شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۱۹۵۶۸
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۵۴
حرکت بر مسیر مکتب امام خمینی لازمه بقای انقلاب است اما امروز عده‌ای در طرفداری از امام به صورت مداوم سخن می‌گویند و در عمل عکس آن رفتار می کنند.
شهددای ایران: مکتب امام (ره) عنوانی است که رهبری معظم انقلاب اسلامی سال گذشته در حرم بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، برخی از ویژگی های آن را بیان کردند. ویژگی های هفت گانه ای که هرکدام از آن ها، معیار و ملاکی برای سنجش حرکت کنونی نظام اسلامی و هریک از دستگاهها و مسئولان حاضر و آینده است. براین مبنا، میزان انطباق یا عدم انطباق هرکدام از افراد یا دستگاهها بر مکتب امام یا انحراف از این خط فکری باید به طور دقیق توسط مردم و نخبگان مورد شناسایی و دقت قرار گرفته تا هدف انقلاب اسلامی محقق شده و زاویه ای از آن صورت نگیرد. در غیر اینصورت، اگر میزان انطباق با محور اصلی انقلاب اسلامی – که مکتب و سیره امام راحل (ره) است- سنجیده نشود، راه حرکت انقلابی گم شده و به ناگاه، فرسنگ ها فاصله از آن صورت پذیرفته و راه بازگشتی نیز متصور نخواهد بود.

در این نوشتار سعی شده است تا در آستانه  سالگرد ارتحال ملکوتی امام راحل با نگاهی گذرا به عملکرد دولت، المانهای رفتاری آن با روئوس مکتب امام مقایسه شود.

 
اول: آمریکا شیطان بزرگ یا کدخدا؟

رهبری معظم انقلاب اسلامی در تبیین مکتب فکری امام راحل (ره)، ضدیت با استکبار را به عنوان حرف اول این مکتب بیان کردند. ضمن آنکه در قاموس مکتب فکری امام (ره)، تحقیر نیرو و توان داخلی آن هم از سوی بیگانگان به صورت جدی مخالفت شده و عزت ملی، گرامی داشته می شد. ایشان در این زمینه ها فرمودند:« در مکتب فکری امام، ضدّیت با استبداد و ضدّیت با استکبار حرف اوّل را میزند؛ این آن چیزی است که ملّت ایران هم آن را حس میکرد، ملّتهای مسلمان دیگر بلکه ملّتهای غیر مسلمان [هم‌] آن را حس کردند؛ برای همین این دعوت گسترش پیدا کرد. ما ملّت ایران، ملّتی بودیم زیردست و غرقه در بی‌هدفی و ناامیدی؛ ما ملّتی بودیم وابسته؛ ملّتی بودیم که بعمد ما را عقب نگه داشته بودند؛ هم فکر خود را بر ما تحمیل میکردند، هم فرهنگ خود را؛ هم منابع اقتصادی ما را میبردند و هم کاروان لجنزاری از عادتهای زشت را به‌سوی کشور ما سرازیر میکردند؛ ما یک چنین ملّتی بودیم. [امام‌] ما را تبدیل کرد به یک ملّت پر انگیزه، به یک ملّت پر امید، به یک ملّت پر تحرّک، به یک ملّت دارای هدفهای بزرگ»

با اندکی تامل در رفتار سیاسی – اجتماعی دولت یازدهم، به خوبی مشهود است که دولت در عمر سه ساله خود نه تنها ضدیتی با استکبار و مستبدین بین المللی نشان نداده که اتفاقا دست دوستی و رفاقت به سمت مستکبرین دراز نموده است. در این راستا دولتمردان یازدهم مراوده با شیطان بزرگ و مستکبرین را به عنوان برگ برنده و امتیاز دولت خود تلقی کرده و در این راه از کرده خود پشیمان هم نیستند. از همین روست که نقطه ثقل دیپلماسی دولت ، برقررای رابطه با آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان و سایر کشورهای پیرو سیاست های آمریکا بوده است. در نظر دیپلمات ها و دولتی ها، رفاقت با شیطان بزرگ، تعامل و مذاکره با آنان معرفی شده و این مایه افتخار آنان است. اینکه دیپلمات های ایرانی با دیپلمات ها و مقامات دولت آمریکا همدیگر را به نام کوچک صدا زده یا عکس نوه هاشان را به همدیگر نشان دهند مایه مباهات و فخر دانسته شده است. در این مکتب، راس هرم چپاولگران و قاتلان بین المللی، «باهوش و مودب» خوانده شده و از اینکه تماس تلفنی با او برقرار شده یا با اقدامی برنامه ریزی شده و منسجم، وزیر خارجه ایران با اوباما در راهروی سازمان ملل دست داده و پیمان همکاری ببندند، هیچگاه ابراز ندامت نشده است. در این منطق، آمریکایی که به تعبیر امام راحل(ره) گرگ بوده و هیچگاه رابطه ما با او از حالت رابطه گرگ و میش خارج نشده است، به رابطه ایران با قدرت های جهانی تعبیر شده و اصلا هم مذموم تلقی نمی شود. چه آنکه طرح دوستی و مودت با دشمنان ملت که در این سه ساله باعث تحقیر اراده داخلی و سایه اندازی بر عزت و شرف ملی ما شده است، دولتی ها ر ا ابدا نگران نساخته است.

در پیامدهای این نوع رابطه می توان گفت که در قاموس عملی امام راحل (ره) آمریکا شیطان بزرگ و کبیر بود اما در نزد دولتی ها، آمریکا یک ابرقدرت جامعه جهانی بوده و ارتباط با او لازم و ضروری و مایه مباهات و افتخار و امری ضروری تلقی می شود. از همین بابت است که شیطان بزرگ، در نزد دولتی ها، کدخدا معرفی شده و باید باج سبیل این کدخدا داده شده و با دم شیر آن بازی نشود تا نگرانی او و مزاحمت سازی های او برای ما دردسر ایجاد نکند.

 در این منطق «ما» ی ملی همواره بدهکار بوده و تا ما به ازای این بدهکاری در قالب امتیاز های بزرگ به کدخدا داده نشود و رضایت او جلب نشده و نگرانی های او از بابت اقدامات ملی ما، مرتفع نشود، او حق دارد تا با اقدامات مختلف از جمله تحریم ها، سنگ در جلوی پای ملت بیاندازد.

از این رو است که بر خلاف مکتب امام (ره) که طرح ادعاهای غربی ها و مستکبرین علیه ما را ناشی از خوی زیاده خواهی و سلطه جویی استکبار می داند، ما دایما باید در حال اثبات حقانیت خود برای طرف مقابل بوده و برای این ، هرچه هم هزینه دهیم، زیاده تلقی نخواهد شد. این در حالی است که براساس مکتب امام (ره) طرح ادعاهای مستکبرین، تنها بهانه ای برای به هزیمت کشاندن ما و تلف ساختن انرژی ملی ما است و به محض آنکه یک بهانه – حتی با واگذاری کامل امتیازات بزرگ و خسارت بار به دشمن- از دست آنان ستانده شود، بهانه تراشی دیگری برای دست برداشتن کامل ملت از «ایدئولوژی» انقلابی خود، تعبیه خواهد شد.

 
دوم: اسلام ناب یا اسلام آمریکایی

اما رهبری انقلاب اسلامی شاخصه اولی که در بیان مکتب امام (ره) طرح نمودند، اعتقاد بنیادین امام به اسلام ناب محمدی (ص) و مخالفت جدی و صریح ایشان با اسلام آمریکایی بود. ایشان در تبیین اسلام آمریکایی دقیقا کدهایی ارائه دادند که با دقت در آن، انحراف دولت از مکتب امام (ره) کاملا به چشم می آید.

رهبری هوشمند انقلاب اسلامی در این باره فرمودند:« اسلام آمریکایی چیست؟ یکی اسلام سکولار، یکی اسلام متحجّر؛ لذا امام، آن‌کسانی را که تفکّر سکولاری داشتند - یعنی دین را، جامعه را، رفتار اجتماعی انسانها را، جدای از اسلام میخواستند - همواره در ردیف کسانی گذاشت که نگاه متحجّرانه‌ی به دین داشتند؛ ...اسلام آخوندهای درباری - که امام مکرّر با همین تعبیر از آنها اسم می‌آوردند - .... از آن طرف، اسلامِ بی‌تفاوت در مقابل جنایات صهیونیستی، در مقابل جنایات آمریکا، اسلامِ چشم‌دوخته‌ی به آمریکا و قدرتهای بزرگ و به اشاره‌ی آمریکا، اینها همه سر در یک آخور دارند؛ در یک جا اینها همه به هم میرسند؛ از نظر امام اینها همه مردودند.»

اما با دقت در مشی عملی حاکم بر دولت، مشخص می شود که مع الاسف تمرکز دولت فعلی، بر فاصله گیری از منطق اسلام ناب و فرغلتیدن در مظاهر اسلام آمریکایی نمود و بروز دارد.

سعی دولت بر ایجاد دوگانه میان « اسلام انقلابی » و « انقلاب اسلامی » ، به حاشیه رفتن مساله اول مسلمانان یعنی آزادی قدس شریف و مبارزه علنی با صهیونیسم و بزرگنمایی خطر تکفیری ها به جای صهیونیسم بین الملل، از نماد های این ادعاست.

در طول سه ساله گذشته ، مخالفت جدی دولت با هرگونه مقابله - حتی مردمی- با مظاهر استکباری و آمریکایی، نظیر برپایی مسابقات ضد صهیونیستی کاریکاتور هولوکاست، یا حتی مخالفت دولتی ها با بنر های خیابانی ضد ضاستکباری، ابراز مخالفت دولت با اعتراضات ضد آمریکایی دانشجویی و حتی مخالفت با سر دادن شعار علیه آمریکا در محافل رسمی و عمومی، علاقه دولتی ها به توسعه غربی و غالب شدن گفتمان توسعه گرا در نزد دولتی ها و نفی عملی پیشرفت ملی درون زا و غیر متکی به بیگانه، تنها نشان هایی از حقیقت تلخی است که انحراف دولت از مکتب امام (ره) را نشان می دهد.

وقتی تئورسین و راهبر اصلی فکری دولتی ها، کسی که همگان او را عقل منفصل راس دولت بر می شمرند، همچون تقی زاده ها ، ایرانی را زمانی متمدن می داند که ویزای فلان کشور اروپایی را به راحتی دریافت کرده و از سر تا پا غربی شود، این نشانی از آن است که خوانش اسلام، از منظر غربی ها برای آنان اصالت و اولویت دارد.

 
سوم: اعتماد به خدا یا کدخدا؟

اعتماد به خدا و اتکال به او و نیز نفی هرگونه توسل جستن به غیر خدا از اصول راهبردی دیگری بود که رهبر انقلاب آن را جزو شاخصه های مکتب امام (ره) بیان کردند. ایشان در این باره فرمودند: « یکی از اصول امام اتّکال به کمک الهی، اعتماد به صدق وعده‌ی الهی، و نقطه‌ی مقابل، بی‌اعتمادی به قدرتهای مستکبر و زورگوی جهانی است؛ این یکی از اجزاء مکتب امام است. اتّکال به قدرت الهی؛ خدای متعال وعده داده است به مؤمنین؛ و کسانی که این وعده را باور ندارند در کلام خودِ خداوند لعن شده‌اند: وَ لَعنَهُمُ الله،(۸) وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم،(۹) آن کسانی که «اَلظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا».(۱۰) اعتقاد به وعده‌ی الهی، به صدق وعده‌ی الهی - که فرموده است «اِن تَنصُروا اللهَ یَنصُرکُم»(۱۱) - یکی از ارکان تفکّر امام بزرگوار ما است؛ باید به این وعده اعتماد و اتّکال کرد. نقطه‌ی مقابل، به دل‌خوش‌کُنَک‌های دشمنان، مستکبران، قدرتهای جهانی، مطلقاً نباید اعتماد کرد؛ این هم در عمل امام، در رفتار امام، در بیانات امام به‌طور کامل مشهود است. این اتّکال به قدرت پروردگار و اعتماد به او، موجب میشد که امام بزرگوار در مواضع انقلابی خود صریح باشد. امام با صراحت صحبت میکرد؛ آنچه را مورد اعتقاد او بود صریح بیان میکرد، چون اتّکاء به خدا داشت، نه اینکه نمیدانست قدرتها بدشان می‌آید، نه اینکه نمیدانست آنها عصبانی میشوند، میدانست امّا به قدرت الهی، به کمک الهی، به نصرت الهی باور داشت. در برابر حوادث، دچار رودربایستی نشد»

این در حالی است که در دولت یازدهم، تاکنون نشانه هایی از این تمسک کمتر به چشم رسیده و در مقابل، اتکای صرف به کدخدا و قول و قرار های پوچ و هیچ با او به وفور مشاهده می شود. اینکه همه تخم مرغ های دولت در سبد اعتماد و اعتقاد راسخ به وعده های پوچ و «تقریبا هیچ» کدخدا نهاده شده نمونه ای از این حقیقت تلخ است. از همین روست که ترس و واهمه از رویارو  شدن با دشمن، در بخش هایی از عملکرد دولت مشهود است تا جایی که در این سه سال، دولتی ها کمترین صراحت و جسارت برخورد با دشمن – حتی در لفظ- را نشان داده و به بهانه دوری از تنش با قدرت ها؛ زیاده خواهی ها و دست اندازی آنان به منافع ملی را نیز نادیده گرفته و هر روز با واگذاری امتیازات بزرگ به دشمن – نظیر آنچه در مساله هسته ای رخ داده و رهبری از آن به «خسارت محض» تعبیر فرمودند- در برابر آنان دنده عقب گرفتند. سکوت دستگاه دیپلماسی در برابر زیاده خواهی ها وباج طلبی های بیگانگان، زانو زدن در برابر نوکران درجه چندم غرب و التماس از آنان برای اخذ ویزای حضور چند وزیر کشورمان در عربستان و پیگیری ماجرای کشته شدگان منا، ابراز تمایل وزیر خارجه برای برقراری رابطه با عربستان، سکوت و انفعال دستگاه دیپلماسی در ماجرای اعدام شهید شیخ باقر النمر، و نمونه های فراوانی از این دست نشانی از این انحراف است.

 
چهارم: تکریم یا تحقیر مردم؟

شاخصه سومی که رهبری در تبیین مکتب امام (ره) بیان کردند، اعتقاد راسخ به مردم و نیروی مردمی بود. ایشان در این باره فرمودند: « اعتقاد به اراده‌ی مردم و نیروی مردم، و مخالفت با تمرکزهای دولتی؛ این از جمله‌ی خطوط اصلیِ حرکت امام است. در آن‌روزها سعی میشد به‌خاطر یک برداشت نادرست، همه‌ی کارهای اقتصادی کشور به دولت موکول و وابسته شود؛ امام بارها و بارها هشدار میداد - و این هشدارها در بیانات ایشان به‌طور واضح منعکس است - که این مسائل را به مردم بسپارید؛ اعتماد به مردم داشت در مسائل اقتصادی، اعتماد به مردم داشت در مسائل نظامی. این را توجّه کنند: امام از اوّل پشتیبان ارتش بود؛ کسی که مانع از انحلال ارتش در کشور شد، شخص امام بود، با وجود این، نیروی سپاه را به‌وجود آورد، بعد هم نهاد بسیج را به‌وجود آورد؛ حرکت نظامی را یک جریان مردمی قرار داد. در مسائل اقتصادی، تکیه‌ی به مردم؛ در مسائل نظامی، تکیه‌ی به مردم؛ در مسائل سازندگیِ کشور، تکیه‌ی به مردم، که جهاد سازندگی را به راه انداخت؛ در مسائل تبلیغات، تکیه‌ی به مردم؛ و بالاتر از همه مسئله‌ی انتخابات کشور و آراء مردم در مدیریّت کشور و تشکیلات نظام سیاسی کشور. ...امام در مورد مردم به اینها هم اکتفا نکرد، مردم را ولی‌نعمت مسئولان معرّفی کرد؛ مکرّر امام ذکر کردند که این مردم ولی‌نعمت ما هستند؛ مواردی خود را خادم ملّت معرّفی کرد؛ میگفت: اگر به من خادم ملّت بگویند بهتر از این است که رهبر بگویند؛ این خیلی حرف بزرگی است»

بر این اساس نگاه به مردم در مکتب امام (ره) نه نگاهی ابزاری و تبلیغاتی برا یکسب رای و فریب دادن آنها، که نگاهی دارای اصالت و ارزش است. این در حالی است که دولت مداران یازدهم هرجایی که رای و اراده مردم همسو و هم جهت با آنان بوده، مردم شایسته تقدیر و تشکر دانسته شده و هر جا که مردم با آنان زاویه داشتند و انتقادی از آنان کرده اند، آنان مستحق بی ادبانه ترین و رکیک ترین جسارت ها و توهین ها و برخورد های امنیتی بوده اند. براساس مکتب امام (ره)، امام آزادی و کرامت اسلامی مردم را گرامی می داشت اما برخی از دولتی ها، رویاروی مردم و منتقدان، رای مردم و نظر و اراده آنان را به شرط چاقو مورد پذیرش خود قرار داده اند. در نزد امام (ره)، لبو فروش و روستایی تفاوتی با شهری و مرفیهن بی درد نداشته بلکه مسئولان به رعایت حقوق محرومین و پابرهنه ها، توصیه شده اند. اما در نزد دولتی ها، مع الاسف تفاوت نگاه میان مردم، کاملا قابل مشاهده است. تا جایی که خوی سلطنت مئابی رسوخ کرده در برخی مدیران، همنشینی آنان با طبقه مستضعفین و محرومین را به عنوان کسر شان فلان مقام دولتی و دون شان آنان معرفی می شود.

 
پنجم: کاخ نشینی یا کوخ نشینی؟

همچنانکه گفته آمد در مکتب امام (ره) براساس فرموده های رهبری، محرومین و مستضعفین و پابرهنه ها، نقش کلیدی و محوری داشته اند، آنان و نیرو و توان آنان گرامی داشته شده و هرگز مورد تمسخر و تهدید قرار نمی گرفتند. در مکتب امام، کارگران مستحق دست بوسی و تکریم و نه شلاق خوردن و خودکشی کردن دانسته می شد. چنانچه در این باره رهبری فرمودند:«  امام طرف‌دار جدّی حمایت از محرومان و مستضعفان بود؛ امام نابرابری اقتصادی را با شدّت و حدّت رد میکرد؛ اشرافیگری را با تلخی رد میکرد؛ به معنای واقعی کلمه امام طرف‌دار عدالت اجتماعی بود؛ طرف‌داری از مستضعفان شاید یکی از پر تکرارترین مطالبی است که امام بزرگوار ما در بیاناتشان گفتند؛ این یکی از خطوط روشن امام است؛ این یکی از اصول قطعی امام است، همه باید تلاش کنند که فقر را ریشه‌کن کنند؛ همه باید تلاش کنند که محرومان را از محرومیّت بیرون بیاورند و تا آنجایی که در توان کشور است، به محرومان کمک کنند. از آن طرف به مسئولان کشور هشدار میداد درباره‌ی خوی کاخ‌نشینی - این نکته‌ای که در قرآن هم آمده است: وَ سَکَنتُم فی مسٰکِنِ الَّذینَ ظَلَموا -(۱۲) و همه را از خوی کاخ‌نشینی برحذر میداشت، تأکید مکرّر میکرد بر اینکه به وفاداری طبقات ضعیف اعتماد کنید؛ این را امام مکرّر میگفت که این کوخ‌نشینانند، این فقرایند، این محرومانند که این صحنه‌ها را با وجود محرومیّتها پر کرده‌اند، اعتراض هم نمیکنند، در میدانهای خطر هم حاضر میشوند؛ [امّا] آن کسانی که برخورداری‌های بیشتری داشتند، در موارد مختلف اگر مشکلی پیش می‌آمد، اتّفاقاً آنها بیشتر ابراز نارضایی میکردند.»

این در حالی است که در منش رفتاری و سلوک عملی دولتی ها، اصالت داشتن کاخ نشینی و تکریم کاخ نشینان همچون دولت سازندگی و اصلاحات و تحقیر و طرد کوخ نشینان و محرومان جامعه، کاملا مشهود است. برگرداندن کاخ سعدآباد به چرخه کاری دولتی ها و برگزاری محافل حزبی و سیاسی و اداری به آن، برگزاری جشن های اشرافی در کاخ سعد آباد، استفاده از آخرین امکانات مادی و رفاهی برای دولتی ها، حقوق های افسانه ای دولتی ها، خدم و حشم ها و فرش قرمز ها در زیر پای دولتی ها، نشانی از فاصله گیری جدی دولت با مکتب و آرمان های امام (ره) دارد.

 
ششم: پیاده روی غمزه آمیز با شیطان به جای مواجهه با چپاولگران

در ادبیات امام، مستکبران به عنوان چپاولگران و قلدران بین المللی شناخته می شدند و ایشان بدون هیچ ملاحظه ای با آنان برخورد می کردند. رهبری در این زمینه فرمودند:«  امام صریحاً در جبهه‌ی مخالف قلدران بین‌المللی و مستکبران قرار داشت، هیچ ملاحظه‌ای نمیکرد. این است که امام در مقابله‌ی میان قلدران و مستکبران و قدرتهای زورگوی عالم با مظلومان، در جبهه‌ی مظلومان بود؛ صریح و بدون ملاحظه و بی‌تقیّه این را بیان می کرد. طرف‌دار جدّیِّ مظلومان جهان بود. امام با مستکبرین سرِ آشتی نداشت. واژه‌ی «شیطان بزرگ» برای آمریکا، یک ابداع عجیبی از سوی امام بود. امتداد معرفتی و عملی این تعبیر شیطان بزرگ خیلی زیاد است. وقتی شما یک کسی را، یک دستگاهی را شیطان دانستید، معلوم است که باید رفتار شما در مقابل او چگونه باشد، باید احساسات شما نسبت به او چگونه باشد؛ امام تا روز آخر، نسبت به آمریکا همین احساس را داشت؛ عنوان شیطان بزرگ را، هم به کار میبرد، هم از بن دندان اعتقاد به این معنا داشت. در مقابل از اوّل انقلاب کسانی بودند که توجّه نمیکردند که آمریکا عقبه‌ی تغذیه‌کننده‌ی رژیم طاغوتی است که به‌وسیله‌ی ملّت ایران برافتاد. ملّت ایران رژیم طاغوت را ساقط کردند، امّا کسانی بودند آن روز که با حضور آمریکایی‌ها، با فعّالیّت آنها - حتّی فعّالیّت برخی از نهادهای آمریکایی - در داخل کشور موافق بودند!  متقابلاً امام بزرگوار در طول این سالیان دراز از فلسطین حمایت کرد، دفاع کرد. از فلسطین دفاع کرد، ... این منطق، منطق امام است. هرجا ظلم هست دو طرف وجود دارد: ظالم و مظلوم؛ ما طرف‌دار مظلومیم، مخالف با ظالمیم؛ این موضع‌گیری‌ای است که امام بصراحت انجام میداد و این یکی از خطوط اصلی است.»

در مقابل اما دولتی ها به جای پیروی و عمل کردن به مکتب امام (ره) در طول سه ساله گذشته، تا توانستند با ظالمین و ستمگران بین المللی ساخته در برابر آنان نرمش غیر قهرمانانه نشان داده و دست آنان را به گرمی فشردند. در این بین، ادبیات خود را هم به آنان شبیه ساخته و سعی نمودند تا مطابق میل آنان رفتار کنند. بازگشت کشتی کمک  رسان ملت ایران به مردم مظلوم یمن با دستور وزیر خارجه آمریکا به وزیر خارجه ایران، پیاده روی با شیطان بزرگ، نادیده گرفتن خطوط قرمز مد نظر رهبری در برجام و رد شدن از آن به بهانه ضرورت امضای توافق هسته ای، کوتاه آمدن از مواضع انقلابیآمدن نمونه ای از این ادعا است.

 
هفتم: استقلال یا وابستگی؟

امام عزت ملت ایران را بازگرداند و استقلال آنان را به رسمیت شناخت. در حالی که برخی از دولتی ها، به صراحت اجازه دخالت بیگانه در امور داخلی کشور را داده و در برابر دخالت کنندگان، کمترین واکنشی نشان نداده اند. چراکه برای اینان وابستگی به بیگانه، نشانه تعامل و مذاکره و مراوده است و اتفاقا امری ضروری عنوان شده و به هیچ وجه مذموم نیست.

 رهبری انقلاب اسلامی در این زمینه فرمودند: «  یکی دیگر از نقاط اصلی و خطوط اصلی تفکّر امام، مسئله‌ی استقلال کشور، ردّ سلطه‌پذیری [است‌]؛ ... استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملّت؛ این معنای استقلال است. اینکه بعضی در زبان یا در شعار دنبال آزادی‌های فردی باشند امّا علیه استقلال کشور حرف بزنند، این یک تناقض است. چطور ممکن است آزادی فردیِ اشخاص محترم باشد امّا آزادی یک ملّت، آزادی در مقیاس یک کشور، در مقابل تحریمهای مخالفان و بیگانگان، محترم نباشد! ...متأسّفانه کسانی هستند که تئوری‌سازی میکنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا میکنند، گاهی به این عنوان که امروز استقلال کشورها یک ارزش به حساب نمی‌آید، قلم‌زنی میکنند و حرف میزنند؛ ...امام معتقد به استقلال کشور بود، معتقد به ردّ سلطه‌ی [بر] کشور بود. دشمن ما در طول این سالها، بسیاری از فعّالیّتهایی که علیه کشور ما و ملّت ما کرده است برای این بود که خدشه‌ی در استقلال به‌وجود بیاورد؛ چه تحریم، چه تهدید، اینها استقلال را هدف گرفته‌اند. باید همه هوشیار باشند، بدانند که هدفهای دشمن چیست. این هم یکی از خطوط اصلی است.»

این در حالی است که در طول سه ساله گذشته، تلاش اقتصادی و سیاسی دولتی ها برای وابسته سازی دوباره ملت به بیگانه در همه زمینه ها اعم از کشاورزی، صنعت و حتی کالاهای اساسی نظیر بنزین و... ، کپی برداری غلط و ناشیانه از نسخه های منسوخ شده غربی ها، واردات بی رویه از کشورهای غربی و خرید های کلانی که شرکت های ورشکسته دشمنان ملت را از انزوا خارج می سازد، نمونه ای از وابسته کردن اقتصاد ملت به بیرون و نفی عملی استقلال ملی است.

 در کنار آن هم اجازه دادن به بیگانگان نسبت به دخالت در امور داخلی ایران نظیر عدم واکنش دولتی ها به دخالت های رسمی آمریکا و انگلیس و عربستان در امور داخلی ایران در ماجریا انتخابات اخیر و موارد مشابه آن، نمونه های کوچکی از بعد سیاسی نفی استقلال در روش دولتی ها و زاویه گیری آنان از مکتب امام (ره) است.

 
هشتم: اختلاف افکنی با نام اقوام!

از دیگر خطوط مورد توجه رهبری در سیره و مکتب امام، توجه ایشان به اقشار مختلف تحت عنوان کلی نظام اسلامی است. امری که بارها طی سه ساله گدذشته بوسیله دوقطبی سازی های مصنوعی دولتی ها نادیده گرفته شده و در جامعه ایجاد تضاد کرده است.

 رهبری در این باره فرمودند:«  یکی دیگر از خطوط اصلی تفکّر امام ....مسئله‌ی وحدت ملّی است و توجّه به توطئه‌های تفرقه‌افکن؛ چه تفرقه‌ی بر اساس مذهب، شیعه و سنّی؛ چه تفرقه‌ی بر اساس قومیّتها، فارس و عرب و ترک و کرد و لر و بلوچ و امثال اینها. تفرقه‌افکنی یکی از سیاستهای قطعی دشمن بود و امام بزرگوار ما از اوّل بر روی وحدت ملّی و اتّحاد آحاد ملّت، یک تکیه‌ی کم‌نظیر داشت که این یکی از خطوط است.

 
نهم: دولت زمینه ساز سیلی خوردن ملی!؟

رهبری فرزانه انقلاب اسلامی، دوری و انحراف از آرمان ها و مکتب امام راحل را زمینه ساز سیلی خوردن ملت ایران داستند. بر این اساس می توان رفتار سیاسی دولتی ها را زمینه ساز «سیلی خوردن تاریخی ملت ایران» ارزیابی نمود؟ چنانچه رهبری فرزانه انقلاب در این زمینه فرمودند:«  اگر ملّت ایران بخواهد به آن هدفها برسد، بخواهد این راه را ادامه بدهد، باید راه امام بزرگوار را درست بشناسد، اصول او را درست بشناسد، نگذارد شخصیّت امام را تحریف کنند، که تحریف شخصیّت امام، تحریف راه امام و منحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملّت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد. همه باید بدانند که هاضمه‌ی سیری‌ناپذیر استکبار جهانی چشم از کشورشان برنداشته است. اینجا است که خطر تحریف امام اهمّیّت پیدا میکند؛ اگر شخصیّت امام تحریف شد، بد معرّفی شد، غلط معرّفی شد، همه‌ی این خطرات بزرگ متوجّه ملّت ایران خواهد شد»
*نسیم
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار