خادم سلمان «زاذان» میگوید: چون مرگ سلمان نزدیک شد، به او گفتم: چه کسی تو را غسل مىدهد؟ گفت: همان کسى که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را غسل داد. گفتم: اى سلمان تو در مدائن هستى و او در مدینه است! گفت: اى «زاذان» چون جانم از بدنم بیرون رفت، چانه مرا ببند، در آن حال صداى بر زمین افتادن چیزی را خواهى شنید. «زاذان» گوید: سلمان روحش از قالب تن پرواز کرد، من چانه او را بستم، در آن حال صداى چیزى که به زمین سقوط کرد را در پشت در شنیدم، در را باز کردم، دیدم امیر المومنین(علیهالسلام) است.
شهدای ایران:همانطور که میدانید «سلمان فارسی» افتخار ایرانیان، از بزرگترین صاحبه و از اولین شیعیان امیرالمومنین(علیهالسلام) بود که در دوران خلافت خلیفه دوم، به مدائن فرستاده شد و حاکم آنجا بود و همانجا نیز دار فانی را وداع گفت؛ در تاریخ نقل شده بعد از فوت ایشان، امیرالمومنین(علیهالسلام) با «طی الارض» خود را به او رساند و او را غسل داده، کفن کرد و نماز خواند و سپس به مدینه برگشت. این قضیه در کتب روایی شیعه چنین نقل شده است:
«جابر بن عبد اللّه انصارى» نقل میکند: امیر المومنین(علیهالسلام) نماز صبح را به جماعت، در شهر مدینه با ما خواند و پس از آن، به ما رو کرده و فرمود: «اى مردم، خدا اجر شما را در مرگ برادرتان سلمان، بزرگ قرار دهد». سپس عمامه رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را بر سر نهاد و لباس پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) را پوشید و شمشیر او را به کمر بست و بر شتری با نام «عضباء» که از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به او ارث رسیده بود، سوار شد و به همراه قنبر، به صورت طیّالارض به درب خانه سلمان در مدائن رسیدند.
خادم سلمان «زاذان» میگوید: چون مرگ سلمان نزدیک شد، به او گفتم: چه کسی تو را غسل مىدهد؟ گفت: همان کسى که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را غسل داد. گفتم: اى سلمان تو در مدائن هستى و او در مدینه است! گفت: اى «زاذان» چون جانم از بدنم بیرون رفت، چانه مرا ببند، در آن حال صداى بر زمین افتادن چیزی را خواهى شنید. «زاذان» گوید: سلمان روحش از قالب تن پرواز کرد، من چانه او را بستم، در آن حال صداى چیزى که به زمین سقوط کرد را در پشت در شنیدم، در را باز کردم، دیدم امیر المومنین(علیهالسلام) است.
حضرت فرمود: اى زاذان بنده صالح و عبد پرهیزگار خدا سلمان جان داد؟ عرض کردم: بلى اى آقاى من، حضرت وارد شد و رداء را از روى سلمان کنار زد، سلمان بر روى امیر المومنین(علیهالسلام) تبسّم کرد؛ حضرت فرمود: آفرین بر تو اى سلمان، چون به محضر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) رسیدى، بگو بعد از تو، امّت تو با على چه کردند.
حضرت مشغول غسل و کفن او شد و چون بر سلمان نماز گذاردند، از آن حضرت صداى تکبیر شدیدى شنیدیم و دو نفر دیگر را دیدیم که با آن حضرت نماز مىگذارند، سوال کردیم آنها که هستند، حضرت فرمود: یکى از آنها برادرم جعفر و دیگرى خضر(علیهالسلام) است و با هر یک از آن دو، هفتاد صفّ از ملائکه آمده است که در هر صفّى، هزار هزار ملک است». ایشان سلمان را در قبر گذاشتند، سپس به مدینه برگشتند و هنوز آفتاب طلوع نکرده بود.[۱]
آری «سلمان فارسی» به چنین مقامی رسیده بود که حضرت به محض فوت او، خود را به بالین سلمان رسانید و او را غسل داد و کفن و پوشید و در قبر نهاد و این نبود مگر اطاعتپذیری و تقوای سلمان، که او را به درجه ای رسانید که با اینکه حتی عرب هم نبود، پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) درباره او فرمود: «سلمان منا اهل البیت: سلمان از ما اهل بیت است».[۲]
——————————————-
پینوشت
[۱]. مناقب، ابن شهرآشوب، ج ۱ ص ۴۴۸ و ص ۴۴۹.
[۲]. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص ۶۴.
*ارجانیوز
«جابر بن عبد اللّه انصارى» نقل میکند: امیر المومنین(علیهالسلام) نماز صبح را به جماعت، در شهر مدینه با ما خواند و پس از آن، به ما رو کرده و فرمود: «اى مردم، خدا اجر شما را در مرگ برادرتان سلمان، بزرگ قرار دهد». سپس عمامه رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را بر سر نهاد و لباس پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) را پوشید و شمشیر او را به کمر بست و بر شتری با نام «عضباء» که از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به او ارث رسیده بود، سوار شد و به همراه قنبر، به صورت طیّالارض به درب خانه سلمان در مدائن رسیدند.
خادم سلمان «زاذان» میگوید: چون مرگ سلمان نزدیک شد، به او گفتم: چه کسی تو را غسل مىدهد؟ گفت: همان کسى که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را غسل داد. گفتم: اى سلمان تو در مدائن هستى و او در مدینه است! گفت: اى «زاذان» چون جانم از بدنم بیرون رفت، چانه مرا ببند، در آن حال صداى بر زمین افتادن چیزی را خواهى شنید. «زاذان» گوید: سلمان روحش از قالب تن پرواز کرد، من چانه او را بستم، در آن حال صداى چیزى که به زمین سقوط کرد را در پشت در شنیدم، در را باز کردم، دیدم امیر المومنین(علیهالسلام) است.
حضرت فرمود: اى زاذان بنده صالح و عبد پرهیزگار خدا سلمان جان داد؟ عرض کردم: بلى اى آقاى من، حضرت وارد شد و رداء را از روى سلمان کنار زد، سلمان بر روى امیر المومنین(علیهالسلام) تبسّم کرد؛ حضرت فرمود: آفرین بر تو اى سلمان، چون به محضر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) رسیدى، بگو بعد از تو، امّت تو با على چه کردند.
حضرت مشغول غسل و کفن او شد و چون بر سلمان نماز گذاردند، از آن حضرت صداى تکبیر شدیدى شنیدیم و دو نفر دیگر را دیدیم که با آن حضرت نماز مىگذارند، سوال کردیم آنها که هستند، حضرت فرمود: یکى از آنها برادرم جعفر و دیگرى خضر(علیهالسلام) است و با هر یک از آن دو، هفتاد صفّ از ملائکه آمده است که در هر صفّى، هزار هزار ملک است». ایشان سلمان را در قبر گذاشتند، سپس به مدینه برگشتند و هنوز آفتاب طلوع نکرده بود.[۱]
آری «سلمان فارسی» به چنین مقامی رسیده بود که حضرت به محض فوت او، خود را به بالین سلمان رسانید و او را غسل داد و کفن و پوشید و در قبر نهاد و این نبود مگر اطاعتپذیری و تقوای سلمان، که او را به درجه ای رسانید که با اینکه حتی عرب هم نبود، پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) درباره او فرمود: «سلمان منا اهل البیت: سلمان از ما اهل بیت است».[۲]
——————————————-
پینوشت
[۱]. مناقب، ابن شهرآشوب، ج ۱ ص ۴۴۸ و ص ۴۴۹.
[۲]. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص ۶۴.
*ارجانیوز