحيح و جامعي از توان و قدرت هسته‌اي ـ نظامي ايران نداشتند و تنها براي گنجاندن «بازرسي» حداقل در بخش‌هايي از شركت‌هاي مرتبط با صنعت هسته‌اي در مذاكرات دولت‌هاي نهم و دهم تلاش داشتند كه با مخالفت تيم مذاكره‌كننده سابق ايران مواجه شد. از سوي ديگر قدرت بازدارندگي قبل از برجام از جمله عوامل پايدار و اصلي بود كه مانع از تهديدات پايدار و مستمر ( به شكل امروزي) بود؛ عاملي كه اكنون با بازرسي‌هاي گسترده و روزانه از سايت‌هاي هسته‌اي ايران و حتي به تفسير امريكايي‌ها بر مادام‌العمر بودن اين بازرسي‌ها به عنوان يك عامل فزاينده جنگ معنا مي‌شود. خروجي «فقدان بازرسي‌ها درگذشته» با «پذيرش بازرسي در متن برجام» نتيجه‌اي جز دريافت اطلاعات جامع از ميزان توانايي‌هاي ايران (كه خود عامل مهمي براي شروع جنگ مي‌تواند باشد) نداشته است.

 
   حمله نظامي به كشورمان قانوني شده است؟

مهم‌تر آنكه شش قطعنامه گذشته تحريمي عليه ايران در يكي از بندهاي آمده در متن قطعنامه 2231 تجميع شده كه اگر مجوزدار بودن حمله نظامي به ايران قبل از برجام را از سوي دولتمردان يازدهم بپذيريم بايد اقرار كنيم كه همان مجوز به صورت پذيرفته‌شده‌اي در متن قطعنامه 2231 وجود دارد. مجوز مورد ادعاي گذشته، ماهيت و فعليت خود را حفظ كرده و همچنان در دستور كار قرار دارد و به همين دليل است كه تمام مقامات غربي در موضع‌گيري‌هاي خود تأكيد هدفمند مي‌كنند كه«مهم‌ترين دستاورد برجام حفظ صلح و ثبات در جهان بود»؛ عبارتي كه توسط رئيس‌جمهور و وزير امور خارجه نيز تكرار مي‌شود كه معناي اصلي آن «تعديل رفتارهاي امنيت و ثبات‌زاي ايران در منطقه به‌واسطه مذاكره» است. بيان اين جملات از سوي دولتمردان طي روزهاي پس از امضاي برجام به معناي «اقرار» به تهديد بودن فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي ايران و تكميل‌كننده پازل غربي‌ها براي معرفي ايران به عنوان كشوري «ضد صلح، ثبات و امنيت بين‌المللي» است.


همانگونه كه بارها در قالب مطالب مختلف روزنامه «جوان» تهديدات نظامي مقامات ارشد دولت‌هاي غربي عليه ايران را برجسته كرده، بايد به ياد آورد كه اكثر مقامات امريكايي موازي با مذاكرات هسته‌اي، از قرار داشتن همه گزينه‌هاي نظامي روي ميز سخن گفته و تأكيد مي‌كردند كه چنانچه ايران رفتار خود در منطقه را دچار استحاله نكند قطعا با حمله نظامي مواجه خواهد شد، به عنوان نمونه اوباما در كوران مذاكرات هسته‌اي بارها از تهديد نظامي به ايران سخن مي‌گويد و در يكي از اين موضع‌گيري‌ها بيان مي‌كند‌: «اگر ايران به توافق پايبند نماند، تحريم‌ها را افزايش مي‌دهيم و آمادگي براي «گزينه نظامي» وجود دارد.» جان كري پس از اتمام يكي از جلسات مذاكرات با تيم ايراني بيان مي‌كند: اگر ايران هر بخشي از توافقنامه را نقض كند، همه پيشرفت‌ها متوقف مي‌شود و امريكا مي‌تواند «به صورت نظامي» پاسخ دهد. وي در همان مقطع زماني در گفت‌وگو با العربيه نيز يك بار ديگر ادعا مي‌كند: «ايران بايد اندوخته اورانيوم5/3 درصد خود را محدود كند. ايران نبايد و اجازه ندارد رآكتور اراك را تكميل كند. ايران اگر توافق را كنار بگذارد «گزينه نظامي» در پيش گرفته خواهد شد.»


لفاظي مقامات امريكايي عليه كشورمان نه تنها به‌واسطه مذاكرات هسته‌اي كمرنگ نشد بلكه رشد فراواني به خود گرفت و اين رشد را مي‌توان در كلام دولتمردان جديد امريكا نيز جست‌وجو كرد، مهم‌تر آنكه تهديد نظامي بر اساس آنچه در قطعنامه 2231 آمده قانوني و مبتني بر متن توافق شده است!



  تقبيح قدرت نظامي به جاي تحسين آن
حال در شرايطي كه به استناد آمار و رجوع به متن برجام و قطعنامه حمله نظامي به ايران «نخست در لفظ» و سپس در «متن» توسعه يافته،‌ اين پرسش مطرح مي‌شود كه چرا از يك سو بايد اظهار كرد«امريكا با يك حمله نظامي تمام تأسيسات دفاعي ما را از كار مي‌اندازد» و از سوي ديگر در مقابل نمايش اقتدار بايد نگران بود؟ اگر مذاكره مستقيم و يك‌جانبه با امريكايي‌ها –كه خروجي آن يك توافق حقوقي پرضعف در ساختار و متن است- توسعه تهديدات نظامي است چرا بايد تجربيات اشتباه و تلخ را تكرار كرد و به جاي تقدير از نمايش اقتدار، آن را عامل ضعف معرفي كنيم؟


آيا اگر قدرت دفاعي- نظامي امروز نبود امريكايي‌ها فرصت‌سوزي مي‌كردند و به جاي آنكه همانند كشور ليبي در انتقال تجهيزات هسته‌اي به خارج از مرزها خارج كنند، ساعت‌ها پاي ميز مذاكره نشسته و از ايران به عنوان يك قدرت برتر ياد مي‌كردند؟بنابراين توسعه صنايع دفاعي- نظامي نه تنها اقتدار را به همراه داشته بلكه از عوامل مهم جلوگيري از حمله نظامي به كشور قلمداد شده و قدرت چانه‌زني مذاكره‌كنندگان كشورمان را نيز به همراه داشته است تا جايي كه اوباما چند روز پس از امضاي برجام از امكان‌ناپذير بودن حمله نظامي به ايران به‌واسطه قدرت دفاعي كشورمان سخن به ميان مي‌آورد.

 

*جوان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار