برچسب: دختر 14 ساله
بعد از اینکه خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه میخواهد اسمش را عوض کرد. میگفت:« من میترا نیستم. به من بگویید زینب. با اسم جدیدم صدایم کنید!»
کد خبر: ۲۲۴۸۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
«مشکلم نشئگی بعد مواد بود. دلم نمیخواست مادرم بفهمه که من چیزی مصرف میکنم یا صبحها که میخواستم برم مدرسه دردم هم شروع میشد. باید مواد میزدم.»
کد خبر: ۱۲۰۲۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۹
مادر شهیده «زینب کمایی» میگوید: دخترم در سردخانه بود؛ با همان لباس قدیمیاش، با روسری سورمهای و چادر مشکلیاش. منافقین او را با چادرش شهید کرده بودند؛ با چادر، چهار گره دور گردنش بسته بودند.
کد خبر: ۹۳۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۳/۱۳
وقتی صبح کنار سفرهی صبحانه خوابش را برای مادر و عباس تعریف کرد، به آرامی گفت: من شهید میشوم؛ عباس به یاد انشای طاهره افتاد که اول نوشته بود دوست دارم فلسفه بخوانم؛ اما در پایان نوشت به من الهام شده که پیش خدا خواهم رفت.
کد خبر: ۷۸۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۲/۰۱