اسلام به ما میآموزد که بیعدالتی به یک انسان، بیعدالتی به تمام بشریت است. به همین علت من نیز با خانواده آسیب دیدگان حوادث اخیر ابراز همدردی مینمایم. اما هرگز به خاطر کاری که نکرده ام از کسی عذرخواهی نمیکنم. من که پاسخگوی اعمال یک مشت دیوانه که ادعای مسلمانی میکنند نیستم!
به گزارش شهدای ایران، یکی از مسلمان کانادایی در واکنش به حوادث اخیر در غرب، یادداشتی را درباره اسلام هراسی در کشورهای غربی و رویکرد مردم این کشورها با مسلمانان به ویژه بانوان محجبه منتشر کرد و در آن تاکید کرد که درک متقابل مردم جهان از همدیگر، نیازی ضروری در دنیای امروز است. متن این یادداشت که از سوی "حوزه" ترجمه شده به این شرح است:
تنها به این علت که زنی محجبه هستم، از نظر سایرین تبدیل به سخنگوی تمامی مسلمین جهان شدهام. درست مثل اینکه روی پیشانیام مهری زده باشند که میگوید: «شکایتها ، نظرات و انتقادات و خشم و عصبانیت خود را اینجا تحویل دهید!»
ماجرای بگو مگو با زنی که دشنام می داد
سال گذشته در ایستگاه قطار به من توهین شد. در حال گفتگویی دوستانه با زنی جوان و کودکش بودم که یکدفعه زن دیگری به سویم آمد و شروع به فریاد زدن کرد. در حالی که به حجابم اشاره میکرد، با دشنام میگفت که باید حجابم را بردارم. میگفت که من با خودم تروریسم را به غرب آوردهام و خودم هم مأمور مخفی آموزشدیده تروریستها هستم!!.
من در مقابل توهینهای آن زن ناشناس از خودم دفاع کردم و این منجر به یک مجادله طولانی و پرسروصدا بین ما شد. چیزی که بیشتر از همه ناراحتم کرد مردمی بودند که بیتفاوت از کنار ما میگذشتند؛ حتی زنی که چند دقیقه پیش با من در حال گفتگویی دوستانه بود هیچ حرفی نزد. زن مسلمان دیگری که البته حجاب نداشت نیز حرفی نزد. تنها آخر کار به سراغم آمد و از من دلجویی کرد. من از او تشکر کردم، در حالی که با خود میاندیشیدم: چرا موقع دعوا به کمکم نیامدی؟
با وجود اینکه اعتماد به نفس بالایی دارم ، با این حال تمام مسیر سفر را در قطار گریستم. مدام با خود فکر میکردم: من کسی هستم که میدانم چطور خودم را از این مخمصه نجات داده و از خودم دفاع کنم، وای به حال زنان محجبهای که با چنین مشکلاتی مواجه شده و بلد نیستند پاسخ چنین سرزنشهایی را بدهند و خودشان را زود میبازند! و اینکه اصلا چرا باید چنین اتفاقی برای یک زن بیگناه پیش بیاید؟
خوب می دانم که بیشتر مردم کانادا اینگونه نیستند. تنها 1% آدمها هستند که نیاز به بیرون ریختن جهالت خود دارند. 99% بقیه مردم کانادا رفتار دوستانهای داشته و در عین حال کنجکاو هستند. و این کنجکاوی اولین قدم به سوی ایجاد جامعهای آگاه است.
مردم از همدیگر نمی ترسند بلکه...
مردم از همدیگر نمیترسند، بلکه از تصوراتی که نسبت به همدیگر دارند، میترسند. مواردی که در هفته های اخیر اتفاق افتاد چون آتش زدن مسجد پترزبورگ و زن مسلمانی که بیرون مدرسه، روبروی فرزندش توسط افراد ناشناس مورد حمله قرار گرفت، من را شوکه کرد، به همان اندازه که از شنیدن خبر حملات پاریس یا بیروت یا خبر حملات شهرهای دیگر متحیر شدم؛ شهرهایی که خبرهای غم انگیز آنها در سرتاسر دنیا پخش نشده و در شبکه های اجتماعی مانند توییتر و ... دیده نمیشود.
یکی از دوستانم از من پرسید که آیا در شبکههای اجتماعی به خاطر حملات پاریس عذرخواهی کردهام یا نه!؟
و من با تعجب پرسیدم: ببخشید؟! نفهمیدم چی گفتی؟
یعنی که یک میلیارد و نیم مسلمان در سرتاسر دنیا باید احساس وظیفه کنند که به خاطر حملات پاریس عذرخواهی کرده یا آنها را محکوم نمایند!؟ در این صورت تمامی سفیدپوستان نیز باید به خاطر قرن ها بردهداری ابراز پشیمانی و ندامت کنند!
به خاطر کاری که نکرده ام از کسی عذرخواهی نمیکنم
اسلام به ما میآموزد که بیعدالتی به یک انسان، بیعدالتی به تمام بشریت است. به همین علت من نیز در کنار عدالتخواهان ایستاده و برای کسانی که در این حملات آسیب دیدهاند دعا میکنم و با خانوادههایشان ابراز همدردی مینمایم. اما هرگز به خاطر کاری که نکرده ام از کسی عذرخواهی نمیکنم. من که پاسخگوی اعمال یک مشت دیوانه که ادعای مسلمانی میکنند نیستم!
من این جنایات را به این دلیل که یکی از «همکیشانم» آن را مرتکب شده محکوم نمیکنم، بلکه این جنایات را محکوم می کنم چون «انسان» هستم.
تورنتو خانه من است و من در آن احساس امنیت میکنم، اما هزاران مسلمان دیگر ممکن است چنین احساسی نداشته باشند. تبعیض علیه مسلمانان و اقلیتهای دیگر در اینجا یک مشکل واقعی است.
نیاز به افزایش درک متقابل از همدیگر داریم
من معتقدم که بعد از حملات پاریس، همه ما نیاز به افزایش درک متقابل از همدیگر داریم. فراموش نکنیم خط باریکی میان ترحم و درک واقعی وجود دارد. هیچ کس از ترحم خوشش نمیآید. اما همه دوست دارند که دیگران آنها را درک کنند. پس لطفا به مسلمانان ترحم نکنید، بلکه سعی کنید آنها را بفهمید.
*حوزه
تنها به این علت که زنی محجبه هستم، از نظر سایرین تبدیل به سخنگوی تمامی مسلمین جهان شدهام. درست مثل اینکه روی پیشانیام مهری زده باشند که میگوید: «شکایتها ، نظرات و انتقادات و خشم و عصبانیت خود را اینجا تحویل دهید!»
ماجرای بگو مگو با زنی که دشنام می داد
سال گذشته در ایستگاه قطار به من توهین شد. در حال گفتگویی دوستانه با زنی جوان و کودکش بودم که یکدفعه زن دیگری به سویم آمد و شروع به فریاد زدن کرد. در حالی که به حجابم اشاره میکرد، با دشنام میگفت که باید حجابم را بردارم. میگفت که من با خودم تروریسم را به غرب آوردهام و خودم هم مأمور مخفی آموزشدیده تروریستها هستم!!.
من در مقابل توهینهای آن زن ناشناس از خودم دفاع کردم و این منجر به یک مجادله طولانی و پرسروصدا بین ما شد. چیزی که بیشتر از همه ناراحتم کرد مردمی بودند که بیتفاوت از کنار ما میگذشتند؛ حتی زنی که چند دقیقه پیش با من در حال گفتگویی دوستانه بود هیچ حرفی نزد. زن مسلمان دیگری که البته حجاب نداشت نیز حرفی نزد. تنها آخر کار به سراغم آمد و از من دلجویی کرد. من از او تشکر کردم، در حالی که با خود میاندیشیدم: چرا موقع دعوا به کمکم نیامدی؟
با وجود اینکه اعتماد به نفس بالایی دارم ، با این حال تمام مسیر سفر را در قطار گریستم. مدام با خود فکر میکردم: من کسی هستم که میدانم چطور خودم را از این مخمصه نجات داده و از خودم دفاع کنم، وای به حال زنان محجبهای که با چنین مشکلاتی مواجه شده و بلد نیستند پاسخ چنین سرزنشهایی را بدهند و خودشان را زود میبازند! و اینکه اصلا چرا باید چنین اتفاقی برای یک زن بیگناه پیش بیاید؟
خوب می دانم که بیشتر مردم کانادا اینگونه نیستند. تنها 1% آدمها هستند که نیاز به بیرون ریختن جهالت خود دارند. 99% بقیه مردم کانادا رفتار دوستانهای داشته و در عین حال کنجکاو هستند. و این کنجکاوی اولین قدم به سوی ایجاد جامعهای آگاه است.
مردم از همدیگر نمی ترسند بلکه...
مردم از همدیگر نمیترسند، بلکه از تصوراتی که نسبت به همدیگر دارند، میترسند. مواردی که در هفته های اخیر اتفاق افتاد چون آتش زدن مسجد پترزبورگ و زن مسلمانی که بیرون مدرسه، روبروی فرزندش توسط افراد ناشناس مورد حمله قرار گرفت، من را شوکه کرد، به همان اندازه که از شنیدن خبر حملات پاریس یا بیروت یا خبر حملات شهرهای دیگر متحیر شدم؛ شهرهایی که خبرهای غم انگیز آنها در سرتاسر دنیا پخش نشده و در شبکه های اجتماعی مانند توییتر و ... دیده نمیشود.
یکی از دوستانم از من پرسید که آیا در شبکههای اجتماعی به خاطر حملات پاریس عذرخواهی کردهام یا نه!؟
و من با تعجب پرسیدم: ببخشید؟! نفهمیدم چی گفتی؟
یعنی که یک میلیارد و نیم مسلمان در سرتاسر دنیا باید احساس وظیفه کنند که به خاطر حملات پاریس عذرخواهی کرده یا آنها را محکوم نمایند!؟ در این صورت تمامی سفیدپوستان نیز باید به خاطر قرن ها بردهداری ابراز پشیمانی و ندامت کنند!
به خاطر کاری که نکرده ام از کسی عذرخواهی نمیکنم
اسلام به ما میآموزد که بیعدالتی به یک انسان، بیعدالتی به تمام بشریت است. به همین علت من نیز در کنار عدالتخواهان ایستاده و برای کسانی که در این حملات آسیب دیدهاند دعا میکنم و با خانوادههایشان ابراز همدردی مینمایم. اما هرگز به خاطر کاری که نکرده ام از کسی عذرخواهی نمیکنم. من که پاسخگوی اعمال یک مشت دیوانه که ادعای مسلمانی میکنند نیستم!
من این جنایات را به این دلیل که یکی از «همکیشانم» آن را مرتکب شده محکوم نمیکنم، بلکه این جنایات را محکوم می کنم چون «انسان» هستم.
تورنتو خانه من است و من در آن احساس امنیت میکنم، اما هزاران مسلمان دیگر ممکن است چنین احساسی نداشته باشند. تبعیض علیه مسلمانان و اقلیتهای دیگر در اینجا یک مشکل واقعی است.
نیاز به افزایش درک متقابل از همدیگر داریم
من معتقدم که بعد از حملات پاریس، همه ما نیاز به افزایش درک متقابل از همدیگر داریم. فراموش نکنیم خط باریکی میان ترحم و درک واقعی وجود دارد. هیچ کس از ترحم خوشش نمیآید. اما همه دوست دارند که دیگران آنها را درک کنند. پس لطفا به مسلمانان ترحم نکنید، بلکه سعی کنید آنها را بفهمید.
*حوزه