وزیر امور خارجه عربستان در رفتاری به دور از شأن یک مقام بینالمللی سخنان تندی را علیه کشورمان مطرح میکند که از حالت عادی خارج شده و در ورای این سخنان واقعیتهایی پنهان است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، عادل الجبیر وزیر امور خارجه عربستان بار دیگر در حاشیه نشست کشورهای عربی و آمریکای لاتین در ریاض در جمع خبرنگاران انتقادات تندی را علیه ایران مطرح کرد.
وی در اظهاراتی خارج از عُرف یک وزیر خارجه علیه یک کشور دیگر و همانند یک فعال رسانهای اپوزیسیون گفت: معمولا دوستان ایران کشورهایی هستند که کسی به آنان رغبتی ندارد. روابط ایران با کشورهای عربی خطری برای کشورهای عربی است اما بالعکس، افزایش روابط کشورهای عربی با آمریکای لاتین، سبب انزوای بیشتر ایران میشود.
آقای الجبیر نزدیکی کشورهای عربی به کشورهای آمریکای جنوبی را سبب «انزوای» بیشتر ایران در دنیا ارزیابی کرد و ادعا کرد که «تهران ضعیف شده» و «دوستی ندارد برای همین تلاش میکند دوستی هر کشوری را که شده، جلب کند».
وزیر خارجه جوان و تازه کار سعودی در طی چند ماه گذشته بارها سخنان تندی را علیه ایران مطرح کرده و ایران را تهدید علیه امنیت منطقه، اشغالگر و ... نامیده است و حتی براساس گزارشها در نشست اخیر وین درباره بحران سوریه هم چنین اظهاراتی را تکرار کرده که در آنجا وزیر امور خارجه کشورمان پاسخ تندی به وی داده و او را ساکت کرده است.
اما در این مطلب ما میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که چرا وزیر خارجه عربستان چنین سخنانی را مطرح میکند؟
اختلاف و دشمنی در روابط بین الملل و کشورهای جهان امری متداول است و ایران نیز همانند بسیاری از کشورها دارای دوستان و دشمنانی است اما کمتر دیده شده است که چنین سخنانی از عالی ترین مقام سیاست خارجی یک کشور دیگر به زبان جاری شود. میتوان برای این رفتار عادل الجبیر دو دلیل را مدنظر قرار داد:
اول اینکه نوع بیان و زبان بدن (BODY LANGUAGE) عادل الجبیر حکایت از خشم و ناراحتیاش از جمهوری اسلامی ایران دارد و با تمام وجود بدون اینکه بتواند خویشتن دارانه و با زیرکی دستکم در جلوی دوربینها خود را یک دیپلمات کارکشته نشان دهد، به درشت گویی علیه ایران میپردازد که بیش از هرچیز این خشم ناشی از موقعیت پائینتر کشورش ناشی از شکستها بین المللی از تهران است.
عربستان در پرونده هسته ای از سال 2011 به بعد هرکاری برای ضربه زدن به ایران انجام داد، از تامین نفت پالایشگاههای کره جنوبی و هند گرفته تا دادن رشوه به سناتورهای جمهوری خواه برای متوقف کردن مذاکرات و تخریب روندهای مربوط به آن؛ اما حاصل این تلاشها برای عربستان قابل اشاره نبود و تقریبا دست خالی از نبرد هستهای بازگشت.
اما اوج شکستهای ریاض در منطقه است، آنها در سوریه هرکاری که توانستند کردند اما هنوز به اهدافشان نرسیدهاند و از سوی دیگر امروز مسکو به عنوان شریک ایران با قدرت بیشتر در کنار دمشق قرار گرفته است و اکنون خود را آماده شکست در سوریه نیز باید بکند. در یمن هم قیام مردم این کشور بلای جانشان شده و همانند خنجری بر گُرده سعودیها نشسته است. قدرت نیروهای جریان مقاومت در لبنان و عراق هم نفسشان را بریده و ادامه قیام های مردم در بحرین و شرق عربستان خاری در چشم و گلویشان شده است. در چنین شرایطی هر انسان منصفی به سعودیها حق میدهد که از این ضربات مهلک به ستوه آمده و با مویه کردن و پیرهن دریدن خشم خود را نشان دهند.
دومین دلیل رفتار آقای الجبیر را میتوان به ساختارهای داخلی عربستان مرتبط دانست، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس که با کمک استعمار انگلیس از کمتر از نیم قرن قبل شروع به شکل گیری کردند و با کمک پول نفت توانستند دارای برج، جاده و خودرو شوند، دارای سنت نظامی و سیاست خارجی نبودند چراکه در این کشورها وزرات خارجه و دفاع با انگلیسیها بود و شیوخ قبیلهای که حالا خود را دولتمرد میپنداشتند حق دخالت در این امور را نداشتند.
از این رو به سختی میتوان در این کشورها ژنرالهای قدرتمند و یا دیپلماتهای توانمند را نام برد، در این کشورها اصولاً دستگاه سیاست خارجی یک دستگاه اشتغالزا برای شاهزادهها است که دارای سنت و سیستم مبتنی با کار کارشناسی نیستند.
در چنین شرایطی آقای عادل الجبیر که پدرش یکی از کارمندان وزرات خارجه عربستان در غرب بود به دلیل بزرگ شدن در آمریکا زبان انگلیسی را به خوبی فرا میگیرد و با کمک پدرش به عنوان مترجم وارد دستگاه سیاست خارجی میشود و باز پلههای ترقی را به این صورت طی می کند که مترجم ملک عبدالله میشود و پس از آن سفیر در واشنگتن و سپس وزیر امور خارجه؛ بدون اینکه تجربهای واقعی یا سابقهای علمی در علوم سیاسی و روابط بین الملل داشته باشد.
الجبیر که وارث کرسی سعود الفیصل به عنوان یکی از شاهزادگان سرشناس عربستان شده خود را در موقعیتی سخت درک میکند و سعی میکند با مطرح کردن خودش در برابر رسانهها به جایگاه سلفش در هرم قدرت عربستان نزدیک شود.
از سوی دیگر الجبیر بنابر قول ناظران مسائل عربستان به این دلیل وزیر خارجه شده که غلام حلقه به گوش شاهزاده محمد بن سلمان است و از آنجایی که نقشی در تصمیم سازیها ندارد و در مذاکرات پشت درهای بسته بیرون اتاق منتظر نتایج مذاکرات بن سلمان با سران کشورهای دیگر میشود حالا نقش سخنگوی پرکار و البته پرحرف سعودیها را ایفا میکند که این هم ناشی از ساختار معیوب وزرات خارجه سعودیهاست که هیچگاه سخنگو نداشته است.
از نظر نگارنده شأن وزیر خارجه کشورمان بالاتر از جنگ رسانهای با افرادی چون الجبیر یا خالد بن احمد آل خلیفه وزیر خارجه بحرین است اما شایسته است که سخنگوی جدید وزرات خارجه که خود سابقه کار در حوزه خاورمیانه را دارد با زبان طعنه و لفافه از خجالت آقای الجبیر درآید.
وی در اظهاراتی خارج از عُرف یک وزیر خارجه علیه یک کشور دیگر و همانند یک فعال رسانهای اپوزیسیون گفت: معمولا دوستان ایران کشورهایی هستند که کسی به آنان رغبتی ندارد. روابط ایران با کشورهای عربی خطری برای کشورهای عربی است اما بالعکس، افزایش روابط کشورهای عربی با آمریکای لاتین، سبب انزوای بیشتر ایران میشود.
آقای الجبیر نزدیکی کشورهای عربی به کشورهای آمریکای جنوبی را سبب «انزوای» بیشتر ایران در دنیا ارزیابی کرد و ادعا کرد که «تهران ضعیف شده» و «دوستی ندارد برای همین تلاش میکند دوستی هر کشوری را که شده، جلب کند».
وزیر خارجه جوان و تازه کار سعودی در طی چند ماه گذشته بارها سخنان تندی را علیه ایران مطرح کرده و ایران را تهدید علیه امنیت منطقه، اشغالگر و ... نامیده است و حتی براساس گزارشها در نشست اخیر وین درباره بحران سوریه هم چنین اظهاراتی را تکرار کرده که در آنجا وزیر امور خارجه کشورمان پاسخ تندی به وی داده و او را ساکت کرده است.
اما در این مطلب ما میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که چرا وزیر خارجه عربستان چنین سخنانی را مطرح میکند؟
اختلاف و دشمنی در روابط بین الملل و کشورهای جهان امری متداول است و ایران نیز همانند بسیاری از کشورها دارای دوستان و دشمنانی است اما کمتر دیده شده است که چنین سخنانی از عالی ترین مقام سیاست خارجی یک کشور دیگر به زبان جاری شود. میتوان برای این رفتار عادل الجبیر دو دلیل را مدنظر قرار داد:
اول اینکه نوع بیان و زبان بدن (BODY LANGUAGE) عادل الجبیر حکایت از خشم و ناراحتیاش از جمهوری اسلامی ایران دارد و با تمام وجود بدون اینکه بتواند خویشتن دارانه و با زیرکی دستکم در جلوی دوربینها خود را یک دیپلمات کارکشته نشان دهد، به درشت گویی علیه ایران میپردازد که بیش از هرچیز این خشم ناشی از موقعیت پائینتر کشورش ناشی از شکستها بین المللی از تهران است.
عربستان در پرونده هسته ای از سال 2011 به بعد هرکاری برای ضربه زدن به ایران انجام داد، از تامین نفت پالایشگاههای کره جنوبی و هند گرفته تا دادن رشوه به سناتورهای جمهوری خواه برای متوقف کردن مذاکرات و تخریب روندهای مربوط به آن؛ اما حاصل این تلاشها برای عربستان قابل اشاره نبود و تقریبا دست خالی از نبرد هستهای بازگشت.
اما اوج شکستهای ریاض در منطقه است، آنها در سوریه هرکاری که توانستند کردند اما هنوز به اهدافشان نرسیدهاند و از سوی دیگر امروز مسکو به عنوان شریک ایران با قدرت بیشتر در کنار دمشق قرار گرفته است و اکنون خود را آماده شکست در سوریه نیز باید بکند. در یمن هم قیام مردم این کشور بلای جانشان شده و همانند خنجری بر گُرده سعودیها نشسته است. قدرت نیروهای جریان مقاومت در لبنان و عراق هم نفسشان را بریده و ادامه قیام های مردم در بحرین و شرق عربستان خاری در چشم و گلویشان شده است. در چنین شرایطی هر انسان منصفی به سعودیها حق میدهد که از این ضربات مهلک به ستوه آمده و با مویه کردن و پیرهن دریدن خشم خود را نشان دهند.
دومین دلیل رفتار آقای الجبیر را میتوان به ساختارهای داخلی عربستان مرتبط دانست، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس که با کمک استعمار انگلیس از کمتر از نیم قرن قبل شروع به شکل گیری کردند و با کمک پول نفت توانستند دارای برج، جاده و خودرو شوند، دارای سنت نظامی و سیاست خارجی نبودند چراکه در این کشورها وزرات خارجه و دفاع با انگلیسیها بود و شیوخ قبیلهای که حالا خود را دولتمرد میپنداشتند حق دخالت در این امور را نداشتند.
از این رو به سختی میتوان در این کشورها ژنرالهای قدرتمند و یا دیپلماتهای توانمند را نام برد، در این کشورها اصولاً دستگاه سیاست خارجی یک دستگاه اشتغالزا برای شاهزادهها است که دارای سنت و سیستم مبتنی با کار کارشناسی نیستند.
در چنین شرایطی آقای عادل الجبیر که پدرش یکی از کارمندان وزرات خارجه عربستان در غرب بود به دلیل بزرگ شدن در آمریکا زبان انگلیسی را به خوبی فرا میگیرد و با کمک پدرش به عنوان مترجم وارد دستگاه سیاست خارجی میشود و باز پلههای ترقی را به این صورت طی می کند که مترجم ملک عبدالله میشود و پس از آن سفیر در واشنگتن و سپس وزیر امور خارجه؛ بدون اینکه تجربهای واقعی یا سابقهای علمی در علوم سیاسی و روابط بین الملل داشته باشد.
الجبیر که وارث کرسی سعود الفیصل به عنوان یکی از شاهزادگان سرشناس عربستان شده خود را در موقعیتی سخت درک میکند و سعی میکند با مطرح کردن خودش در برابر رسانهها به جایگاه سلفش در هرم قدرت عربستان نزدیک شود.
از سوی دیگر الجبیر بنابر قول ناظران مسائل عربستان به این دلیل وزیر خارجه شده که غلام حلقه به گوش شاهزاده محمد بن سلمان است و از آنجایی که نقشی در تصمیم سازیها ندارد و در مذاکرات پشت درهای بسته بیرون اتاق منتظر نتایج مذاکرات بن سلمان با سران کشورهای دیگر میشود حالا نقش سخنگوی پرکار و البته پرحرف سعودیها را ایفا میکند که این هم ناشی از ساختار معیوب وزرات خارجه سعودیهاست که هیچگاه سخنگو نداشته است.
از نظر نگارنده شأن وزیر خارجه کشورمان بالاتر از جنگ رسانهای با افرادی چون الجبیر یا خالد بن احمد آل خلیفه وزیر خارجه بحرین است اما شایسته است که سخنگوی جدید وزرات خارجه که خود سابقه کار در حوزه خاورمیانه را دارد با زبان طعنه و لفافه از خجالت آقای الجبیر درآید.
موش وقتی می ره پهلوی شیر که شیر پیر فرتوت شده باشه
مواضع اخیر در سیاست خارجی چه کرده که موش توهم پیدا کرده است