شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران: قصعه ها را که تحویل گرفتم، گروه های غذایی نیز تشکیل شد. هر قصعه ۱۰ نفر ، ۶ قصعه برای ۶۰ نفر. سوت غذا که زده شد غذا را تحویل گرفتم. اما قاشقی برای خوردن نداشتیم. با دست های کثیف نمی شد غذا خورد. به فکر چاره ای بودیم که از جلوی در، صدایی آمد؛ «ایناهاش فریدون بیاتی خودشه.»

ازدور چیزی تشخیص ندادم وقتی جلوتر آمدند، اسماعیل شمس را دیدم. او یکی از بچه محل های قدیمی مان در گود عرب ها بود. اگرچه زیاد با او دم خور نبودم ولی چون تمام گذشته ام را به من بازمی گرداند، تنگ او را در آغوش گرفتم و گرم با او احوالپرسی کردم. او بیش تر از من خوشحال شده بود. اسماعیلی یکی یکی همراهانش را به من معرفی کرد.

آن ها همگی از بچه های کمیته هرندی در میدان غار بودند. رضا جعفری، عباس دهی، محمود دوستی (خدا رحمتش کند)و…

اولین سئوال مان از آن ها این بود که شما غذا را چه جوری می خورید؟

اسماعیل گفت: «اینجا دکانی کوچک است که عراقی ها به آن می گویند: حانوت. قاشق هم می فروشد.»

مأیوسانه گفتم: «اما ما پول نداریم. همه اش را عراقی ها از ما گرفته اند.»

لبخندی زد و گفت: «باید از حقوق ماهیانه ات خرید کنی.»

با تعجب پرسیدم: «حقوق ماهیانه؟»

او پاسخ داد بله. عراقی ها به هر اسیر، ماهیانه ۱۵۰۰ فلس حقوق می دهند که به پول ایران می شود سی و سه تومان. پول زیادی نیست اما می شود با آن چیزهای ارزان خرید. پول ها کاغذهای رنگارنگی هستند مثل کوپن که فقط در داخل اردوگاه ها ارزش دارد. حقوق ماهیانه برای ارتشی ها که دارای درجات مختلف هستند به نسبت درجه شان متفاوت است. اما برای بسیجی ها و سربازان همان ۱۵۰۰ فلس است.

اسماعیل، بلافاصله به آسایشگاه خود رفت و هفت هشت قاشق برایمان آورد. او گفت: «تا حقوق به شما تعلق بگیرد، از همین چند قاشق استفاده کنید.» بعد توصیه های خوبی به ما کرد که معلوم بود این تجربیات را در همین مدت کوتاه اسارت به دست آورده است.

او گفت: «در تشکیل گروه های غذایی، هرگز پیرمردها و یا مجروحین را جدا جدا گروه بندی نکنید. آن ها در ظرف شستن و گرفتن غذا نسبت به دیگران ضعیف ترند. باید حتماً آن ها را در گروه های غذایی جوان ها تقسیم کنید.»

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار