شهدای ایران shohadayeiran.com

آخوند برخاست و از داخل گنجه چند کیسه لیره در آورده و به مرد واعظ داد و به او گفت؛ شما از اهل علم هستید و من هرگز راضی نیستم کسانی که اهل علمند گرفتار و پریشان باشند؛ این پولها را بگیرید و با آن قرض خود را بپردازید، خانه‏تان را هم نفروشید و زن فرزند خود را آواره نکنید و اگر خدای نکرده باز هم گرفتاری پیدا کردید نزد من تشریف بیاورید .
شهدای ایران:دین زیبای اسلام، دین محبت است و همواره پیروان خود را به احسان کردن دعوت کرده است و بهترین نیکوکاری این است که بدی دیگران را با خوبی پاسخ دهیم و می توان با چنین برخوری دشمن را به دوست تبدیل کرد.

آیه:

خداوند متعال در قرآن می فرماید:

إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ نحل/90

همانا خدا به عدل و نیکوکاری فرمان می دهد

آینه:

حکایت؛ یکی از خطبا و وعاظ معروف کربلا می‏خواست خانه خود را بفروشد و بدهای های خود را بپردازد، خریدار به وی گفت؛ اگر آقای آخوند سند فروش را امضاء کند؛ حاضرم خانه را بخرم والا نخواهم خرید .

در وقایع مشروطه بین علماء و طلاب دو دستگی ایجاد شده بود و این شخص از بزرگترین بدگویان مرحوم آخوند خراسانی بود که دائماً و در همه جا پشت سر آخوند، ناسزا می‏گفت، مرد واعظ به هیچ قیمت حاضر نبود نزد آخوند برود و بارها علناً بعلت مشروطه خواهی آخوند، به او ناسزا گفته بود و از طرفی هم می‏ترسید که در منزل آخوند متعرض او شوند و با رفتن به خانه او جانش به مخاطره بیافتد، اما او قرض داشت و از این رو به ناچار از کربلا به نجف آمد و خدمت آخوند رسید .

آخوند به او احترام فراوان گذاشت و او را بالای دست خود نشاند و از ملاقات او اظهار خوشوقتی کرد و مرد واعظ علت مراجعت را بیان داشت و گفت؛ خواهش من فقط این است که ذیل این سند را امضاء بفرمائید تا من بتوانم منزل خود را به فروش برسانم اما آقای آخوند سند را از دست او گرفت و مطالعه کرد و به زیر تشک گذاشت. در دل مرد واعظ شوری بپا شد و با خود گفت: این مرد آخر باطن خود را نشان داد و نه تنها سند را امضاء نکرد بلکه آن را هم از من گرفت تا ما را بزحمت بیندازد.

آخوند برخاست و از داخل گنجه چند کیسه لیره در آورده و به مرد واعظ داد و به او گفت؛ شما از اهل علم هستید و من هرگز راضی نیستم کسانی که اهل علمند گرفتار و پریشان باشند؛ این پولها را بگیرید و با آن قرض خود را بپردازید، خانه‏تان را هم نفروشید و زن فرزند خود را آواره نکنید و اگر خدای نکرده باز هم گرفتاری پیدا کردید نزد من تشریف بیاورید .

آن شخص از مشاهده این همه گذشت و بزرگواری این مرد بزرگ آن چنان شرمنده و منفعل.1

تیره روزان جهان را به چراغی دریاب                  که پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد 2  

1.         با اقتباس و ویراست از کتاب  مرگی در نور

2.         صائب تبریزی

 


*حوزه

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار