شهدای ایران shohadayeiran.com

صبح روز بعد به قصابی نزدیک مدرسه رفتم و از قصاب خواستم به اندازۀ پنج ریال گوشت به من بدهد. قصاب نگاهی به من کرد و گفت: آقا پنج ریال گوشت نمی‌شود! گفتم: چرا؟ گفت: چرا ندارد، نمی‌شود.
به گزارش شهدای ایران، حسن روحانی در خاطرات خود که توسط «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» به چاپ رسیده است، می نویسد: پدرم مبلغ سی تومان به من داد و گفت: این خرجی یک ماه توست. در پایان یک ماه، مجدداً به قم خواهم آمد. سپس با من خداحافظی کرد و رفت.
وقتی متوجه شدم برای مخارج یک روز فقط یک تومان دارم، فهمیدم که باید بر مبنای یک تومان، مخارج روزانه‌ام را تنظیم کنم ... پیش خودم یک تقسیم‌بندی کرده بودم که با یک تومان چطور برنامۀ مخارج روزانه را تنظیم کنم. آن‌زمان یک عدد نان سنگک بزرگ سه ریال بود. فکر کردم روزی یک عدد نان برای ناهار و شام و صبحانه کافی است. بنابراین هفت ریال دیگر برای من باقی می‌ماند.


صبح روز بعد به قصابی نزدیک مدرسه رفتم و از قصاب خواستم به اندازۀ پنج ریال گوشت به من بدهد. قصاب نگاهی به من کرد و گفت: آقا پنج ریال گوشت نمی‌شود! گفتم: چرا؟ گفت: چرا ندارد، نمی‌شود. گفتم به مقدار همان پنج ریال گوشت بدهید. گفت: خیلی خوب پنج ریال را بده. پول را دادم و او هم یک تکه استخوان و یک تکه دنبه و یک تکه بسیار کوچک گوشت که شاید به اندازۀ یک گردو بود، روی آن گذاشت و گفت: این هم پنج ریال گوشت شما! ولی بدانید که بعد از این دیگر با پنج ریال گوشت نداریم. آنچه را داده بود گرفتم و به مدرسه برگشتم. آن روز فهمیدم که با یک تومان زندگی کردن سخت است و باید خیلی دقیق‌تر، برنامه‌ریزی کنم تا با یک تومان بتوانم زندگی کنم... معمولا هفته‌ای دو بار آبگوشت درست می‌کردم که آب آبگوشت را به عنوان خورشت در ناهار می‌خوردم و گوشت آن را هم می‌کوبیدم و قسمتی از آن را برای شام و قسمتی هم برای صبحانه فردا مصرف می کردم.

 

البته روحانی در این خاطره مشخص نکرده است، درحالی که قصاب از دادن گوشت به وی امتناع می نموده است، چه گونه موفق شده است هفته ای دوبار آبگوشت بخورد!

 

جالب اینجاست روز گذشته یکی از سایت های خبری، ضمن گفت و گویی با سراشپز نهاد ریاست جمهوری دولت سابق، خوردن آبگوشت توسط رییس جمهور سابق را خلاف ادعای ساده زیستی وی عنوان کرده بود.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار