شهدای ایران shohadayeiran.com

حرف‌های صمیمانه و محبت‌آمیز و نگاه‌های عاشق و البته پر از دلنگرانی و شوخی‌های این زوج از جمله ماجرای کارت دانشجویی نیز تصویر زندگی آرمانی و به نوعی سبک زندگی اسلامی- ایرانی است و دوست‌داشتنی‌ترشان می‌کند.
به گزارش شهدای ایران؛ همیشه اولین‌ها ماندگارترند. کارشان سخت است اما در عوض نام‌شان باقی است. حالا اگر این اولین ‌بودن، با یک سوژه و ایده ناب توأم باشد و یک کار خوب و باکیفیت، قطعاً نام‌آورتر خواهد بود و در ذهن‌ها ماندگارتر.

در مقوله فیلم هم اگرچه نحوه پرداخت، بازی عوامل، کارگردانی، تدوین و بسیاری مسائل دیگر مهم است اما سوژه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. این روزها که همه‌جا و در هر محفلی صحبت از شهدای مدافع حرم است، قطعاً جای خالی این ژانر در سینما بشدت محسوس است؛ بویژه در سینمای متعهد و انقلابی.

 6 سال از جنگ سوریه می‌گذرد. حداقل هم 2 سالی است که بحث شهدای مدافع حرم به‌صورت جدی در جامعه مطرح شده و از سال گذشته نیز در محافل مختلف از این بزرگمردان و خانواده‌های‌شان، نام برده و تقدیر شده است. قطعاً وجود برنامه‌های مختلف و پرداخت رسانه‌ای به این پدیده، باعث آشنایی بیشتر مردم و شکستن گاردها و تخریب باورهای غلط در این زمینه می‌شود و این تجربه‌ای است که به‌وضوح درک شده و نمونه عینی آن که آغازگر پرداخت تلویزیونی به این ژانر بود، مستند ملازمان حرم است که از شبکه افق سیما پخش می‌شود. در این برنامه با ورود به زندگی شهدای مدافع حرم و گفت‌وگوهای خودمانی با همسران‌شان، پاسخ بسیاری از شبهات مختلف درباره این مظلومان مقتدر داده شد؛ بویژه لزوم و فلسفه مبارزه در آن سوی مرزها و نیز مادی ‌نبودن هدف رزمندگان و رد این شبهه که آنها در قبال دریافت پول‌های کلان، چنین مخاطره‌ای را می‌پذیرند و جان‌شان را تقدیم می‌کنند؛ قضیه‌ای که خانواده‌های این شهدا را بشدت آزار می‌داد. اما هر هنری مخاطب خاص خودش را دارد.

تلویزیون به‌عنوان آغازگر، با برنامه‌های مختلف تولیدی، مستند و گفت‌وگو، خوب به این مساله پرداخت و انصافاً هم در روشنگری جامعه و اصلاح نظرات، بسیار مؤثر بود. پس از آن نیز نماهنگ‌های متعدد و مداحی‌های زیبایی در رثای شهدای مدافع حرم سروده و اجرا شد. کم‌کم مطالبات بالا گرفت و حالا داستان و تاریخ شفاهی نیز به این عرصه وارد شد؛ از جمله کتاب خاطرات و وصیتنامه‌ها اما جدیدترین اتفاق در این عرصه، ورود هنر هفتم به مقوله شهدای مدافع حرم بود، آن هم با فیلمی از جشنواره مردمی عمار.

«هنگامه» نخستین فیلم داستانی در ژانر شهدای مدافع حرم، به مدت ٤٠ دقیقه با بازی خوب و قابل‌پذیرش سوگل طهماسبی و امین ایمانی و کارگردانی امیر داسارگر. انتخاب بازیگر در این فیلم، قابل تحسین است و مخاطب با ایشان ارتباط خوبی برقرار می‌کند؛ هم به لحاظ معصومیت چهره و هماهنگی با نقش و هم به لحاظ بازی روان و اثرگذار.  هنگامه زن جوانی است عاشق که در دوراهی یک تصمیم بسیار مهم گیر افتاده است؛ فرصت‌یابی و نگرانی او در بخش عمده‌ای از فیلم برای اینکه مهم‌ترین خبر زندگی خود را به همسرش بدهد، دلشوره او را مضاعف کرده است. از آن سو حامد عاشق‌پیشه نیز سرگردان بر سر یک دوراهی است؛ ماندن و رفتن. همسر و زندگی و دنیا این سو و تکلیف و مسؤولیت و آخرت، سوی دیگر.

داستان فیلم، رابطه عاشقانه این زوج است در بستر زندگی روزمره. یک صبح تا شب و تحولی که رخ می‌دهد و تصمیم مهمی که گرفته می‌شود. روایت یک زن عاشق که دانشجوی پزشکی است و بتازگی مادر شده و هنوز خبر این اتفاق مهم را به همسرش نداده است؛ همسری که از علوم پزشکی انصراف داده و به سپاه پاسداران پیوسته است. فیلم «هنگامه» حاوی این پیام مهم است که برخلاف شایعات مرسوم، رزمندگان ما از زندگی دست نشسته و اتفاقاً عاشق همسر و زندگی‌شان هستند و اغلب مشکل مادی هم ندارند اما به خدایی اعتقاد دارند که زندگی‌شان را به او می‌سپارند.  حامد البته شاید نمونه مردانی باشد که این روزها تعدادشان کم شده است؛ صبح همسر را برای امتحان به دانشگاه می‌برد و بعد در غیاب او تمام کارهای خانه را انجام می‌دهد؛ از جارو کشیدن و شستن ظرف‌ها تا پخت غذا.

البته شاید می‌خواهد برای سفرش زمینه‌سازی کند، چراکه امروز به او خبر داده‌اند شب باید پرواز کند و مأموریتش قطعی شده است. تفاوت سبک زندگی آدم‌ها، حتی آدم‌های اطراف و دوست و نزدیک، از دیگر بخش‌هایی است که در این فیلم نیمه‌بلند به تصویر کشیده شده است؛ درحالی‌ که حامد و هنگامه آرمان و مقصدی آن دنیایی دارند، دوست هنگامه که به‌ علت خرابی خودرو در نیمه راه دانشگاه به آنها می‌پیوندد، در حال برنامه‌ریزی برای ازدواج و رفتن از ایران و مسافرت شمال است و این یعنی به تصویرکشیدن تفاوت دنیاهای جوانان همسن و سال؛ یکی برای آرمان و کشورش حاضر است همه چیز را رها و خارج از مرزها دفاع کند و دیگری به دنبال رفتن از مملکت برای پیشرفت مادی.

حرف‌های صمیمانه و محبت‌آمیز و نگاه‌های عاشق و البته پر از دلنگرانی و شوخی‌های این زوج از جمله ماجرای کارت دانشجویی نیز تصویر زندگی آرمانی و به نوعی سبک زندگی اسلامی- ایرانی است و دوست‌داشتنی‌ترشان می‌کند. وابستگی حامد به فرزند و همسر تا آنجا است که به محض اینکه خبر پدرشدنش را می‌شنود، بی‌تاب با تمام مشغله‌هایش، برای نوزاد در راهش، هدیه می‌خرد. البته از والدین هم غفلت نمی‌کند و سراغ پدر می‌رود برای خداحافظی. در ابتدای فیلم از همان افتادن گلدان و شکستنش و بریدن دست هنگامه در اول صبح که حال اضطراب و ناراحتی را القا می‌کند، تا شب که هنگامه آرام می‌شود، معلوم نیست چه رخ می‌دهد که تصمیم او را عوض کرده و رضایت می‌دهد.

البته خبر شهادت دوست نزدیک حامد و رفتن هنگامه بر سر مزار او و دیدار با همسر و فرزند شهید و اشتیاق زایدالوصف حامد برای رفتن، همه دست به دست هم می‌دهد تا هنگامه به‌‌رغم فشاری که تحمل می‌کند و کارش به بیمارستان می‌کشد، تصمیم نهایی و سرنوشت‌سازش را بگیرد و شب‌هنگام، راننده خودرویی باشد که همسر را به مقصد سوریه به فرودگاه می‌رساند و پایانی که قاعدتاً با توجه به حس و حال فیلم، شهادت حامد خواهد بود؛ البته ممکن است بازگردد... این فیلم با همه نکات مثبت و منفی آن، تنها و البته با کمی تأخیر، آغازگر یک راه است؛ راهی برای شناساندن این مردان مرد و نزدیک‌شدن به شخصیت‌های والایشان و الگوگیری از راه‌ و زندگی‌شان. قطعاً این عزیزان بویژه برای نسل امروز، الگوهای دست‌یافتنی‌تر و قابل درک‌تری هستند؛ فقط هنرمندان و دغدغه‌مندان باید شتاب کنند! فرصت، امروز مهیاست.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار