برچسب: ماجرای دردناک
آفتاب انوار طلایی اش را از بام شهر جمع کرده بود و سپیدی آسمان آرام آرام درون پیله تاریک شب می خزید که مرد میان سال از کلبه نقلی اش بیرون آمد تا سیگاری روشن کند اما هنوز ثانیه هایی بیشتر نگذشته بود که پسر بچه چهار ساله به سوی خواهر 12 ساله اش دوید و با زبان کودکانه و در حالی که به شدت ترسیده بود، فریاد زد، آتیش! آتیش!
کد خبر: ۱۷۱۰۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۹