شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۳۶۸۶۱
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۲
بنی‌صدر با اعتراض مجلس را ترک کرد. در خیابان، خبرنگار واحد مرکزی خبر از وی پرسید: «در دیدار با امام (ره) چه سخنانی مطرح شد؟» وی دست بر لنز دوربین گذاشت و از پاسخ دادن امتناع کرد.
شهدای ایران،: به مناسبت فرارسیدن دهه مبارک فجر و استقبال از بهار انقلاب، با برخی از مبارزان انقلابی به گفت‌وگو پرداختیم. «سید فرهاد لسانی» عکاس و فیلمبردار حضرت امام (ره) در دوران تبعید تا هنگام رحلت ایشان بوده است، که سال 56 به طور مخفیانه وارد نجف اشرف شده و ماموریت 2 روزه وی حدود دو سال به طول انجامید. وی سرانجام روز 12 بهمن ماه 57 به همراه حضرت امام (ره) و خانواده ایشان وارد کشور می‌شود. در ادامه ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار دفاع پرس با سید فرهاد لسانی را می خوانید.

حکایت ماموریت 2 روزه

دوران جوانی با دیپلم ادبی در رشته فیلم سازی وارد دانشگاه عالی تلویزیون و سینما شدم. پدرم روحانی و امام جماعت مسجد بود. سال 56 جلسه‌ای با حضور انقلابیون و آیت الله امامی کاشانی (امام جمعه موقت تهران) در منزل ما برپا شد. در پی این جلسه، خانه ما از سوی ساواک شناسایی شده و حاضران دستگیر شدند. در پی این دستگیری من 24 ساعت، برادرم شش ماه، آیت الله امامی کاشانی چهار ماه و پدرم 2 سال به زندان محکوم شدیم.

طی جلسه‌ای که مخفیانه در زندان برگزار شد، تصمیم گرفتند تا یک فیلمبردار تخصصی برای ضبط سخنان امام خمینی (ره) به نجف بفرستند. در میان 180 فیلمبردار حرفه‌ای رادیو و تلویزیون ملی، با سفارش پدرم، من انتخاب شدم. آن زمان من فیلمبردار رسمی صدا و سیما بودم.

پس از گذراندن دوره‌های آموزشی جهت خروج مخفیانه از کشور و نحوه فیلمبرداری صحیح جهت انعکاس سخنان ایشان، همراه با همسر و فرزندم از مرز خسروی به عراق رفتیم. در حین خروج از کشور، بازداشت شده و بازگشتیم. بعد از تسلط به زبان عربی و تهیه پاسپورت سوری از طریق مرز خرمشهر به بصره و از آنجا به نجف اشرف رفتیم.

حکایت جلسه‌ای که به قهر بنی‌صدر و تذکر امام (ره) به حاضران ختم شد/ ماجرای 5 بار بله نگفتن عروس خانم در محضر امام (ره)
 طبق قرار قبلی، قرار شد در روز سه شنبه فردی در حرم حضرت امیرالمومنین (ع) جهت ملاقات با امام خمینی (ره) به دنبال ما بیاید. پیش از آغاز سفر سفارش کردند که به هیچ عنوان به زبان فارسی صحبت نکنم. زمانی که از حرم خارج شدم، 2 فرد تنومند محکم به من تنه زدند. اولین بار به زبان عربی و بار دوم با کلمات فارسی اعتراض کردم. صحبت به زبان فارسی باعث شد تا 2 مامور به سراغم بیایند. در آن لحظه به همسرم علامت دادم و گفتم از من فاصله بگیرد؛ زیرا 2نامه محرمانه از سوی شورای محرمانه انقلاب و دوربین در داخل ساک دستی همسرم بود که در صورت دستگیری همه چیز لو می‌رفت.

دقایقی بعد با 2 مامور نظامی چشم بسته به محلی دیگر انتقال یافتم. با وساطت آیت الله حکیم پس از گذشت 2 روز، گشنه، تشنه و کتک خورده به حرم بازگردانده شدم. در تمام طول روزهای گذشته، نگران خانواده‌ام بودم. در گوشه‌ای از حرم نشستم که خانمی با حجاب به سمتم آمد. در حالی که مسیری را نشان می‌داد، به عربی گفت: «برادر حرکت کن.» توان حرکت نداشتم. این بار به زبان فارسی جمله‌اش را تکرار کرد. مسیری که نشانم داد را طی کردم و به ماشینی رسیدم. من را به محلی دیگر بردند. اتومبیل در کوچه‌ای به نام «الکوفی» متوقف شد. انتهای کوچه؛ یک روحانی جوان با سیمایی روشن و موهایی مرتب به انتظارم ایستاده بود. ایشان حاج احمد خمینی بود. حاج احمد من را به اسم صدا کردند و گفتند: «آقای لسانی خیلی به زحمت افتادید.» می‌خواستم حال خانواده‌ام را بپرسم که ادامه داد: «آن روز با ده دقیقه تاخیر خودمان را به خانواده‌تان رساندیم. خانواده‌ات خانه ما ساکن هستند.»

ایشان من را به داخل منزل راهنمایی کردند. امام خمینی (ره) داخل اتاق نشسته بودند. به محض ورودم به خانه، چشمم به جمال امام (ره) روشن شد. در حالی که دست ایشان را می‌بوسیدم، دست‌شان را بر روی سرم کشیدند و فرمودند: «به خاطر ما به زحمت افتادید. خدا شما را حفظ کند.» ماموریتم را برایشان شرح داده و نامه محرمانه شورای انقلاب که به ریاست آیت الله طالقانی و جمعی از علما همچون شهیدان باهنر، بهشتی، مفتح و آقای خامنه‌ای نگاشته شده بود، را به دست حضرت امام (ره) دادم. ماموریت 2 روزه من، حدود دو سال به طول انجامید.

در بغداد به طور مخفیانه با دوربین نیمه حرفه‌ای از حضرت امام (ره) فیلم می‌گرفتم و توسط انقلابیون به کشور می‌فرستادیم. زمانی که وارد پاریس شدیم، از سوی شبکه اول سیما به ما یک دوربین حرفه‌ای با لنز مناسب دادند. آن لنز هدیه، امروزه در اختیار صدا و سیما است.

حضرت امام (ره) فرمودند که نزدشان بمانیم و ما نیز اطاعت کردیم. سرانجام به همراه خانواده امام راحل در پرواز 12 بهمن ماه 57 وارد کشور شدیم.

یک هفته پس از بازگشت به کشور، همسر امام (ره) طی تماس تلفنی از من خواستتند تا خانواده ام را به دیدارشان ببرم و من نیز اطاعت کردم. پس از این دیدار قرار شد که ما در بیت ایشان بمانیم و من از آن پس فیلمبردار اختصاصی امام راحل و داخل جماران شدم. در صدا و سیما نیز فعالیت داشتم.
 
حکایت جلسه‌ای که به قهر بنی‌صدر و تذکر امام (ره) به حاضران ختم شد/ ماجرای 5 بار بله نگفتن عروس خانم در محضر امام (ره)
وابستگی در طی این مدت باعث شد تا زمان حیات امام (ره) خدمت ایشان و خانواده باشیم. امام راحل پسرم را جزو نوادگان خود برمی‌شمرد و همسر ایشان نیز همسرم را همچون دختر خود می‌دانست.

پیام‌های امام (ره) کارساز بود

هرگز به خاطر ندارم که کلمه‌ای خارج از عرف، شرح و اسلام بر زبان امام (ره) جاری شده باشد. زندگی‌شان را وقف اسلام، قرآن، خشنودی حضرت ولی عصر (عج) و مردم کرده بودند.

پیام‌هایی که امام راحل در دوران تبعید می‌فرستادند، همه کارساز بود. امام (ره) هیچ زمانی خودشان را از ملت جدا نمی‌دانستند. مردم نیز به زیارت ایشان می‌آمدند و پند می‌گرفتند.

درخواست یک روحانی از حضرت امام (ره)

نزدیک اذان ظهر، در مسیر کویت، امام (ره) فرمودند که وضو بگیرید تا در مسجد نماز بخوانیم. حاج احمد آقا دوربین به دست گرفت و وضو گرفتن امام راحل را ثبت کرد. حضرت امام (ره) پشت امام جماعت مسجد نماز را اقامه کردند. پس از اتمام نماز، امام جماعت از این امر مطلع شد. به سمت حضرت امام (ره) آمد و با دلخوری گفت که این نماز باطل است. من و چند تن از دوستان مدت‌ها بود که قصد دیدار با شما را داشتیم و میسر نشد. امروز که این خواسته استجابت شده است، شما؛ مرجع جهان اسلام پشت سر من نماز خواندید.

امام راحل در پاسخش فرمودند: «مگر شما مجتهد یا عالم هستید که می‌گویید این نماز باطل است» و امام (ره) برای دلجویی از وی، یک روز را در آنجا ماندند و فردا نماز جماعت به امامت ایشان خوانده شد. روحانیون شهر نیز به دیدار امام (ره) آمدند. در پایان نیز چند عکس یادگاری ثبت کردند.

خبرنگار خارجی بیانات امام (ره) را تحریف کرد

حین ورود امام (ره) به کشور، خبرنگار خارجی از ایشان پرسیدند که در حال حاضر چه حسی دارید. ایشان قصد مصاحبه با خبرنگار خارجی را نداشتند، اما با اصرار اطرافیان، فرمودند: «من در مقابل ملتی که بعد از 2 هزار و پانصد سال تاریخ شاهنشاهی به خیابان‌ها آمدند و رژیم طاغوت را سرنگون کردند، چه احساسی می‌توانم داشته باشم؟! حسم در مقابل این‌ همه جان‌فشانی‌ها چه می‌تواند باشد؟!» خبرنگار خارجی جملات امام راحل را به اینگونه که حسی برای بازگشت به میهن ندارم، تفسیر و منتشر کرد که این مطلب کاملا اشتباه است. فیلم آن روز موجود است که تا به حال هیچ کجا پخش نشده است.

قرائت خطبه عقد آسمانی به شرط شفاعت

حضرت امام (ره) خطبه عقد بسیاری از جوانان را جاری کردند. برخی مواقع از شهرستان‌ها برای جاری کردن خطبه عقد توسط امام (ره) به جماران می‌آمدند. روزی یک جانباز و دختر جوانی به همراه خانواده وارد بیت امام (ره) شدند. خطبه تنها یک بار قرائت می‌شد و عروس خانم «بله» را می‌گفتند؛ اما این بار اتفاق دیگری افتاد. سه بار امام راحل خطبه را جاری کردند و جوابی نشنیدند. همهمه‌ای در میان حاضران به پا شد. من هم در حال فیلمبرداری بودم. امام (ره) تا پنج بار خطبه‌ را با احادیثی از پیامبر(ص) و امام علی (ع) در وصف ازدواج قرائت کردند. عروس خانم از جمع فاصله گرفته و به نزدیکی امام راحل رفتند. چادر را میان خود و ایشان گرفتند و آرام جملاتی را بر زبان آوردند. حضرت امام (ره) نیز در پاسخ دست‌ مبارکشان را بالا گرفتند و فرمودند: «ان‌شاءالله». عروس خانم به جای قبلی خود بازگشت. خطبه برای بار ششم با حدیثی از امام رضا (ع) قرائت شد و این بار عروس خانم سکوت را شکست و گفت: «به استناد عهدی که میان من و رهبرکبیر انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه در روز جزا، ایشان آقای داماد را شفاعت کنند و با اجازه بزرگ‌ترها «بله».» در این زمان اشک حاضران سرازیر شد.
 
حکایت جلسه‌ای که به قهر بنی‌صدر و تذکر امام (ره) به حاضران ختم شد/ ماجرای 5 بار بله نگفتن عروس خانم در محضر امام (ره)
 گمان کردم خدا بر چشمان امام (ره) زوم کرده است

چند دوربین و ضبط صوت در بیت امام (ره) به طور پنهانی قرار داده بودم. روزی امام (ره) در حال نوشتن اطلاعیه بودند و من به طور پنهانی فیلم‌برداری می‌کردم. در همین حین، در اتاق کلید خورد. دوربین را به سمت دستگیره، فوکوس کردم. یکی از مسئولان دفتر امام با دو پاکت خوار و بار وارد شد. لنز دوربین را همرزمان با نزدیکی فرد به امام (ره)، بازتر کردم. حضرت امام (ره) با عصبانیت خواستند تا پاکت را به دست‌شان بدهد. فوکوس کردن با دوربین حرفه‌ای نیاز به یک دستیار فیلمبردار دارد؛ اما آن روز من به تنهایی فیلمبرداری می‌کردم. بدون اینکه درجه فوکوس را بدانم، لنز را تنظیم کردم. لنز بر چشمان مبارک حضرت امام (ره) فوکوس شد و چشمان ایشان از هر زمان دیگری زیباتر نشان می‌داد. عجیب است که بدون هیچ خطایی و درست فوکوس صورت گرفت. به بیانی می‌توانم بگویم که خدا آن روز بر روی چشمان امام (ره) فوکوس کرد. 2 پاکت را در دو دست گرفتند و سبک و سنگین کردند. ناگهان با عصبانیت پاکت‌ها را پرت کردند و فرمودند: «لباسی که بر تن دارم، لباس پیامبر خدا است و من از آن سواستفاده نمی‌کنم. بروید من دیگر به شما نیاز ندارم». این رفتار از حضرت امام (ره) بعید بود؛ از این رو یقین داشتیم که از آن فرد اشتباهی سر زده که امام(ره) را اینگونه عصبانی کرده است.

همسر امام (ره) به سمت من آمدند و خواستند تا دوربین را خاموش کنند و گفتند: «فعل حرامی رخ داده است که حضرت امام (ره) عصبانی شده‌اند.»

بعدها متوجه شدیم که مسئول دفتر امام (ره) زمانی که 2 کوپن ایشان را به مغازه‌دار می‌دهند، وی به جهت ارادت به ساحت مقدس امام (ره) به جای 750 گرم قند و شکر، چند کیلو تحویل داده بود و امام (ره) از این امر ناراحت بود. ایشان با مسئول دفتر خود و آن فرد مغازه دار خاطی برخورد کردند.

حضرت امام (ره) در صورت مشاهده انجام فعلی حرام و یا ضرر به ملت، واکنش نشان می‌دادند. نمایندگانی را در سمت‌های مختلف قرار می‌دادند تا مراقب باشند که اشتباهی صورت نگیرد و یا مشکلات، لاینحل باقی نماند.

در کشتی پهلوان باشید نه قهرمان

یک روز در حیاط بیت، پسرم حسین و حسن (نوه امام) در حال کشتی گرفتن بودند. احمدآقا هم آن‌ها را تشویق می‌کردند. از آن‌جایی که جثه حسین از حسن کوچک‌تر بود. مسابقه نابرابر بوده و گردن حسین در دستان حسن گرفتار شده بود. من در حال فیلمبرداری بوده و از سوی دیگر نگران حال فرزندم بودم. در همین حین امام (ره) وارد کادر فیلمبرداری شدند و با دلخوری خطاب به احمدآقا گفتند که چرا مراقب بچه‌ها نیستید. حسن و حسین را از یکدیگر جدا کردند و فرمودند: «در کشتی پهلوان نه قهرمان باشید.» دست بر لبان مبارک گذاشتند و سوتی کشیدند. بچه ها مسابقه را از سر گرفتند.

امام(ره) فرمودند: خدمتگزار ملت باشید/ تبعید به بهشت

نارضایتی در دوران بنی صدر زیاد بود. امام (ره) هر دو جناح را به منزل خود دعوت کردند. در طرفی شهید بهشتی، مرحوم رفسنجانی، شهید باهنر و حضرت آقا نشسته و در سوی دیگر بنی صدر و هیات دولتش نشسته بودند. حضرت امام (ره) با نام خدا سخنانش را اینگونه آغاز فرمودند: «آقای بنی‌صدر و آقای بهشتی کاری نکنید که این مردم از دست ما ناراحت باشند. ما نوکر و خدمتگزار مردم هستیم. ملت باید از ما راضی باشند. اگر ادعا می‌کنیم که مسئولین ارشد نظام هستیم، باید مردم را راضی نگه داریم و آن‌ها را نرنجانیم. کاری نکنید که مجبور به زندانی کردن شما شوم.» بنی صدر با اعتراض مجلس را ترک کرد. در خیابان خبرنگار واحد مرکزی خبر، از وی پرسید: «در دیدار با امام (ره) چه سخنانی مطرح شد؟» وی دست بر لنز دوربین گذاشت و از پاسخ دادن امتناع کرد.

دوربین من طبق معمول همیشه، مخفیانه در حال فیلمبرداری از امام (ره) و یارانش بود. دور امام (ره) حلقه زده بودند. شهید بهشتی با امام (ره) شوخی می‌کردند. امام راحل فرمودند: «خودتان را لوس نکنید. مخاطب سخنانم تنها بنی صدر نبود و با شماها نیز بودم.»

شهید بهشتی پاسخ داد: «زمانی که حضرت عالی عازم ترکیه شدید، درس‌های ما ناقص مانده است. این زندان، برای ما حکم بهشت را دارد.» امام (ره) هم جلسه را با این جمله به اتمام رساند: «بروید و خدمتگزار مردم باشید.»

احساس امام (ره) در خصوص شهادت طالقانی

حضرت امام (ره) در طول انقلاب اسلامی به یک شخص خاصی تکیه نکردند و نگاه ایشان به اطرافیان یکسان بود؛ این در حالی است که از تمام زوایای شخصیتی، اخلاقی و علمی آگاه بود؛ زیرا معتقد بودند که تکیه ما باید به ملت باشد. هر شخصی که ملت بیشتر به وی رای بدهد، نشان از اعتماد مردم به وی دارد.

از آنجایی که برخی زندگی خود را وقف انقلاب و مردم کرده و از سوی دیگر امام (ره) نیز آن‌ها را همچون فرزندان خود می‌دانست، شهادت‌شان موجب دل آزردگی ایشان می‌شد. شهدایی همچون باهنر، بهشتی، مطهری، طالقانی و ... . حضرت امام (ره) شهید مطهری را پاره تن خود می‌دانست.

پس از شهادت شهید طالقانی، خانواده وی دیداری با حضرت امام (ره) داشتند. امام (ره) فرمودند: «نمی‌دانم شما آمده‌اید به من تسلیت بگویید یا من به شما؟ شما به من که برادری را از دست دادم یا من به شما که پدری را از دست داده اید؟ یا هر دو به هم که خدمتگزاری را از دست داده ایم؟ یا هر دو به اسلام که مجاهدی را از دست داده است؟ یا هر دو به ولی‌عصر امام زمان (عج) که عالمی را از دست داده است؛ زیرا با مرگ یک عالم خلایی در اسلام به وجود می‌آید که هیچ چیز نمی‌تواند جایگزین آن باشد.»

*دفاع پرس
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار