در مذاکرات هسته ای دوره قبل هم دقیقا همینطور بود. ما از ژنو یک تا آلماتی یک روند تنازلی را در 1+5 دیدیم و او به این ادراک رسید که فشارش ما را به عقب نمی کشاند. لذا این موجب تنازلش میشد. یعنی 1+5 که در ژنو یک میگفت من در گفتگوها شرکت نمیکنم مگر این که ایران همان غنی ازی سه درصد را هم اول تعلیق بکند، در آلماتی دو نه تنها شرکت میکرد بلکه میگفت حالا بیاییم راجع به فلان موضوع هم صحبت کنیم! و اصلاً دیگر موضوع تعلیق سه درصد را طرح نمیکرد بلکه فقط راجع به بیست درصد حرف میزد.
شهدای ایران: همزمان با هفته دفاع مقدس جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف با حضور در دفتر نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی به گفتگو با دکتر جلیلی پرداخته بودند که تا کنون متن کامل این دیدار منتشر نشده بود.
به گزارش رجانیوز، از آنجایی که جلیلی در این دیدار صحبت های مهمی ایراد کرده و بسیاری از آنها از جمله بحث «نفوذ» جزو مسایل مطرح در جامعه است، متن کامل سخنان وی در این دیدار را از نظر می گذرانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
یک بحث مهم و جدی در عرصه انقلاب این است که اگر ملتی اراده کند آزادیای را به دست بیاورد و استقلالی را به دست بیاورد و بخواهد یک اندیشهای را دنبال بکند این طور نیست که بگوید حالا ما در کشور خودمان هستیم و یک مانعی هم به اسم شاه داشتیم که برکنار شد و استقلال و آزادی را به دست آوردیم پس حالا باید جمهوری اسلامی را هم با همه آن آرمانهای بلندی که دارد و کاری که میخواهد دنبال بکند محقق کنیم.
این گونه نیست که اگر ملتی ارادهای کرد و آزادی و استقلال را در درون مرزهای خودش به دست آورد یعنی این که دیگر مشکلاتش برداشته شده. بالاخره افراد دیگری در دنیا هستند که به دلایل مختلف مانع میشوند. یا به دلایل منافعشان یا به دلایل ایدئولوژیک یا به هر دلیل دیگری حتماً مزاحمتهایی خواهند داشت.
لذا شما میبینید در همین کشور حتی قبل انقلاب هم بیگانگان می خواستند برای ما تصمیم بگیرند. آن زمان که دیگر کسی به اصطلاح علیه آنها شعار تند نمی داد! ولی مثلاً آنها میآمدند در قرارداد ۱۹۰۷ میگفتند شمال ایران برای انگلیس و جنوبش برای روسیه! حتی دولت وقت ایران زمان ملی شدن نفت که با آمریکا سر جنگ هم نداشت و تازه به او اعتماد هم داشت اما آنها گفتند نه. این دولت باید کنار برود و خیلی راحت علیه آن کودتا میکردند.
جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی جدا نیست!
اینگونه نیست که اگر ما استقلال و آزادی به دست آوردیم و جمهوری اسلامی را هم مستقر کردیم حالا دیگر کار را رها کنیم! اگر ما هم رها کنیم آنها رها نمیکنند! لذا این که برخی میگویند «جمهوری اسلامی یعنی اینکه انقلاب اسلامی تمام شد»، جدا از این که به لحاظ مبانی نظری این حرف، حرف غلط است، به لحاظ واقعبینی هم غلط است. یعنی افرادی که این حرف را می زنند واقعیت را نمیبینند.
این که اخیرا رهبر انقلاب فرمودند انقلاب اسلامی یک حرکت مستمر است به این دلیل است. چون آنها به سراغ شما میآیند. سادهترین شکل اش این است که بیایند به مرزهای شما وارد بشوند. تانک بیاورند و پشتش وارد کشور شما بشوند. اتفاقاً همیشه اولین کار آنها این است! چون این برای آنها آسانترین راه است.
شما خودتان را در فضای دفاع مقدس و سال ۵۹ بگذارید. فکر میکنید آنها با چه محاسبهای به کشور ما حمله کردند؟ محاسبه شان این بود که ایران یک کشوری است که تازه انقلاب کرده. ارتش آن ضعیف است. سپاهش هنوز شکل نگرفته. حسابی هم درگیر مسائل داخلی هستند. کافی است شما حمله کنید و سه چهار استانش را بگیرید. تمام است! تصور آنها این بود که خیلی راحت با حمله نظامی کار جمهوری اسلامی ایران تمام میشود. اکثر شماها آن زمان حضور نداشتید ولی در این سه چهار سال اخیر که حضور داشتید. یادتان هست در مصر همین کار را کردند؟ بیداری اسلامی که در آنجا شروع شد یک حرکت مردمی بود اما چه بلایی سر مصر آوردند؟ در خیلی از جاهای دیگر هم همین کار را کردند. در انقلاب ما هم این طور نبود که این کار را نکردند. اول از همه به سراغ ما آمدند. من این را بارها عرض کردم که گزینه نظامی اولین کارشان علیه ایران بود؛ آن هم در سختترین شکل اش که هشت سال جنگ را رها نکردند و همه جوره به صدام کمک کردند.
پیچیدگی های مبارزه و راه های نفوذ دشمن
لذا فکر نکنیم که جنگ تمام شد و دشمن هم دیگر به ما کاری ندارد! عرصههای دیگر هم وجود دارد. خوشبختانه ۲۵- ۲۶ سال است که دیگر تهدید نظامی به سراغ ما نیامده اما آیا او ناامید شده؟ نه. شما هر روز میبینید یک تهدید رسانهای یک جایی را بمباران کرده. مثلاً یک خبر و یک موضوع که جامعه شما نگران بشود. جامعه شما دچار مشکل بشود. بحث های اقتصادی یا مباحث دیگری که وجود دارد. یعنی این طور نیست که بقیه تمام شده باشد.
لذا من این را بارها خدمت عزیزانی مثل شما عرض کردم اینکه بعضی وقتها می گوییم شهدا چه توفیقی داشتند و چه مجاهدتی میکردند درست است اما عرصه مجاهدت امروز هم از آن زمان کمتر نیست. سختتر و پیچیدهتر هم هست. چون آن زمان بالاخره خیلی مسایل مشخص بود. مثلاً یک تانکی پشت خرمشهر بود. راهش هم یک آرپیجی است. شما میروید و میگویید این را بزنیم. اما الان جنگ به مراتب سخت تر و پیچیده تر شده است.
ضرورت تبیین معانی و اهداف مبارزه
حالا اینجا میخواهم یک مقایسهای بین بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و قطعنامه ۲۲۳۱ بکنم. شما ببینید در هر دو مقطع رهبری نظام از مردم چه مطالبهای میکنند؟ آن زمان وقتی که جنگ تمام و قطعنامه پذیرفته شده بود در همان مرداد ۶۷ که ما از جنگ برگشته بودیم در دانشگاه چنین حالتی بود و خیلی ها می گفتند حالا که قطعنامه پذیرفته شده چه میشود؟ روزنامههای آن زمان را نگاه کنید. آن زمان هم مثل الان دقیقاً یک کاروانی راه افتاده بود از همین سفر وزرای خارجه کشورهای اروپایی به ایران!
دو نگاه غلط به ظاهر متضاد!
دو نگاه غلط وجود دارد که ظاهراً این دوتا در برابر هم هستند اما نتیجه هر دو یکی میشود. اولی این است که میگوید اصلاً مبارزه مساوی با جنگ است. یعنی اگر شما جنگ را تمام کردید یعنی مبارزه تمام شده! و اگر جنگ تمام بشود احساس میکند زود سرخورده میشود. میگوید اصلاً مبارزه تمام شد. این نگاه در تاریخ هم بوده. در صدر اسلام هم بوده.
از آن طرف هم یک نگاهی هست که خیلی از جنگ خوشش نمیآید. با همین نگاه طرفدار صلح است، اما صلح را مساوی میگیرد با این که مبارزه تمام شد! یعنی اگر شما رفتی یک جایی یک توافقی کردی یعنی این که همه چیز تمام شد! اینها ظاهراً دوتا نگاه مختلف دارند. یکی میگوید باید همیشه جنگ باشد. یکی هم میگوید باید صلح باشد ولی هر دو در یک چیز مشترک هستند و این که هر دوتای اینها از مبارزه تعریف غلطی دارند.
مبارزه یعنی حفاظت از حقوق و منافع در تمامی ابعاد و زمان ها
این را توجه بکنید. چون ما خیلی دچار این میشویم. مبارزه اعم از اینها است. مبارزه یعنی یک کسی یک نگاه و یک اندیشهای دارد و میخواهد اینها را حفظ و دنبال کند. بدترین چیز این است که کسی این مبارزه را تابعی از شرایط جنگ و صلح بداند. مثلاً بگوید اگر جنگ تمام شد یا مثلا صلح کردیم، پس مبارزه هم تمام شد.
چرا امام دستور تشکیل بسیج دانشجویی و طلاب را صادر کرد؟
هم حضرت امام و هم حضرت آقا در این دو مقطع حساس بعد قطعنامه ۵۹۸ و ۲۲۳۱ به این موضوع توجه دارند. آقا در سخنرانیهای اخیرشان در این دو سه ماه روی دو سه نکته خیلی تأکید میکنند. یکی این که چه برجام تصویب بشود و چه نشود مبارزه ادامه دارد و اصل دشمنی آنها با ما ادامه دارد. اتفاقاً پیامی که امام هم بعد از همان قطعنامه برای بسیج دانشجویی دادند، همین بود: « من مجدداً به همه ملت بزرگوار ایران و مسئولین عرض میکنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً امریکا و شوروی از ما و اسلام عزیز دست برداشتهاند؛ لحظهای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت امریکا و شوروی کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - موج میزند.»
این جا است که اتفاقاً ضرورت کار کردن مشخص می شود. اگر شما توجه بفرمایید امام هیچ وقت به این احزاب و گروهها روی خوشی نشان نمیدادند. حداکثر میگفتند بروید کارتان را بکنید اما در این شرایط حضرت امام یک دفعه بعد از جنگ، دستور تشکیل بسیج دانشجو و طلبه صادر می کند.
امام بعد از جنگ در آخرین پیامی که برای بسیج میدهد می فرمایند یکی از ضروریترین تشکلها امروز که جنگ تمام شده، بسیج دانشجو و طلبه است. این عین جمله امام است. چرا این را میگوید؟ چون ابعاد مبارزه و دشمنی شکلهای جدیدی پیدا میکند که اتفاقاً دیگر در ظاهر کار نیست. به اصطلاح سختافزاری و جنگافزاری نیست. امام نمیگوید امروز یکی از ضروریترین تشکلها بسیج کارگری یا بسیج اصناف است. چرا؟ چون دارد یک جنگ جدید را میبیند. یک مبارزه جدید را میبیند که این مبارزه از جنسی است که طلاب و دانشجویان باید در برابر آن بایستند. همین که آقا میفرمایند جنگ نرم که افسرانش شما دانشجویان هستید.
خواهش من این است یک تحلیل محتوا بکنید بین فرمایشات سه ماه اخیر آقا با فرمایشات حضرت امام بعد از قبول قطعنامه. اگر خوب در این مساله توجه کنید میبینید یک مفاهیمی به کرات هم آن زمان تکرار میشود و هم این زمان و یکی اش نفوذ است. الآن آقا چند جلسه است که میگوید باید مواظب نفوذ باشید و روزنههای نفوذ باید بسته بشود؟
ببینید، همان زمان در پیامی که امام می دهند می فرمایند فرزندان انقلاب مواظب باشند آمریکا و شوروی در آن دو محل حساس «نفوذ» نکنند. مثلاً نفوذ در دانشگاه شریف چیست؟ مثلاً یک تانکی بیاید یا یک پهبادی بیاید روی دانشکده شما بنشیند و نفوذ بکند؟ این که حتماً در ذهن هیچ کس نیست.
علت تاکید رهبر انقلاب نسبت به نفوذ دشمن در کشور بعد از قطعنامه ۲۲۳۱ این است که چون در این شرایط مهمترین خطر این است که عده ای احساس کنند مبارزه تمام شده. نه. مبارزه تمام نمیشود. مبارزه ابعاد جدید پیدا میکند و تازه شروع میشود!
پیام امام برای تشکیل بسیج دانشجویی را دقت کنید، انگار برای همین امروز ماست. ایشان می فرماید: «امروز يكي از ضروریترين تشكل ها، بسيج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم ديني و دانشجويان دانشگاه ها بايد با تمام توان خود در مراكزشان از انقلاب و اسلام دفاع كنند، فرزندان بسيجیام در اين مراكز، پاسدار اصول تغيير ناپذير "نه شرقی و نه غربی" باشند. » ولو بیست و هفت سال بعد! بیست و هفت سال قبل میگوید این اصول تغییر ناپذیر است. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادی آمریکا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ کنند. این تنها با بسیج است که انجام میشود. امام به این قضیه این قدر اعتبار میدهند.
«مبارزه رمز پیشرفت» یک واقعیت است نه شعار!
بعد جالب است که امام می فرماید اگر تو میخواهی دفاع کنی، بدترین کار انفعال است و اینکه در لاک دفاعی بروی! بهترین دفاع این است که حرکات شما کنشی باشد، نه واکنشی. امام این را در چه شرایطی میگویند؟ بعد از قطعنامه ۵۹۸ که همه وزرای خارجه کشورها یکی یکی به ایران میآمدند و ظاهر کار این بود که دیگر جنگ تمام شده است! در آن شرایط است که امام این را بحث میکنند که بسیجیان جهان اسلام باید در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند. آدم بخواهید این را مقایسه و تشبیه بکند، می تواند با زمانی مقایسه کند که پیامبر اکرم در جنگ خندق در محاصره بودند. شرایط خوبی نبود. فشار و محاصره بود. موقعی که داشتند خندق میکندند، آن سه تا کلنگی که زدند به سنگ که میخورد یک جرقه می زند. آن موقع پیامبر فرمودند من در جرقه اول فتح ایران را دیدم. در جرقه دوم فتح روم را دیدم. همان زمان منافقان مسخره کردند! گفتند یک ماه است ما این جا خرما نداریم بخوریم. پیغمبر دارد از فتح ایران و روم سخن می گوید! زمان پذیرش قطعنامه هم خیلیها همین را میگفتند که حالا امام میفرماید در فکر حکومت بزرگ اسلامی باشید؟ باید هستههای مقاومت را در تمام جهان به وجود آورد؟ در مقابل شرق و غرب ایستاد؟
در همان پیام امام راه رسیدن به این قله ها را هم نشان می دهد. ایشان میگویند اگر در کشوری ندای دلنشین تفکر بسیجی طنینانداز بشود، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد شد. یعنی دشمن چه وقت ناامید میشود؟ وقتی که اینطور باشید.
چرا بعد از سال ۶۷ به بعد که الآن ۲۷ سال گذشته، اینها دیگر جرأت نکردند گزینه نظامی را روی میز بیاورند؟ چون فهمیدند این جواب نمیدهد. برای این ملت فعلاً این گزینه جواب نمیدهد. امام فرمودند اگر این تفکر بر کشوری حاکم بشود، چشم طمع دشمنان از آن دور خواهد شد. شما میبینید که تا الآن دیگر جرأت نکرده اند به ما حمله نظامی کنند لذا راههای دیگر را دنبال میکنند.
تنش زدایی اشتباه است، باید تهدید زدایی کرد
آنچه که مهم است این است که دشمن باید در سایر عرصهها هم ناامید بشود. یعنی او باید بداند فقط در گزینه نظامی نیست که نمیتواند کاری کند. در گزینه سیاسی و اقتصادی هم باید چشم طمع او کور شود والا باید هر لحظه منتظر حادثه باشیم.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺤﺜﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻨﺶﺯﺩﺍﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟ ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺗﻨﺶ ﺯﺩﺍﯾﯽ ﮐﻨﯿﻢ، ﺩﺷﻤﻦ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺗﻨﺶ ﺑﺮﺍﯼ ایران ﻣﻮﺿﻮﻋﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ و همین ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻫﺮﻡ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺷﻤﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﭼﻮﻥ ﺗﻨﺶ ﺑﺮﺍﯼ ایران ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺗﻨﺶ بیشتری ﺑﺸﻮﺩ پس جمهوری اسلامی ﻫﻢ ﻋﻘﺐ نشینی بیشتری میکند! ﺷﺎﯾﺪ ﻇﺎﻫﺮ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻨﺶﺯﺩﺍﯾﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﺁﺩﻡ ﺑﯽﻣﻨﻄﻖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪﺍﺵ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻣﺎ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺮﻋﮑﺲ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﻣﻨﻄﻖ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻨﺶﺯﺍﯾﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺎﻧﻊ ﺗﻨﺶﺯﺍﯾﯽ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﺑﺎﯾﺪ ﺷﻌﺎﺭ ﺗﻬﺪﯾﺪﺯﺩﺍﯾﯽ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻧﻪ ﺗﻨﺶﺯﺩﺍﯾﯽ. ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﻨﯿﺪ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺑﺎ ﺗﻨﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﭼﻪ ﺑﺎ ﻏﯿﺮ ﺗﻨﺶ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻨﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ دشمن اﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺗﻨﺶ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎً ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻫﺮﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺍﺋﻢ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ. پس ﺍﮔﺮ ﺷﻌﺎﺭﻣﺎﻥ ﺗﻨﺶ ﺯﺩﺍﯾﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻋﻤﻞ ﻫﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻬﺪﯾﺪﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻨﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ.
نتیجه تنش زدایی پر رو شدن کشوری مثل عربستان است!
ﻫﻤﻪ ﺩﯾﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺗﻠﺦ ﻣﻨﺎ، ﮐﺸﻮﺭﯼ ﻣﺜﻞ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﭘﺮﺭﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﯽﮐﺸﺪ ﺑﻌﺪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﻣﻌﺬﺭﺕﺧﻮﺍﻫﯽ هم ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ! ﺟﻨﺎﺯﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻧﻤﯽﺩﻫﻢ! ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺗﻬﺪﯾﺪﺯﺩﺍﯾﯽ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻨﺶ ﺯﺩﺍﯾﯽ. ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﻻﺯﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﺩﻓﻊ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺍﺯ ﺗﻨﺶ ﻫﻢ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺁﻥ ﻣﯽﺍﯾﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﮑﻨﺪ.
عرض من این است که در این جا وظیفه ما چیست؟ مثلاً اگر شما الان با یکی مبارزه کنید و او بفهمد شما از مبارزه خسته شدهاید، اگر برای دشمن شما این تصور پیش بیاید که شما اصلاً مبارزه را یک چیز بی خود میدانید پیش خود می گوید من اهرم مبارزه را جدی تر در دست می گیرم تا این عقب میرود و به همان دلایل این تهدید بیشتر میشود.
نفوذ هم دقیقا یعنی همین که شما این تفکر را پیدا کنید که مبارزه کار بیهوده ای است و کافی است این تفکر در جامعه شما، مردم شما، و تصمیمسازان کشور باور شود. خطر این خیلی بیشتر است! یعنی اگر طرف مقابل گفت اگر فلان کار را نکنید من قطعنامه صادر میکنم، ما بلافاصله نباید بگوییم چون می خواهد قطعنامه صادر کند پس این کار را نکنیم! اگر این تفکر در ما به وجود آمد یعنی این اهرم فشار بر ما تاثیر گذار شده است و دیگر دشمن احتیاج ندارد به خرمشهر تانک بیاورد. چون هر چه بخواهد با اهرم فشارهایش بر ما تحمیل خواهد کرد. نفوذ همین است!
لزوم کلی گویی نکردن و فهم دقیق الزامات و اقتضائات مبارزه
البته توجه هم داشته باشیم که نمی شود کلی گویی کرد و بگوییم مبارزه خوب است و ما نباید مبارزه را رها کنیم اما از مصادیق آن غافل بمانیم. مصادیق این مبارزه چیست؟ اگر ما تعریفی از مبارزه نداشته باشیم، تعریفی از الزامات مبارزه نداشته باشیم، تعریفی از آن اقتضائاتی که به دنبال این پیش میآید نداشته باشیم به مشکل بر می خوریم.
یک وقت در میدان مبارزه دشمن تانک میآورد و میخواهد یک جا را بگیرد. یک وقت هم به ما میگوید بر اساس توافقی که خودتان امضا کردید دیگر باید این محدودیت ها را بپذیرید. مثلا همین مکانیسم ماشه در برجام چیست؟ یعنی این که چنان چه یکی از آن طرفین اعتقاد پیدا بکند ایران وظیفهاش را انجام نداده، صرف این اعتقاد باعث میشود تمام این تحریمها دوباره علیه ما برگردد! میگوید باید حداکثر ظرف سی روز شورای امنیت مجدداً یک قطعنامه صادر بکند که آیا لغو تحریمها ادامه داشته باشد یا نداشته باشد؟ آن موقع اگر فقط همان کشور مخصوصاً از آن پنجتایی که حق وتو دارند باشد، اگر رأی ندهد این وتو شده و تمام شده و دوباره همه تحریم ها برمی گردد.
امکان مهار قدرت جمهوری اسلامی از طریق برجام و ایجاد مجرای نفوذ دشمن
حالا شما فرض کنید از چند روز دیگر برجام اجرایی شود، بعد مثلاً مقام معظم رهبری یک سخنرانی میکنند یا رئیس جمهور یک موضعی میگیرد یا فلان نهاد ما یک اقدامی انجام بدهد و یک مانوری انجام برگزار کند. در همه این موارد باید ممکن است طرف مقابل بگوید نگرانی برایش ایجاد شدهو برجام نقض شده! پس دوباره همه تحریمها برگردد.
اگر او یک اهرمی پیدا کرد با هر موضوعی میتواند یک همچین ادعایی بکند و جامعه شما را سی روز ملتهب بکند. یکی بگوید میدانی باز دوباره میخواهد تحریمها برگردد؟ آن یکی می گوید بله. انگلیس گفته فلان اقدام ایران، فلان موضع ایران، فلان سخنرانی ایران خوب نبوده. مثلاً فلان موضع رئیس جمهور در سازمان ملل خوب نبوده، پس می خواهند تحریم ها را دوباره بر گردانند! ببینید چقدر راحت از این به بعد با همین ابزار می توانند بسیاری از اتفاقات داخلی کشور ما را کنترل کنند و افکار عمومی را ملتهب کنند؟ همزمان پیاده نظامهایشان هم در رسانهها کار میکنند و تیتر می زنند که آی مردم! به خاطر فلان موضوع تحریمها دارد برمیگردد.
یکی از بحثها این است که ما باید به جایی برسیم که هم به لحاظ واقعی و به اصطلاح سختافزاری این دغدغه نباشد که اگر تحریمها برگشت چه کار کنیم؟ مثلاً بگوییم اگر تحریم ها برگشت، ما دانشگاه شریف را داریم که صدتای این را میتواند تأمین بکند.
مهمترین مسئولیت دانشجویان: تلاش در جهت پیشرفت علمی، خودکفایی اقتصادی و حفظ روحیه انقلابی
این کار کیست؟ این که آقا اخیراً در فرمایششان سهتا محور را فرمودند، دقیقاً ناظر به این است که شاید هر سه تایش کار شما است. شاید کار امثال من نباشد. یکی پیشرفت علمی است. این نباید متوقف بشود. یکی اش اتکای اقتصادی و خوداتکایی در اقتصاد است. یکی هم آن روحیه انقلابی است. ما میتوانیم این کار را دنبال کنیم. اینها کار میبرد. این که میگویند دانشجویان افسران جنگ نرم هستند، لازم نیست که ما فقط سالی یک بار با راهیان نور به شلمچه برویم و بگوییم شهدا، خوش به حالتان! شما چه توفیقی داشتید. نه. الآن برای توفیق شما خیلی عرصههای زیادی وجود دارد. فهم من این است که شاید از آن کمتر نباشد. چون این پاسداری از مرزهای فکری، سیاسی و اقتصادی است. شما یک مرز خاکی را از دست بدهید یک ماه بعد میتوانید پس بگیرید اما اگر این مخدوش شود مشکل جبران می شود.
تنها شاخص وحدت، ولایت است
این که در صحبت هایتان فرمودید معیارهای وحدت چیست؟ آن وقت همین بحثها معیار وحدت میشود. وحدت بحث شکلی و کاریکاتوری نیست. یک چیز واقعی است. اگر من نسبت به این موضوع دغدغه نداشتم یا حتی برعکس آن را گفتم، دیگر نمیتوانم در این دایره باشم. شاخص وحدت و صحت رفتار و گفتار ما هم رهبری است. وگرنه نمی شود هر کسی هر موضعی بگیرد و هر رفتاری داشته باشد اما چون تابلوی فلان حزب و جریان را دارد، همیشه خود را جزو همان جریان بداند! باید رفتارها بر اساس شاخص اصلی یعنی رهبری سنجیده شود و حول همین شاخص نیز وحدت انجام شود.
وظیفه دانشجویان انقلابی، ایجاد اقناع گفتمانی
مثلاً وقتی آقا میفرمایند من به آمریکا بیاعتماد هستم، ممکن است یکی از دوستان بگوید چرا؟ ممکن است آقا را هم دوست داشته باشد ولی این حرفش یعنی اقناع نشده. این دیگر کار من و شماست.
*** *** ***
پرسش و پاسخ:
سوال: یک نکتهای که شما اشاره کردید، بحث نفوذ بود. الآن جدیداً در جریانهای دانشجویی یک سری افراد هستند که به هر نحوی شده به شکل خاصی یک سری از بچههای بسیج دانشجویی را جلو میاندازند. بعد با حوصله جریان فکری خودشان را جلو می برند! هیچ کس هم اصلاً متوجه نمیشود. بعد حس انزجار بقیه بچههای دانشجو را نسبت به فعالیتهایی که بسیج دانشجویی انجام میدهد بیشتر میکنند. با توجه به تجربهای که شما دارید. میخواهم بدانم اگر همچین نفوذی دارد انجام میشود چه جوری میتوانیم با اینها مبارزه بکنیم؟
جلیلی: به نظر من هیچ چیزی یک جبهه و یک حرکت را بیشتر از «تردید» فشل و منفعل نمیکند. یعنی تردید که بیاید یک دفعه کار سست و شل میشود.
یکی از مهمترین کارهایی که دشمن دارد میکند دقیقاً همین است. اگر ما واقعاً یک حرف غیر حقی را میزنیم، اگر در آن تردید هم میشود بگذار بشود. نوش جانمان! اما اگر واقعاً باورمان این است که این حرف حق است و با فطرت انسانها همخوانی دارد پس نباید بگذاریم در آن تردید شود و اگر شما یک بحث حقیقت را بگویید حتماً همه استقبال میکنند. اینجا نه تنها بیان حقیقت موجب انزجار از بسیج نمیشود بلکه موجب روی آوردن به بسیج میشود.
سوال: یک سؤالی که دوستمان پرسید بحث دولت است و این که دولت در روزهای مخلتف بحثهای مختلفی میکند. ما باید دنبال این باشیم که با مصداقها به آنها جواب بدهیم. به نظر میرسد این اتفاق که میافتد، کل نیروی بسیج و امت حزبالله را درگیر میکند. مثلاً یک مدت دولت بحث بهشت و جهنم را مطرح میکند و کل بسیج و امت حزبالله دنبال این میافتند که این را جواب بدهند. یک مدت هم میآید نیروی انتظامی را مطرح میکند. وظایف پلیس اجرای اسلام نیست و فلان نیست. یک مدت میآید بحث ماهواره را مطرح میکند. حالا این بحثها را مطرح میکند، با اینها چطور باید برخورد کرد.
جلیلی: یکی از ایرادهایی که در جامعه وجود دارد همین است که شما میفرمایید. یک حواشی و یک موضوعاتی پیش می آید یا پیش آورده می شود که از موضوع اصلی غافل میشویم. در زمان جنگ هم یکی از جملات امام همیشه این بود که جنگ در رأس امور است و حواستان به موضوع اصلی باشد. مواظب باشید غافل نشوید. به چیزهای دیگر نپردازید. اتفاقاً وقتی که آن جا توجه ما شد آن پیروزیها به دست آمد. اگر یادتان باشد آن یکی دو سال اول بحثهای داخلی و بنیصدر بود. اصلاً نمیشد در آن شرایط جنگ را پیروز کرد. از وقتی که بنیصدر عزل شد و موضوع توجه به جنگ بحث اصلی شد، خرمشهر آزاد شد.
یکی از بحثهایی هم که آقا خیلی روی آن تأکید دارند همین است. اصلاً به نظر من یکی از بحثهای حرکت دانشجویی همین است که جامعه را به موضوعات واقعی متوجه و معطوف بکند. امروز موضوع واقعی چیست و راه حل واقعی آن چه است؟ اگر میگوییم بیکاری موضوع اصلی است راه حل آن آمدن چند مقام خارجی به کشور است؟ راه حل اصلی آن چیست؟ چون خیلی بحث مهمی است.
سوال: من دوتا سؤال داشتم. یکی در مورد رشد علمی که فرمودید اهمیت زیادی دارد. اهمیت این قضیه کجا است. مخصوصاً روی رشتههای محضتر مثل فیزیک و ریاضی اهمیتش کجا است. در ذهن تردید ایجاد میشود. سؤال دوم راجع به این که فرمودید دشمن نباید احساس کند که اهرم فشارش قوی و قدرتمند است. سؤال من این است که آیا اصولاً در دنیای اطلاعات و تحلیل دادهها آیا میشود مخفی کرد؟ یعنی دشمن نسبت به قدرت تحریمها ارزیابی و تحلیلی ندارد؟ آیا اصلاً منطق از مذاکره این نیست که من دغدغههای خودم را بگویم و طرف مقابل هم دغدغههای خودش را میگوید. قاعدتاً دو طرف نسبت به دغدغهها همدیگر هم را تحت فشار بگذارند.
جلیلی: سوال اول که فرمودید. رشد علمی تعبیری هم که چند بار آقا کردند: «العلم سلطان» این در احادیث هم هست که علم قدرت میآورد. الان یکی از چیزهایی که آن طرف به آن اتکا دارد پیشرفت علمی است. چون ما آن را کافی نمیدانیم. میگوییم یک بخشی از قدرت است. نکته دومی که سؤال فرمودید. ادراک دشمن از رفتار شما است. تحلیل دشمن از رفتار شما است. یعنی این خیلی مهم است. هم چنان که ما هم همین طور هستیم. شما ممکن است مثلاً راجع به یک کشور همه اخبار را داشته باشید. راجع به یک دولت، راجع به یک مجموعه اما این چه وقت مهم است؟ وقتی که شما به این تحلیل برسید که این دیگر نمیتواند این کارش را انجام بدهد. مثلاً شما به این تحلیل رسیدید که رژیم صهیونیستی سی و سه روز هم جنگ بکند نمیتواند پیروز بشود. به یک ادراکی میرسید. لذا آن را در جنگ بیست و دو روزه هم انجام میدهید. این نیست که اخبار پنهان باشند. او میفهمد که دستش برای ما رو شده. یعنی ضعفش در آن رفتاری که دارد رو شده. ولو این که دوباره پنجاه و یک روز انجام میدهد، نمیتواند این را به یک نتیجهای برساند.
نکتهای که وجود دارد این است که دشمن نباید به این درک از رفتار ما برسد. همان بحثی که در جنگ تحمیلی خدمتتان عرض کردم. جنبه ایجابیاش را بگوییم. دشمن اطلاعاتش همان اطلاعات بود اما به یک ادراکی رسید که با مردم ایران در این تقابل نمیشود موفقیت به دست آورد. یعنی هشت سال شده میایستند و نیم میلیون شهید و مجروح میدهند ولی نمیگذارند یک وجب از خاکشان از دست برود. او باید در همه این عرصهها این ادراک را داشته باشد. بداند که در دفاع از حقوق خودش این کار را انجام میدهد.
اما بحثی که مطرح شد و فرمودید بده و بستان. این یک بحث مفصلی است. من یک بار دیگر هم این را عرض کردم. ببینید، بده و بستان در حقوق نیست. در یک سری همکاریها است. این یعنی چه؟
مثلاً شما میخواهید یک ماشین را بخرید و بفروشید. یک قیمتی دارد. طرف میگوید اگر میخواهی ماشین بخری باید یک کم بیشتر پول بدهی. این طور نیست که تو گفتی پنج میلیون و شش میلیون هم حاضر نشوی بدهی. در یک سری از بحثها این طوری است.
من یک بار دیگر هم عرض کردم. ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻗﺒﻞ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﻭﻥ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯼ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﺘﺎﯼ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺍﻡ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﭘﯿﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺍﯼ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ﺁﻥ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺕ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﺻﻼ ﭼﺮﺍ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ؟ ﻣﻦ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺍﯼ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺟﺰﻭ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻖ ﻗﺎﺑﻞ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﺑﺮﺳﯿﺪ! ﺍﮔﺮ ﺣﻖ ﻗﺎﺑﻞ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺣﻖ ﻣﺴﻠﻢ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ ﮐﻨﯿﺪ؟
این دوتا نباید با هم قاطی بشود. یکی از این تردیدهایی که ایجاد میشود این است. بعضاً میبینم در همین فضاهای دانشگاهی برخی از آقایان مطرح میکنند که آقا مگر این چقدر فایده دارد؟این که بگوییم مثلاً نصف اروند مگر چقدر آب دارد؟ حالا همه آبهایش را اندازه بگیری مگر چقدر میشود که چهارصد هزارتا شهید و مجروح برای آن بدهیم؟ میدادید میرفت! یا مثلا میگویند حالا افغانستان دو کیلومتر از مرز شما را برداشته! آن جا هم که کویر است. حالا کی آن جا کار میکند؟ نکته اصلی اینجاست که این جزو حقوق ماست و قابل معامله نیست و خیلی فرق می کند با اینکه در بحث هماکاری های دو طرفه با یک کشوری بخواهیم از خود انعطاف نشان دهیم، زمانی که بحث حقوق یک ملت مطرح می شود دیگر نمی شود آن را معامله کرد.
بارها عرض کردم که در جنگ تحمیلی هم همینطور بود چون اگر دشمن می توانست خرمشهر را بگیرد و پس ندهد، بعد میآمد هویزه را هم میگرفت. امروز هم اگر با یک فشار هستهای را از ما بگیرد، بعد وارد موضوع موشکی میشود و بعد هم وارد مسایل دیگر می شود و همین جور تسلسل ادامه دارد.
سوال: معلوم است که قطعاً کوتاه آمدن یا تنازل غلط است. ولی میخواهم بگویم ما هم از این طرف آنها را تحت فشار قرار میدهیم. هر چه آنها تحریمها را اضافه بکنند میتوانند به این تحلیل برسد که این ادعای غلطی است و رشد هستهای ما دارد آنها را اذیت میکند. منطق مذاکره را هم حضرت آقا اشاره کردند که یعنی دادن و ستاندن و ما قبول داریم که باید یک چیزی داد و یک چیزی گرفت ولی اینها باید متناسب باشد. عرضم این است که قطعاً اگر ما بخواهیم کوتاه بیاییم طرف زیادهروی میکند ولی صرف این که باید یک چیزی بدهیم و یک چیزی بگیریم. این مطلب اول. ضمن این که راجع به سؤال اولم توضیح بیشتری میخواهم. در این دنیایی که اطلاعات میآید. هر چقدر هم که آمریکا بگوید گزینههای نظامی روی میز است و هر چقدر هم هنرمندانه بازیگری بکنند دستشان برای ما روی میشود. از آن طرف تصنعی میشود. یک فضایی که طرف احساس کند اهرم فشارش یا بیش از اندازه قوی است یا کمتر از اندازه قوی است.
جلیلی: من سؤال اول را توضیح بدهم. بحث من این است که بر اساس همان اخبار و اطلاعاتی که به دست میآورد، باید به این ادراک برسد که این جواب نمیدهد. یعنی او بداند که واقعاً نه این که تصنعی یک چیزی درست کنیم. او بداند که شما در حقوقت جدی هستی اتفاقاً با همان اخباری که به دست میآورد ادراکش این میشود که دیگر فشار به شما فایده ندارد.
در مذاکرات هسته ای دوره قبل هم دقیقا همینطور بود. ما از ژنو یک تا آلماتی یک روند تنازلی را در ۱+۵ دیدیم و او به این ادراک رسید که فشارش ما را به عقب نمی کشاند. لذا این موجب تنازلش میشد. یعنی ۱+۵ که در ژنو یک میگفت من در گفتگوها شرکت نمیکنم مگر این که ایران همان غنی ازی سه درصد را هم اول تعلیق بکند، در آلماتی دو نه تنها شرکت میکرد بلکه میگفت حالا بیاییم راجع به فلان موضوع هم صحبت کنیم! و اصلاً دیگر موضوع تعلیق سه درصد را طرح نمیکرد بلکه فقط راجع به بیست درصد حرف میزد.
این جا چه چیزی برای ما قدرت ایجاد میکرد. گفتگوهای من بود؟ نه. این ها حاصل تلاش آن دانشمندانی بود که این علم را ایجاد کرده و در عرصه عمل ظهورش میدادند. لذا اینکه آقا می فرمایند العلم سلطان، اینجاست که خودش را نشان می دهد.
حالا این یک عرصهاش است و باید این موضوع در اقتصاد و سایر عرصهها هم صورت بگیرد تا دیگر تحریم بودن یا نبودنش برای ما بی تفاوت شود و دشمن نتواند از آن به عنوان یک اهرم فشار علیه کشورمان استفاده کند.
سوال: یک سؤال دیگری که میخواستیم بپرسیم در مورد اتفاق اخیری است که در منا افتاده. این اتفاق قلب همه ما را جریحهدار کرده. یک موضوعی که در شورای بسیج ما مطرح شد این است که اگر بشود یک مطالبهای را در سطح تمام کشورهای اسلامی شکل بدهیم که بحث مدیریت حج از انحصار دولت سعودی خارج بشود. میخواستم بدانم از نظر حقوقی این شدنی هست که این مطالبه مطرح بشود؟
جلیلی: در عرصههای حقوقی شدنی است. البته فرایند طولانی دارد ولی به این معنا نیست که پس چون فرایند طولانی است نباید دنبال کرد.
یکی از آن بحثهایی که وجود دارد و انصافاً باید این جا بیان کرد، این است که در عرصههایی که مورد اجماع وفاق ملی است ما نباید همه چیزمان را متوجه یک بخش بکنیم. مثلاً بگوییم وزارت خارجه چه کار کرد. بله. وزارت خارجه میتواند دهتا کار بکند. اگر دوتا کار کرد، باید هشتتای دیگر را هم ازش مطالبه کرد که انجام بدهد اما انجام صد تا کار همه وظیفه وزارت خارجه نیست. اتفاقاً دهتا کار را هم همین جنبش دانشجویی میتواند انجام بدهد. یک سؤال این است که شما در این زمینه چه کار کردید؟
به نظر من یکی از حرکتهایی که میشود انجام داد و من به همه تشکلهای دانشجویی از جمله بسیج دانشجویی پیشنهاد میکنم، این است که حرکتتان را یک کم جهانیتر و بینالمللیتر بکنید. بالاخره در دنیا حرکتهای دانشجویی زیادی وجود دارد. با آنها ارتباط داشته باشید. برخی از آنها با شما مشترکاتی دارند. در جهان اسلام که خیلی بیشتر. مثلاً در همین منطقه، در مصر، در پاکستان، در اندونزی، الآن شما با اینها چقدر مرتبط هستید؟ مشترکاتی که حداقل در جهان اسلام همه روی آن تأکید دارند را دست کم نگیرید. اینها اتفاقاً همان بحثهایی است که بعضی جاها هم باید از اینها استفاده کرد. شما میبینید غربیها مثلاً یک موضوعی که در ایران مطرح میشود یک دفعه میبینید صدها جا شروع میکنند به نامه نوشتن! بعد هم میبینید همه ادبیاتش یکی است. خیلی هم ناشیانه است که چرا فلان موضوع اتفاق افتاده؟به نظر من حرکت دانشجویی در این عرصهها خیلی میتواند فراتر از حرکت حتی یک شهر و یک کشور باشد. میتواند خیلی فراتر حرکتهای جدی را راه بیندازد. مخصوصاً با این فناوریهای جدید عرصه ارتباطی که شما بهتر از من بلد هستید. میشود با آنها خیلی کارهای جدی را مطرح کرد.
در دانشگاه باید کارهای جدی را دنبال کرد و مباحث اصلی را مورد بحث قرار داد. مناظره بگذارید. این مناظرههایی که شما تشکیل میدهید نباید حول بحثهای غیر واقعی و غیر جدی باشد. مثلا میگوییم آقا کسی یک ادعایی دارد. مثلاً یک کسی هم میگوید نه. این غلط است. این موضوع باید دردانشگاه شریف به یک مناظره جدی تبدیل بشود. این میشود کار واقعی.
آن وقت اگر درصدی از این حرفها درست باشد، به دنبالش مطالبه و انتظار ایجاد میشود که پس چرا این کارها انجام نمی شود؟ و همین طور در بحثهای دیگر. این حالا یک مثال بود. مثلاً در بحث کشاورزی هم همین مشکل را داریم. چه در دولت قبل و چه دولت فعلی. در عرصه کشاورزی ما سالی یازده میلیارد دلار که - میگویند الان نزدیک چهارده میلیارد دلار شده- واردات محصولات کشاورزی داریم. یعنی همین ارزی که با سختی به دست میآید و میگویند حالا نفت چقدر بفروشیم و حالا پولش را بدهند یا ندهند، میرویم میدهیم و محصول کشاورزی وارد میکنیم!
این محصولات کشاورزی آن طوری که بنده مطلع شده ام، نمیگویم همهاش را میشود در داخل کشور انجام داد ولی یک چیزی نزدیک به هشت میلیارد دلارش را شما میتوانید در داخل تولید بکنید ولی این کار میخواهد. توجه بیشتر به کشاورزی میخواهد. یکی از جاهای العلم سلطان این جا است. باید کشاورزیات را علمیتر بکنی.
آن زمان که معاون اروپا - آمریکای وزارت خارجه بودم به کشورهای اروپایی زیاد میرفتیم. مثلاً مساحت هلند یک چهلم ایران است. مثلا به اندازه استان فارس! آن سال حجم مبادلات اقتصادی هلند سیصد و چهل میلیارد دلار بود. از آسمان که برایش زر باریده نمیشود ولی از آن امکانش استفاده میکند. حالا ما به این جنبههایش کمتر توجه میکنیم. وقتی که شما وارد لاهه میشوید، تا خود لاهه زمین کشاورزی است. یعنی یک وجب را از دست نداده اند. سالی سه بار محصول برداشت میکنند.
با این امکانات و این چیزهایی که در کشور ما وجود دارد که انصافاً شاید با جاهای دیگر قابل مقایسه نباشد. کشور خیلی قویتر از اینها میتواند پیش برود. بحثهای واقعی اینها است. شماها که هر کدام تخصص دارید و در رشتههایتان بهتر میتوانید روی این قضیه کار بکنید. یعنی میخواهم بگویم اینها آن بحثهای واقعی و جدی است که جامعه را جلو میبرد و وارد اصل موضوعات میکند نه حواشی.
بعضی از ما ما خیال میکنیم مطالبه یعنی این که اپوزیسیون بشویم. در صورتی که این نوع مطالبات و این طور شناسایی و معرفی و بحث کردن، بزرگترین کمک به دولت است. اتفاقاً این یعنی از موضع کاملاً پوزیسیون است نه اپوزیسیون. اینها برای دولت یک فرصت میشود. برای هر دولتی. دولت قبل، دولت حالا و دولت بعد که مردم این طور پای کار بیایند و این کار انجام بشود. این یک مطالبه واقعی است که اگر انجام بشود همین دولت چقدر موفق میشود. اگر شما در همین یک سال این کار را انجام بدهید چقدر شغل ایجاد میشود. چقدر کار ایجاد میشود. اینها موفقیت کسانی است که مسؤول هستند. این کارها هر چه هم زودتر بشود بهتر. هر کس انجام داد خدا پدرش را هم بیامرزد.
*رجانیوز
به گزارش رجانیوز، از آنجایی که جلیلی در این دیدار صحبت های مهمی ایراد کرده و بسیاری از آنها از جمله بحث «نفوذ» جزو مسایل مطرح در جامعه است، متن کامل سخنان وی در این دیدار را از نظر می گذرانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
یک بحث مهم و جدی در عرصه انقلاب این است که اگر ملتی اراده کند آزادیای را به دست بیاورد و استقلالی را به دست بیاورد و بخواهد یک اندیشهای را دنبال بکند این طور نیست که بگوید حالا ما در کشور خودمان هستیم و یک مانعی هم به اسم شاه داشتیم که برکنار شد و استقلال و آزادی را به دست آوردیم پس حالا باید جمهوری اسلامی را هم با همه آن آرمانهای بلندی که دارد و کاری که میخواهد دنبال بکند محقق کنیم.
این گونه نیست که اگر ملتی ارادهای کرد و آزادی و استقلال را در درون مرزهای خودش به دست آورد یعنی این که دیگر مشکلاتش برداشته شده. بالاخره افراد دیگری در دنیا هستند که به دلایل مختلف مانع میشوند. یا به دلایل منافعشان یا به دلایل ایدئولوژیک یا به هر دلیل دیگری حتماً مزاحمتهایی خواهند داشت.
لذا شما میبینید در همین کشور حتی قبل انقلاب هم بیگانگان می خواستند برای ما تصمیم بگیرند. آن زمان که دیگر کسی به اصطلاح علیه آنها شعار تند نمی داد! ولی مثلاً آنها میآمدند در قرارداد ۱۹۰۷ میگفتند شمال ایران برای انگلیس و جنوبش برای روسیه! حتی دولت وقت ایران زمان ملی شدن نفت که با آمریکا سر جنگ هم نداشت و تازه به او اعتماد هم داشت اما آنها گفتند نه. این دولت باید کنار برود و خیلی راحت علیه آن کودتا میکردند.
جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی جدا نیست!
اینگونه نیست که اگر ما استقلال و آزادی به دست آوردیم و جمهوری اسلامی را هم مستقر کردیم حالا دیگر کار را رها کنیم! اگر ما هم رها کنیم آنها رها نمیکنند! لذا این که برخی میگویند «جمهوری اسلامی یعنی اینکه انقلاب اسلامی تمام شد»، جدا از این که به لحاظ مبانی نظری این حرف، حرف غلط است، به لحاظ واقعبینی هم غلط است. یعنی افرادی که این حرف را می زنند واقعیت را نمیبینند.
این که اخیرا رهبر انقلاب فرمودند انقلاب اسلامی یک حرکت مستمر است به این دلیل است. چون آنها به سراغ شما میآیند. سادهترین شکل اش این است که بیایند به مرزهای شما وارد بشوند. تانک بیاورند و پشتش وارد کشور شما بشوند. اتفاقاً همیشه اولین کار آنها این است! چون این برای آنها آسانترین راه است.
شما خودتان را در فضای دفاع مقدس و سال ۵۹ بگذارید. فکر میکنید آنها با چه محاسبهای به کشور ما حمله کردند؟ محاسبه شان این بود که ایران یک کشوری است که تازه انقلاب کرده. ارتش آن ضعیف است. سپاهش هنوز شکل نگرفته. حسابی هم درگیر مسائل داخلی هستند. کافی است شما حمله کنید و سه چهار استانش را بگیرید. تمام است! تصور آنها این بود که خیلی راحت با حمله نظامی کار جمهوری اسلامی ایران تمام میشود. اکثر شماها آن زمان حضور نداشتید ولی در این سه چهار سال اخیر که حضور داشتید. یادتان هست در مصر همین کار را کردند؟ بیداری اسلامی که در آنجا شروع شد یک حرکت مردمی بود اما چه بلایی سر مصر آوردند؟ در خیلی از جاهای دیگر هم همین کار را کردند. در انقلاب ما هم این طور نبود که این کار را نکردند. اول از همه به سراغ ما آمدند. من این را بارها عرض کردم که گزینه نظامی اولین کارشان علیه ایران بود؛ آن هم در سختترین شکل اش که هشت سال جنگ را رها نکردند و همه جوره به صدام کمک کردند.
پیچیدگی های مبارزه و راه های نفوذ دشمن
لذا فکر نکنیم که جنگ تمام شد و دشمن هم دیگر به ما کاری ندارد! عرصههای دیگر هم وجود دارد. خوشبختانه ۲۵- ۲۶ سال است که دیگر تهدید نظامی به سراغ ما نیامده اما آیا او ناامید شده؟ نه. شما هر روز میبینید یک تهدید رسانهای یک جایی را بمباران کرده. مثلاً یک خبر و یک موضوع که جامعه شما نگران بشود. جامعه شما دچار مشکل بشود. بحث های اقتصادی یا مباحث دیگری که وجود دارد. یعنی این طور نیست که بقیه تمام شده باشد.
لذا من این را بارها خدمت عزیزانی مثل شما عرض کردم اینکه بعضی وقتها می گوییم شهدا چه توفیقی داشتند و چه مجاهدتی میکردند درست است اما عرصه مجاهدت امروز هم از آن زمان کمتر نیست. سختتر و پیچیدهتر هم هست. چون آن زمان بالاخره خیلی مسایل مشخص بود. مثلاً یک تانکی پشت خرمشهر بود. راهش هم یک آرپیجی است. شما میروید و میگویید این را بزنیم. اما الان جنگ به مراتب سخت تر و پیچیده تر شده است.
ضرورت تبیین معانی و اهداف مبارزه
حالا اینجا میخواهم یک مقایسهای بین بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و قطعنامه ۲۲۳۱ بکنم. شما ببینید در هر دو مقطع رهبری نظام از مردم چه مطالبهای میکنند؟ آن زمان وقتی که جنگ تمام و قطعنامه پذیرفته شده بود در همان مرداد ۶۷ که ما از جنگ برگشته بودیم در دانشگاه چنین حالتی بود و خیلی ها می گفتند حالا که قطعنامه پذیرفته شده چه میشود؟ روزنامههای آن زمان را نگاه کنید. آن زمان هم مثل الان دقیقاً یک کاروانی راه افتاده بود از همین سفر وزرای خارجه کشورهای اروپایی به ایران!
دو نگاه غلط به ظاهر متضاد!
دو نگاه غلط وجود دارد که ظاهراً این دوتا در برابر هم هستند اما نتیجه هر دو یکی میشود. اولی این است که میگوید اصلاً مبارزه مساوی با جنگ است. یعنی اگر شما جنگ را تمام کردید یعنی مبارزه تمام شده! و اگر جنگ تمام بشود احساس میکند زود سرخورده میشود. میگوید اصلاً مبارزه تمام شد. این نگاه در تاریخ هم بوده. در صدر اسلام هم بوده.
از آن طرف هم یک نگاهی هست که خیلی از جنگ خوشش نمیآید. با همین نگاه طرفدار صلح است، اما صلح را مساوی میگیرد با این که مبارزه تمام شد! یعنی اگر شما رفتی یک جایی یک توافقی کردی یعنی این که همه چیز تمام شد! اینها ظاهراً دوتا نگاه مختلف دارند. یکی میگوید باید همیشه جنگ باشد. یکی هم میگوید باید صلح باشد ولی هر دو در یک چیز مشترک هستند و این که هر دوتای اینها از مبارزه تعریف غلطی دارند.
مبارزه یعنی حفاظت از حقوق و منافع در تمامی ابعاد و زمان ها
این را توجه بکنید. چون ما خیلی دچار این میشویم. مبارزه اعم از اینها است. مبارزه یعنی یک کسی یک نگاه و یک اندیشهای دارد و میخواهد اینها را حفظ و دنبال کند. بدترین چیز این است که کسی این مبارزه را تابعی از شرایط جنگ و صلح بداند. مثلاً بگوید اگر جنگ تمام شد یا مثلا صلح کردیم، پس مبارزه هم تمام شد.
چرا امام دستور تشکیل بسیج دانشجویی و طلاب را صادر کرد؟
هم حضرت امام و هم حضرت آقا در این دو مقطع حساس بعد قطعنامه ۵۹۸ و ۲۲۳۱ به این موضوع توجه دارند. آقا در سخنرانیهای اخیرشان در این دو سه ماه روی دو سه نکته خیلی تأکید میکنند. یکی این که چه برجام تصویب بشود و چه نشود مبارزه ادامه دارد و اصل دشمنی آنها با ما ادامه دارد. اتفاقاً پیامی که امام هم بعد از همان قطعنامه برای بسیج دانشجویی دادند، همین بود: « من مجدداً به همه ملت بزرگوار ایران و مسئولین عرض میکنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً امریکا و شوروی از ما و اسلام عزیز دست برداشتهاند؛ لحظهای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت امریکا و شوروی کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - موج میزند.»
این جا است که اتفاقاً ضرورت کار کردن مشخص می شود. اگر شما توجه بفرمایید امام هیچ وقت به این احزاب و گروهها روی خوشی نشان نمیدادند. حداکثر میگفتند بروید کارتان را بکنید اما در این شرایط حضرت امام یک دفعه بعد از جنگ، دستور تشکیل بسیج دانشجو و طلبه صادر می کند.
امام بعد از جنگ در آخرین پیامی که برای بسیج میدهد می فرمایند یکی از ضروریترین تشکلها امروز که جنگ تمام شده، بسیج دانشجو و طلبه است. این عین جمله امام است. چرا این را میگوید؟ چون ابعاد مبارزه و دشمنی شکلهای جدیدی پیدا میکند که اتفاقاً دیگر در ظاهر کار نیست. به اصطلاح سختافزاری و جنگافزاری نیست. امام نمیگوید امروز یکی از ضروریترین تشکلها بسیج کارگری یا بسیج اصناف است. چرا؟ چون دارد یک جنگ جدید را میبیند. یک مبارزه جدید را میبیند که این مبارزه از جنسی است که طلاب و دانشجویان باید در برابر آن بایستند. همین که آقا میفرمایند جنگ نرم که افسرانش شما دانشجویان هستید.
خواهش من این است یک تحلیل محتوا بکنید بین فرمایشات سه ماه اخیر آقا با فرمایشات حضرت امام بعد از قبول قطعنامه. اگر خوب در این مساله توجه کنید میبینید یک مفاهیمی به کرات هم آن زمان تکرار میشود و هم این زمان و یکی اش نفوذ است. الآن آقا چند جلسه است که میگوید باید مواظب نفوذ باشید و روزنههای نفوذ باید بسته بشود؟
ببینید، همان زمان در پیامی که امام می دهند می فرمایند فرزندان انقلاب مواظب باشند آمریکا و شوروی در آن دو محل حساس «نفوذ» نکنند. مثلاً نفوذ در دانشگاه شریف چیست؟ مثلاً یک تانکی بیاید یا یک پهبادی بیاید روی دانشکده شما بنشیند و نفوذ بکند؟ این که حتماً در ذهن هیچ کس نیست.
علت تاکید رهبر انقلاب نسبت به نفوذ دشمن در کشور بعد از قطعنامه ۲۲۳۱ این است که چون در این شرایط مهمترین خطر این است که عده ای احساس کنند مبارزه تمام شده. نه. مبارزه تمام نمیشود. مبارزه ابعاد جدید پیدا میکند و تازه شروع میشود!
پیام امام برای تشکیل بسیج دانشجویی را دقت کنید، انگار برای همین امروز ماست. ایشان می فرماید: «امروز يكي از ضروریترين تشكل ها، بسيج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم ديني و دانشجويان دانشگاه ها بايد با تمام توان خود در مراكزشان از انقلاب و اسلام دفاع كنند، فرزندان بسيجیام در اين مراكز، پاسدار اصول تغيير ناپذير "نه شرقی و نه غربی" باشند. » ولو بیست و هفت سال بعد! بیست و هفت سال قبل میگوید این اصول تغییر ناپذیر است. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادی آمریکا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ کنند. این تنها با بسیج است که انجام میشود. امام به این قضیه این قدر اعتبار میدهند.
«مبارزه رمز پیشرفت» یک واقعیت است نه شعار!
بعد جالب است که امام می فرماید اگر تو میخواهی دفاع کنی، بدترین کار انفعال است و اینکه در لاک دفاعی بروی! بهترین دفاع این است که حرکات شما کنشی باشد، نه واکنشی. امام این را در چه شرایطی میگویند؟ بعد از قطعنامه ۵۹۸ که همه وزرای خارجه کشورها یکی یکی به ایران میآمدند و ظاهر کار این بود که دیگر جنگ تمام شده است! در آن شرایط است که امام این را بحث میکنند که بسیجیان جهان اسلام باید در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند. آدم بخواهید این را مقایسه و تشبیه بکند، می تواند با زمانی مقایسه کند که پیامبر اکرم در جنگ خندق در محاصره بودند. شرایط خوبی نبود. فشار و محاصره بود. موقعی که داشتند خندق میکندند، آن سه تا کلنگی که زدند به سنگ که میخورد یک جرقه می زند. آن موقع پیامبر فرمودند من در جرقه اول فتح ایران را دیدم. در جرقه دوم فتح روم را دیدم. همان زمان منافقان مسخره کردند! گفتند یک ماه است ما این جا خرما نداریم بخوریم. پیغمبر دارد از فتح ایران و روم سخن می گوید! زمان پذیرش قطعنامه هم خیلیها همین را میگفتند که حالا امام میفرماید در فکر حکومت بزرگ اسلامی باشید؟ باید هستههای مقاومت را در تمام جهان به وجود آورد؟ در مقابل شرق و غرب ایستاد؟
در همان پیام امام راه رسیدن به این قله ها را هم نشان می دهد. ایشان میگویند اگر در کشوری ندای دلنشین تفکر بسیجی طنینانداز بشود، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد شد. یعنی دشمن چه وقت ناامید میشود؟ وقتی که اینطور باشید.
چرا بعد از سال ۶۷ به بعد که الآن ۲۷ سال گذشته، اینها دیگر جرأت نکردند گزینه نظامی را روی میز بیاورند؟ چون فهمیدند این جواب نمیدهد. برای این ملت فعلاً این گزینه جواب نمیدهد. امام فرمودند اگر این تفکر بر کشوری حاکم بشود، چشم طمع دشمنان از آن دور خواهد شد. شما میبینید که تا الآن دیگر جرأت نکرده اند به ما حمله نظامی کنند لذا راههای دیگر را دنبال میکنند.
تنش زدایی اشتباه است، باید تهدید زدایی کرد
آنچه که مهم است این است که دشمن باید در سایر عرصهها هم ناامید بشود. یعنی او باید بداند فقط در گزینه نظامی نیست که نمیتواند کاری کند. در گزینه سیاسی و اقتصادی هم باید چشم طمع او کور شود والا باید هر لحظه منتظر حادثه باشیم.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺤﺜﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻨﺶﺯﺩﺍﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟ ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺗﻨﺶ ﺯﺩﺍﯾﯽ ﮐﻨﯿﻢ، ﺩﺷﻤﻦ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺗﻨﺶ ﺑﺮﺍﯼ ایران ﻣﻮﺿﻮﻋﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ و همین ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻫﺮﻡ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺷﻤﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﭼﻮﻥ ﺗﻨﺶ ﺑﺮﺍﯼ ایران ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺗﻨﺶ بیشتری ﺑﺸﻮﺩ پس جمهوری اسلامی ﻫﻢ ﻋﻘﺐ نشینی بیشتری میکند! ﺷﺎﯾﺪ ﻇﺎﻫﺮ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻨﺶﺯﺩﺍﯾﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﺁﺩﻡ ﺑﯽﻣﻨﻄﻖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪﺍﺵ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻣﺎ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺮﻋﮑﺲ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﻣﻨﻄﻖ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻨﺶﺯﺍﯾﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺎﻧﻊ ﺗﻨﺶﺯﺍﯾﯽ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﺑﺎﯾﺪ ﺷﻌﺎﺭ ﺗﻬﺪﯾﺪﺯﺩﺍﯾﯽ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻧﻪ ﺗﻨﺶﺯﺩﺍﯾﯽ. ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﻨﯿﺪ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺑﺎ ﺗﻨﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﭼﻪ ﺑﺎ ﻏﯿﺮ ﺗﻨﺶ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻨﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ دشمن اﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺗﻨﺶ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎً ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻫﺮﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺍﺋﻢ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ. پس ﺍﮔﺮ ﺷﻌﺎﺭﻣﺎﻥ ﺗﻨﺶ ﺯﺩﺍﯾﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻋﻤﻞ ﻫﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻬﺪﯾﺪﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻨﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ.
نتیجه تنش زدایی پر رو شدن کشوری مثل عربستان است!
ﻫﻤﻪ ﺩﯾﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺗﻠﺦ ﻣﻨﺎ، ﮐﺸﻮﺭﯼ ﻣﺜﻞ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﭘﺮﺭﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﯽﮐﺸﺪ ﺑﻌﺪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﻣﻌﺬﺭﺕﺧﻮﺍﻫﯽ هم ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ! ﺟﻨﺎﺯﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻧﻤﯽﺩﻫﻢ! ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺗﻬﺪﯾﺪﺯﺩﺍﯾﯽ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻨﺶ ﺯﺩﺍﯾﯽ. ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﻻﺯﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﺩﻓﻊ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺍﺯ ﺗﻨﺶ ﻫﻢ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺁﻥ ﻣﯽﺍﯾﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﮑﻨﺪ.
عرض من این است که در این جا وظیفه ما چیست؟ مثلاً اگر شما الان با یکی مبارزه کنید و او بفهمد شما از مبارزه خسته شدهاید، اگر برای دشمن شما این تصور پیش بیاید که شما اصلاً مبارزه را یک چیز بی خود میدانید پیش خود می گوید من اهرم مبارزه را جدی تر در دست می گیرم تا این عقب میرود و به همان دلایل این تهدید بیشتر میشود.
نفوذ هم دقیقا یعنی همین که شما این تفکر را پیدا کنید که مبارزه کار بیهوده ای است و کافی است این تفکر در جامعه شما، مردم شما، و تصمیمسازان کشور باور شود. خطر این خیلی بیشتر است! یعنی اگر طرف مقابل گفت اگر فلان کار را نکنید من قطعنامه صادر میکنم، ما بلافاصله نباید بگوییم چون می خواهد قطعنامه صادر کند پس این کار را نکنیم! اگر این تفکر در ما به وجود آمد یعنی این اهرم فشار بر ما تاثیر گذار شده است و دیگر دشمن احتیاج ندارد به خرمشهر تانک بیاورد. چون هر چه بخواهد با اهرم فشارهایش بر ما تحمیل خواهد کرد. نفوذ همین است!
لزوم کلی گویی نکردن و فهم دقیق الزامات و اقتضائات مبارزه
البته توجه هم داشته باشیم که نمی شود کلی گویی کرد و بگوییم مبارزه خوب است و ما نباید مبارزه را رها کنیم اما از مصادیق آن غافل بمانیم. مصادیق این مبارزه چیست؟ اگر ما تعریفی از مبارزه نداشته باشیم، تعریفی از الزامات مبارزه نداشته باشیم، تعریفی از آن اقتضائاتی که به دنبال این پیش میآید نداشته باشیم به مشکل بر می خوریم.
یک وقت در میدان مبارزه دشمن تانک میآورد و میخواهد یک جا را بگیرد. یک وقت هم به ما میگوید بر اساس توافقی که خودتان امضا کردید دیگر باید این محدودیت ها را بپذیرید. مثلا همین مکانیسم ماشه در برجام چیست؟ یعنی این که چنان چه یکی از آن طرفین اعتقاد پیدا بکند ایران وظیفهاش را انجام نداده، صرف این اعتقاد باعث میشود تمام این تحریمها دوباره علیه ما برگردد! میگوید باید حداکثر ظرف سی روز شورای امنیت مجدداً یک قطعنامه صادر بکند که آیا لغو تحریمها ادامه داشته باشد یا نداشته باشد؟ آن موقع اگر فقط همان کشور مخصوصاً از آن پنجتایی که حق وتو دارند باشد، اگر رأی ندهد این وتو شده و تمام شده و دوباره همه تحریم ها برمی گردد.
امکان مهار قدرت جمهوری اسلامی از طریق برجام و ایجاد مجرای نفوذ دشمن
حالا شما فرض کنید از چند روز دیگر برجام اجرایی شود، بعد مثلاً مقام معظم رهبری یک سخنرانی میکنند یا رئیس جمهور یک موضعی میگیرد یا فلان نهاد ما یک اقدامی انجام بدهد و یک مانوری انجام برگزار کند. در همه این موارد باید ممکن است طرف مقابل بگوید نگرانی برایش ایجاد شدهو برجام نقض شده! پس دوباره همه تحریمها برگردد.
اگر او یک اهرمی پیدا کرد با هر موضوعی میتواند یک همچین ادعایی بکند و جامعه شما را سی روز ملتهب بکند. یکی بگوید میدانی باز دوباره میخواهد تحریمها برگردد؟ آن یکی می گوید بله. انگلیس گفته فلان اقدام ایران، فلان موضع ایران، فلان سخنرانی ایران خوب نبوده. مثلاً فلان موضع رئیس جمهور در سازمان ملل خوب نبوده، پس می خواهند تحریم ها را دوباره بر گردانند! ببینید چقدر راحت از این به بعد با همین ابزار می توانند بسیاری از اتفاقات داخلی کشور ما را کنترل کنند و افکار عمومی را ملتهب کنند؟ همزمان پیاده نظامهایشان هم در رسانهها کار میکنند و تیتر می زنند که آی مردم! به خاطر فلان موضوع تحریمها دارد برمیگردد.
یکی از بحثها این است که ما باید به جایی برسیم که هم به لحاظ واقعی و به اصطلاح سختافزاری این دغدغه نباشد که اگر تحریمها برگشت چه کار کنیم؟ مثلاً بگوییم اگر تحریم ها برگشت، ما دانشگاه شریف را داریم که صدتای این را میتواند تأمین بکند.
مهمترین مسئولیت دانشجویان: تلاش در جهت پیشرفت علمی، خودکفایی اقتصادی و حفظ روحیه انقلابی
این کار کیست؟ این که آقا اخیراً در فرمایششان سهتا محور را فرمودند، دقیقاً ناظر به این است که شاید هر سه تایش کار شما است. شاید کار امثال من نباشد. یکی پیشرفت علمی است. این نباید متوقف بشود. یکی اش اتکای اقتصادی و خوداتکایی در اقتصاد است. یکی هم آن روحیه انقلابی است. ما میتوانیم این کار را دنبال کنیم. اینها کار میبرد. این که میگویند دانشجویان افسران جنگ نرم هستند، لازم نیست که ما فقط سالی یک بار با راهیان نور به شلمچه برویم و بگوییم شهدا، خوش به حالتان! شما چه توفیقی داشتید. نه. الآن برای توفیق شما خیلی عرصههای زیادی وجود دارد. فهم من این است که شاید از آن کمتر نباشد. چون این پاسداری از مرزهای فکری، سیاسی و اقتصادی است. شما یک مرز خاکی را از دست بدهید یک ماه بعد میتوانید پس بگیرید اما اگر این مخدوش شود مشکل جبران می شود.
تنها شاخص وحدت، ولایت است
این که در صحبت هایتان فرمودید معیارهای وحدت چیست؟ آن وقت همین بحثها معیار وحدت میشود. وحدت بحث شکلی و کاریکاتوری نیست. یک چیز واقعی است. اگر من نسبت به این موضوع دغدغه نداشتم یا حتی برعکس آن را گفتم، دیگر نمیتوانم در این دایره باشم. شاخص وحدت و صحت رفتار و گفتار ما هم رهبری است. وگرنه نمی شود هر کسی هر موضعی بگیرد و هر رفتاری داشته باشد اما چون تابلوی فلان حزب و جریان را دارد، همیشه خود را جزو همان جریان بداند! باید رفتارها بر اساس شاخص اصلی یعنی رهبری سنجیده شود و حول همین شاخص نیز وحدت انجام شود.
وظیفه دانشجویان انقلابی، ایجاد اقناع گفتمانی
مثلاً وقتی آقا میفرمایند من به آمریکا بیاعتماد هستم، ممکن است یکی از دوستان بگوید چرا؟ ممکن است آقا را هم دوست داشته باشد ولی این حرفش یعنی اقناع نشده. این دیگر کار من و شماست.
*** *** ***
پرسش و پاسخ:
سوال: یک نکتهای که شما اشاره کردید، بحث نفوذ بود. الآن جدیداً در جریانهای دانشجویی یک سری افراد هستند که به هر نحوی شده به شکل خاصی یک سری از بچههای بسیج دانشجویی را جلو میاندازند. بعد با حوصله جریان فکری خودشان را جلو می برند! هیچ کس هم اصلاً متوجه نمیشود. بعد حس انزجار بقیه بچههای دانشجو را نسبت به فعالیتهایی که بسیج دانشجویی انجام میدهد بیشتر میکنند. با توجه به تجربهای که شما دارید. میخواهم بدانم اگر همچین نفوذی دارد انجام میشود چه جوری میتوانیم با اینها مبارزه بکنیم؟
جلیلی: به نظر من هیچ چیزی یک جبهه و یک حرکت را بیشتر از «تردید» فشل و منفعل نمیکند. یعنی تردید که بیاید یک دفعه کار سست و شل میشود.
یکی از مهمترین کارهایی که دشمن دارد میکند دقیقاً همین است. اگر ما واقعاً یک حرف غیر حقی را میزنیم، اگر در آن تردید هم میشود بگذار بشود. نوش جانمان! اما اگر واقعاً باورمان این است که این حرف حق است و با فطرت انسانها همخوانی دارد پس نباید بگذاریم در آن تردید شود و اگر شما یک بحث حقیقت را بگویید حتماً همه استقبال میکنند. اینجا نه تنها بیان حقیقت موجب انزجار از بسیج نمیشود بلکه موجب روی آوردن به بسیج میشود.
سوال: یک سؤالی که دوستمان پرسید بحث دولت است و این که دولت در روزهای مخلتف بحثهای مختلفی میکند. ما باید دنبال این باشیم که با مصداقها به آنها جواب بدهیم. به نظر میرسد این اتفاق که میافتد، کل نیروی بسیج و امت حزبالله را درگیر میکند. مثلاً یک مدت دولت بحث بهشت و جهنم را مطرح میکند و کل بسیج و امت حزبالله دنبال این میافتند که این را جواب بدهند. یک مدت هم میآید نیروی انتظامی را مطرح میکند. وظایف پلیس اجرای اسلام نیست و فلان نیست. یک مدت میآید بحث ماهواره را مطرح میکند. حالا این بحثها را مطرح میکند، با اینها چطور باید برخورد کرد.
جلیلی: یکی از ایرادهایی که در جامعه وجود دارد همین است که شما میفرمایید. یک حواشی و یک موضوعاتی پیش می آید یا پیش آورده می شود که از موضوع اصلی غافل میشویم. در زمان جنگ هم یکی از جملات امام همیشه این بود که جنگ در رأس امور است و حواستان به موضوع اصلی باشد. مواظب باشید غافل نشوید. به چیزهای دیگر نپردازید. اتفاقاً وقتی که آن جا توجه ما شد آن پیروزیها به دست آمد. اگر یادتان باشد آن یکی دو سال اول بحثهای داخلی و بنیصدر بود. اصلاً نمیشد در آن شرایط جنگ را پیروز کرد. از وقتی که بنیصدر عزل شد و موضوع توجه به جنگ بحث اصلی شد، خرمشهر آزاد شد.
یکی از بحثهایی هم که آقا خیلی روی آن تأکید دارند همین است. اصلاً به نظر من یکی از بحثهای حرکت دانشجویی همین است که جامعه را به موضوعات واقعی متوجه و معطوف بکند. امروز موضوع واقعی چیست و راه حل واقعی آن چه است؟ اگر میگوییم بیکاری موضوع اصلی است راه حل آن آمدن چند مقام خارجی به کشور است؟ راه حل اصلی آن چیست؟ چون خیلی بحث مهمی است.
سوال: من دوتا سؤال داشتم. یکی در مورد رشد علمی که فرمودید اهمیت زیادی دارد. اهمیت این قضیه کجا است. مخصوصاً روی رشتههای محضتر مثل فیزیک و ریاضی اهمیتش کجا است. در ذهن تردید ایجاد میشود. سؤال دوم راجع به این که فرمودید دشمن نباید احساس کند که اهرم فشارش قوی و قدرتمند است. سؤال من این است که آیا اصولاً در دنیای اطلاعات و تحلیل دادهها آیا میشود مخفی کرد؟ یعنی دشمن نسبت به قدرت تحریمها ارزیابی و تحلیلی ندارد؟ آیا اصلاً منطق از مذاکره این نیست که من دغدغههای خودم را بگویم و طرف مقابل هم دغدغههای خودش را میگوید. قاعدتاً دو طرف نسبت به دغدغهها همدیگر هم را تحت فشار بگذارند.
جلیلی: سوال اول که فرمودید. رشد علمی تعبیری هم که چند بار آقا کردند: «العلم سلطان» این در احادیث هم هست که علم قدرت میآورد. الان یکی از چیزهایی که آن طرف به آن اتکا دارد پیشرفت علمی است. چون ما آن را کافی نمیدانیم. میگوییم یک بخشی از قدرت است. نکته دومی که سؤال فرمودید. ادراک دشمن از رفتار شما است. تحلیل دشمن از رفتار شما است. یعنی این خیلی مهم است. هم چنان که ما هم همین طور هستیم. شما ممکن است مثلاً راجع به یک کشور همه اخبار را داشته باشید. راجع به یک دولت، راجع به یک مجموعه اما این چه وقت مهم است؟ وقتی که شما به این تحلیل برسید که این دیگر نمیتواند این کارش را انجام بدهد. مثلاً شما به این تحلیل رسیدید که رژیم صهیونیستی سی و سه روز هم جنگ بکند نمیتواند پیروز بشود. به یک ادراکی میرسید. لذا آن را در جنگ بیست و دو روزه هم انجام میدهید. این نیست که اخبار پنهان باشند. او میفهمد که دستش برای ما رو شده. یعنی ضعفش در آن رفتاری که دارد رو شده. ولو این که دوباره پنجاه و یک روز انجام میدهد، نمیتواند این را به یک نتیجهای برساند.
نکتهای که وجود دارد این است که دشمن نباید به این درک از رفتار ما برسد. همان بحثی که در جنگ تحمیلی خدمتتان عرض کردم. جنبه ایجابیاش را بگوییم. دشمن اطلاعاتش همان اطلاعات بود اما به یک ادراکی رسید که با مردم ایران در این تقابل نمیشود موفقیت به دست آورد. یعنی هشت سال شده میایستند و نیم میلیون شهید و مجروح میدهند ولی نمیگذارند یک وجب از خاکشان از دست برود. او باید در همه این عرصهها این ادراک را داشته باشد. بداند که در دفاع از حقوق خودش این کار را انجام میدهد.
اما بحثی که مطرح شد و فرمودید بده و بستان. این یک بحث مفصلی است. من یک بار دیگر هم این را عرض کردم. ببینید، بده و بستان در حقوق نیست. در یک سری همکاریها است. این یعنی چه؟
مثلاً شما میخواهید یک ماشین را بخرید و بفروشید. یک قیمتی دارد. طرف میگوید اگر میخواهی ماشین بخری باید یک کم بیشتر پول بدهی. این طور نیست که تو گفتی پنج میلیون و شش میلیون هم حاضر نشوی بدهی. در یک سری از بحثها این طوری است.
من یک بار دیگر هم عرض کردم. ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻗﺒﻞ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﻭﻥ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯼ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﺘﺎﯼ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺍﻡ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﭘﯿﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺍﯼ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ﺁﻥ ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺕ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﺻﻼ ﭼﺮﺍ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ؟ ﻣﻦ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺍﯼ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺟﺰﻭ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻖ ﻗﺎﺑﻞ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﺑﺮﺳﯿﺪ! ﺍﮔﺮ ﺣﻖ ﻗﺎﺑﻞ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺣﻖ ﻣﺴﻠﻢ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ ﮐﻨﯿﺪ؟
این دوتا نباید با هم قاطی بشود. یکی از این تردیدهایی که ایجاد میشود این است. بعضاً میبینم در همین فضاهای دانشگاهی برخی از آقایان مطرح میکنند که آقا مگر این چقدر فایده دارد؟این که بگوییم مثلاً نصف اروند مگر چقدر آب دارد؟ حالا همه آبهایش را اندازه بگیری مگر چقدر میشود که چهارصد هزارتا شهید و مجروح برای آن بدهیم؟ میدادید میرفت! یا مثلا میگویند حالا افغانستان دو کیلومتر از مرز شما را برداشته! آن جا هم که کویر است. حالا کی آن جا کار میکند؟ نکته اصلی اینجاست که این جزو حقوق ماست و قابل معامله نیست و خیلی فرق می کند با اینکه در بحث هماکاری های دو طرفه با یک کشوری بخواهیم از خود انعطاف نشان دهیم، زمانی که بحث حقوق یک ملت مطرح می شود دیگر نمی شود آن را معامله کرد.
بارها عرض کردم که در جنگ تحمیلی هم همینطور بود چون اگر دشمن می توانست خرمشهر را بگیرد و پس ندهد، بعد میآمد هویزه را هم میگرفت. امروز هم اگر با یک فشار هستهای را از ما بگیرد، بعد وارد موضوع موشکی میشود و بعد هم وارد مسایل دیگر می شود و همین جور تسلسل ادامه دارد.
سوال: معلوم است که قطعاً کوتاه آمدن یا تنازل غلط است. ولی میخواهم بگویم ما هم از این طرف آنها را تحت فشار قرار میدهیم. هر چه آنها تحریمها را اضافه بکنند میتوانند به این تحلیل برسد که این ادعای غلطی است و رشد هستهای ما دارد آنها را اذیت میکند. منطق مذاکره را هم حضرت آقا اشاره کردند که یعنی دادن و ستاندن و ما قبول داریم که باید یک چیزی داد و یک چیزی گرفت ولی اینها باید متناسب باشد. عرضم این است که قطعاً اگر ما بخواهیم کوتاه بیاییم طرف زیادهروی میکند ولی صرف این که باید یک چیزی بدهیم و یک چیزی بگیریم. این مطلب اول. ضمن این که راجع به سؤال اولم توضیح بیشتری میخواهم. در این دنیایی که اطلاعات میآید. هر چقدر هم که آمریکا بگوید گزینههای نظامی روی میز است و هر چقدر هم هنرمندانه بازیگری بکنند دستشان برای ما روی میشود. از آن طرف تصنعی میشود. یک فضایی که طرف احساس کند اهرم فشارش یا بیش از اندازه قوی است یا کمتر از اندازه قوی است.
جلیلی: من سؤال اول را توضیح بدهم. بحث من این است که بر اساس همان اخبار و اطلاعاتی که به دست میآورد، باید به این ادراک برسد که این جواب نمیدهد. یعنی او بداند که واقعاً نه این که تصنعی یک چیزی درست کنیم. او بداند که شما در حقوقت جدی هستی اتفاقاً با همان اخباری که به دست میآورد ادراکش این میشود که دیگر فشار به شما فایده ندارد.
در مذاکرات هسته ای دوره قبل هم دقیقا همینطور بود. ما از ژنو یک تا آلماتی یک روند تنازلی را در ۱+۵ دیدیم و او به این ادراک رسید که فشارش ما را به عقب نمی کشاند. لذا این موجب تنازلش میشد. یعنی ۱+۵ که در ژنو یک میگفت من در گفتگوها شرکت نمیکنم مگر این که ایران همان غنی ازی سه درصد را هم اول تعلیق بکند، در آلماتی دو نه تنها شرکت میکرد بلکه میگفت حالا بیاییم راجع به فلان موضوع هم صحبت کنیم! و اصلاً دیگر موضوع تعلیق سه درصد را طرح نمیکرد بلکه فقط راجع به بیست درصد حرف میزد.
این جا چه چیزی برای ما قدرت ایجاد میکرد. گفتگوهای من بود؟ نه. این ها حاصل تلاش آن دانشمندانی بود که این علم را ایجاد کرده و در عرصه عمل ظهورش میدادند. لذا اینکه آقا می فرمایند العلم سلطان، اینجاست که خودش را نشان می دهد.
حالا این یک عرصهاش است و باید این موضوع در اقتصاد و سایر عرصهها هم صورت بگیرد تا دیگر تحریم بودن یا نبودنش برای ما بی تفاوت شود و دشمن نتواند از آن به عنوان یک اهرم فشار علیه کشورمان استفاده کند.
سوال: یک سؤال دیگری که میخواستیم بپرسیم در مورد اتفاق اخیری است که در منا افتاده. این اتفاق قلب همه ما را جریحهدار کرده. یک موضوعی که در شورای بسیج ما مطرح شد این است که اگر بشود یک مطالبهای را در سطح تمام کشورهای اسلامی شکل بدهیم که بحث مدیریت حج از انحصار دولت سعودی خارج بشود. میخواستم بدانم از نظر حقوقی این شدنی هست که این مطالبه مطرح بشود؟
جلیلی: در عرصههای حقوقی شدنی است. البته فرایند طولانی دارد ولی به این معنا نیست که پس چون فرایند طولانی است نباید دنبال کرد.
یکی از آن بحثهایی که وجود دارد و انصافاً باید این جا بیان کرد، این است که در عرصههایی که مورد اجماع وفاق ملی است ما نباید همه چیزمان را متوجه یک بخش بکنیم. مثلاً بگوییم وزارت خارجه چه کار کرد. بله. وزارت خارجه میتواند دهتا کار بکند. اگر دوتا کار کرد، باید هشتتای دیگر را هم ازش مطالبه کرد که انجام بدهد اما انجام صد تا کار همه وظیفه وزارت خارجه نیست. اتفاقاً دهتا کار را هم همین جنبش دانشجویی میتواند انجام بدهد. یک سؤال این است که شما در این زمینه چه کار کردید؟
به نظر من یکی از حرکتهایی که میشود انجام داد و من به همه تشکلهای دانشجویی از جمله بسیج دانشجویی پیشنهاد میکنم، این است که حرکتتان را یک کم جهانیتر و بینالمللیتر بکنید. بالاخره در دنیا حرکتهای دانشجویی زیادی وجود دارد. با آنها ارتباط داشته باشید. برخی از آنها با شما مشترکاتی دارند. در جهان اسلام که خیلی بیشتر. مثلاً در همین منطقه، در مصر، در پاکستان، در اندونزی، الآن شما با اینها چقدر مرتبط هستید؟ مشترکاتی که حداقل در جهان اسلام همه روی آن تأکید دارند را دست کم نگیرید. اینها اتفاقاً همان بحثهایی است که بعضی جاها هم باید از اینها استفاده کرد. شما میبینید غربیها مثلاً یک موضوعی که در ایران مطرح میشود یک دفعه میبینید صدها جا شروع میکنند به نامه نوشتن! بعد هم میبینید همه ادبیاتش یکی است. خیلی هم ناشیانه است که چرا فلان موضوع اتفاق افتاده؟به نظر من حرکت دانشجویی در این عرصهها خیلی میتواند فراتر از حرکت حتی یک شهر و یک کشور باشد. میتواند خیلی فراتر حرکتهای جدی را راه بیندازد. مخصوصاً با این فناوریهای جدید عرصه ارتباطی که شما بهتر از من بلد هستید. میشود با آنها خیلی کارهای جدی را مطرح کرد.
در دانشگاه باید کارهای جدی را دنبال کرد و مباحث اصلی را مورد بحث قرار داد. مناظره بگذارید. این مناظرههایی که شما تشکیل میدهید نباید حول بحثهای غیر واقعی و غیر جدی باشد. مثلا میگوییم آقا کسی یک ادعایی دارد. مثلاً یک کسی هم میگوید نه. این غلط است. این موضوع باید دردانشگاه شریف به یک مناظره جدی تبدیل بشود. این میشود کار واقعی.
آن وقت اگر درصدی از این حرفها درست باشد، به دنبالش مطالبه و انتظار ایجاد میشود که پس چرا این کارها انجام نمی شود؟ و همین طور در بحثهای دیگر. این حالا یک مثال بود. مثلاً در بحث کشاورزی هم همین مشکل را داریم. چه در دولت قبل و چه دولت فعلی. در عرصه کشاورزی ما سالی یازده میلیارد دلار که - میگویند الان نزدیک چهارده میلیارد دلار شده- واردات محصولات کشاورزی داریم. یعنی همین ارزی که با سختی به دست میآید و میگویند حالا نفت چقدر بفروشیم و حالا پولش را بدهند یا ندهند، میرویم میدهیم و محصول کشاورزی وارد میکنیم!
این محصولات کشاورزی آن طوری که بنده مطلع شده ام، نمیگویم همهاش را میشود در داخل کشور انجام داد ولی یک چیزی نزدیک به هشت میلیارد دلارش را شما میتوانید در داخل تولید بکنید ولی این کار میخواهد. توجه بیشتر به کشاورزی میخواهد. یکی از جاهای العلم سلطان این جا است. باید کشاورزیات را علمیتر بکنی.
آن زمان که معاون اروپا - آمریکای وزارت خارجه بودم به کشورهای اروپایی زیاد میرفتیم. مثلاً مساحت هلند یک چهلم ایران است. مثلا به اندازه استان فارس! آن سال حجم مبادلات اقتصادی هلند سیصد و چهل میلیارد دلار بود. از آسمان که برایش زر باریده نمیشود ولی از آن امکانش استفاده میکند. حالا ما به این جنبههایش کمتر توجه میکنیم. وقتی که شما وارد لاهه میشوید، تا خود لاهه زمین کشاورزی است. یعنی یک وجب را از دست نداده اند. سالی سه بار محصول برداشت میکنند.
با این امکانات و این چیزهایی که در کشور ما وجود دارد که انصافاً شاید با جاهای دیگر قابل مقایسه نباشد. کشور خیلی قویتر از اینها میتواند پیش برود. بحثهای واقعی اینها است. شماها که هر کدام تخصص دارید و در رشتههایتان بهتر میتوانید روی این قضیه کار بکنید. یعنی میخواهم بگویم اینها آن بحثهای واقعی و جدی است که جامعه را جلو میبرد و وارد اصل موضوعات میکند نه حواشی.
بعضی از ما ما خیال میکنیم مطالبه یعنی این که اپوزیسیون بشویم. در صورتی که این نوع مطالبات و این طور شناسایی و معرفی و بحث کردن، بزرگترین کمک به دولت است. اتفاقاً این یعنی از موضع کاملاً پوزیسیون است نه اپوزیسیون. اینها برای دولت یک فرصت میشود. برای هر دولتی. دولت قبل، دولت حالا و دولت بعد که مردم این طور پای کار بیایند و این کار انجام بشود. این یک مطالبه واقعی است که اگر انجام بشود همین دولت چقدر موفق میشود. اگر شما در همین یک سال این کار را انجام بدهید چقدر شغل ایجاد میشود. چقدر کار ایجاد میشود. اینها موفقیت کسانی است که مسؤول هستند. این کارها هر چه هم زودتر بشود بهتر. هر کس انجام داد خدا پدرش را هم بیامرزد.
*رجانیوز