شهدای ایران shohadayeiran.com

«ماه عسل» سرگذشت آدم‌های دردکشیده‌ای است که در فراز و فرود روزگار گلیم‌شان را از آب بیرون کشیده‌اند. قصه‌هایی که به رغم تفاوت‌های‌ بسیارشان پایان مشترکی دارند؛ یک‌جور شادی ناگهانی، پاداشی الهی، یا شاید معجزه.

به گزارش شهدای ایران، «ماه عسل» یک برنامه زنده تلویزیونی است با سوژه‌های مردمی. برنامه‌ای گفت‌و‌گو محور درباره آدم‌هایی که شناخته‌شده نیستند. کسی عکس‌شان را روی دیوار اتاقش نزده. احتمالاً دایره آدم‌هایی که آنها را می‌شناسند از دوستان و آشنایان‌شان فراتر نمی‌رود. آنها نه فوتبالیست هستند، نه بازیگر، نه مجری، نه چهره‌ای سیاسی. تا پیش از این هم جایی در رسانه «ملی» نداشته‌اند. سهم‌شان از صدا و سیما اگر شانس می‌آوردند چند ثانیه حضور اتفاقی بوده. لابد در یک راهپیمایی یا گزارش کلیشه‌ای خبرنگاری. در حد اینکه 22 بهمن امسال چطور بود؟ یا دربی امسال را استقلال می‌برد یا پرسپولیس؟ در این ساختار برنامه‌سازیِ بی‌اعتنا به مردم «ماه عسل» علیخانی ارج بیشتری دارد. غنیمتی است که ماه رمضان سال 86 پا گرفت و هنوز زنده است و برقرار. خوشبختانه اقبال مردم به «ماه عسل» مدیران تلویزیون را به ادامه ساخت آن قانع کرده. اما چرا مردم برنامه احسان علیخانی را دوست دارند؟

 

مخاطبان در «ماه عسل» آدم‌هایی مثل خودشان را می‌بینند و از این تماشا حس خوبی دارند؛ دیدن آدم‌هایی که اساسش روایت رنج و اندوه و تلخی آدم‌های عادی است. روایت عشق‌های بدون وصال و بغض‌های فروخورده. سرگذشت آدم‌های دردکشیده‌ای که در فراز و فرود روزگار گلیم‌شان را از آب بیرون کشیده‌اند. قصه‌هایی که به رغم تفاوت‌های‌ بسیارشان پایان مشترکی دارند؛ یک‌جور شادی ناگهانی، پاداشی الهی، یا شاید معجزه. پشت اندوه سوژه‌های «ماه عسل» زندگی ادامه دارد.

 

 

جامعه‌شناس‌ها می‌گویند در شهرها روابط پیچیده می‌شوند و عقلانیت و حسابگری جای عواطف انسانی و مهرورزی را می‌گیرد. اما این ظاهر ماجرا است. مخاطبان «ماه عسل» با قهرمان‌های قصه‌های علیخانی همذات‌پنداری می‌کنند. برایشان دل می‌سوزانند و وقتی می‌بینند به جایی رسیده‌اند با تمام وجود شاد می‌شوند. دوست دارند برای آنها کاری بکنند. انگار که خودشان را جای آنها می‌بینند. یک‌جور ناخودآگاه جمعی مشترک. جوانمردی فراموش‌شده. مردانگی به انزوا رفته. «ماه عسل» نوعی یادآوری و به خاطر آوردن جنبه‌های انسانی آدم‌ها است. بعضی‌ها می‌گویند علیخانی دارد با احساسات‌گرایی و سانتی‌مانتالیزم مخاطبش را فریب می‌دهد. شاید این‌طور باشد، اما امکان استمرار موفقیت برای چنین برنامه‌ای محدود است. دست علیخانی بعد از یکی، دو سال برای مخاطب رو می‌شود و لو می‌رود. پس ماجرا این‌قدر هم ساده نیست. بسیاری از واکنش‌های مردم به سرگذشت آدم‌های «ماه عسل» تا ماه‌ها بعد از آن هم ادامه دارد. در یکی از برنامه‌ها زن و شوهری که پسر بیمارِ یتیمی را به فرزندی قبول کرده‌اند، قصه‌شان را تعریف می‌کنند. بعدتر آن خانم به علیخانی می‌گوید: «بعد از حضور در برنامه شما، چون تنها مشکلمان مسکن بود، مسکن مهر پردیس و همچنین 3 سفر حج به ما تعلق گرفت. همه در کوچه و محل ما را به نام پدر و مادر میلادِ ماه عسل می‌شناسند».

 

فرم «ماه عسل» فارغ از پیچید‌گی‌های بیهوده برنامه‌های تلویزیونی ساده و به اندازه است؛ گفت‌و‌گوی علیخانی با مهمان برنامه برای شنیدن قصه او. حتی می‌توان گفت «ماه عسل» یک‌جور تک‌گویی است؛ مونولوگی یک‌نفره که گاهی علیخانی برای زدودن حشو و زوائد آن وارد می‌شود و با سوالاتش روایت مهمان برنامه را مدیریت می‌کند. در واقع خود علیخانی هم بیش از آنکه مجری برنامه باشد، مثل مخاطبانش شنونده است. تراژدی قصه‌های مهمانان «ماه عسل» به خودی خود جذاب است، پس هر چیز اضافه‌ای که خللی در شنیدن آن قصه‌ها ایجاد می‌کند باید حذف شود. در «ماه عسل» اصالت با قصه و درام آدم‌هاست نه چیز دیگری.

 

 

جدای از تعریف‌ها و تمجیدها بازار نقد «ماه عسل» در شبکه‌های مجازی داغ است. بعضی‌ها می‌گویند علیخانی دارد با برنامه‌اش از مسئولان سلب وظیفه می‌کند و می‌کوشد مشکلات اجتماعی را به جای مسئولان گردن خود مردم بیندازد. می‌گویند «ماه عسل» این‌طور وانمود می‌کند که اگر کسی به جایی رسیده به خاطر خودش بوده، پس مسئول بدبختی‌هایش هم خودش هست. اما این جور نقدها مثل این است که بگویید عادل فردوسی‌پور با جدل‌های تند فوتبالی‌اش باعث به انزوا کشاندن نقدهای سیاسی می‌شود، یا رامبد جوان با خنداندن مردم باعث فراموش مشکلات سیاسی، اقتصادی و کم‌کاری‌های مسئولان می‌شود. همان‌طور که در یک برنامه آشپزی نباید از فوتبال و کشتی حرف زد، توقع شنیدن نقد‌های سیاسی، اقتصادی در «ماه عسل» یا «نود» و «خندوانه» انتظاری نابه‌جا است. برنامه‌ها و افراد را باید با ادعاهایشان سنجید. «ماه عسل» دعوی یک برنامه «مردمی» را دارد. باید دید چقدر توانسته این ایده‌اش را عملیاتی کند. مثلاً می‌توان از علیخانی پرسید آیا دکور پر زرق و برق «ماه عسل» مهمانان برنامه‌اش را مرعوب نمی‌کند؟ آیا ظاهر شیک و اتوکشیده و شق و رق و متفاوت او باعث دوری و انزوای مهمانان ساده و معمولی برنامه نمی‌شود؟ با اینکه علیخانی می‌کوشد با ایجاد فضای صمیمی و همدلانه خودش را به مهمانانش نزدیک کند، اما میزانسن برنامه، ناخواسته، منجر به این فاصله‌گذاری می‌شود که مخاطب هم آن را پس می‌زند.

 

 

قوام و بقای «ماه عسل» به سوژه‌های بکر مردمی‌اش است و با آیتم‌های دیگر نمی‌توان جور آن را کشید. مردم «ماه عسل» را می‌بینند تا با شنیدن روایت‌های پر سوز و گداز و غم‌انگیزش متأثر شوند. به اضافه اینکه دیدن آن در ماه رمضان ‌همحسی عاطفی مخاطبان را تشدید می‌کند. کاش علیخانی به سادگی و صمیمیت «ماه عسل» وفادار باشد. ساده بودن لزوماً به معنای سطحی شدن و ابتذال نیست. سادگی واقعی یعنی رسیدن به وضعیتی ناب در هر چیز. فارغ از پیچیدگی‌های ادایی و تفاخر روشنفکری. کاش علیخانی از این ساده بودن «ماه عسل» خجالت نکشد و پای پیمان خود با مخاطبانش بماند. کاش «ماه عسل» مردمی بماند.

*دانشجو


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار