خبر کوتاه بود و شوک آور. اینکه یک ورزشکار خراسانی و البته مشهدی که تا دیروز سر کلاس های مدرسه به دانش آموزان درس می داد و در میادین ورزشی مقام به دست می آورد، حالا روی تخت بیمارستان باشد. اما این همه ماجرا نبود چرا که ریحانه بهشتی، بانوی قهرمان ورزشکار و مادر مهتای ١١ماهه دیگر چشمش را بر روی این جهان بسته است و تنها قلبش می زند تا اعضای بدنش به بیماران نیازمند اهدا شود و خیلی سریع پربکشد به آسمان و دوباره در کنار برادر شهیدش یعنی پرویز بهشتی، خاطرات دوران کودکی شان را با هم مرور کنند.
به گزارش شهدای ایران، افکار نوشت: خبر کوتاه بود و شوک آور. اینکه یک ورزشکار خراسانی و البته مشهدی که تا دیروز سر کلاس های مدرسه به دانش آموزان درس می داد و در میادین ورزشی مقام به دست می آورد، حالا روی تخت بیمارستان باشد. اما این همه ماجرا نبود چرا که ریحانه بهشتی، بانوی قهرمان ورزشکار و مادر مهتای ١١ماهه دیگر چشمش را بر روی این جهان بسته است و تنها قلبش می زند تا اعضای بدنش به بیماران نیازمند اهدا شود و خیلی سریع پربکشد به آسمان و دوباره در کنار برادر شهیدش یعنی پرویز بهشتی، خاطرات دوران کودکی شان را با هم مرور کنند.
مرگ مغزی ریحانه
بامداد دوشنبه هفته گذشته وقتی ریحانه در خانه مادرش به یک باره دچار سرگیجه شد. تلاش خانواده برای اینکه وی را آرام کنند بی نتیجه بود و ریحانه از سردرد روی پایش هم نمی توانست بایستد. تماس خانواده با اورژانس هم فایده ای نداشت و آن ها برای سردرد خودشان را به منزل این ورزشکار نرساندند تا خانواده ریحانه به همراه یکی دیگر از بستگانشان وی را به بیمارستان فارابی منتقل کنند. بعد از بستری شدن ریحانه و عمل جراحی، این بانوی ورزشکار به کما می رود و درنهایت نیز دچار مرگ مغزی می شود و برای اهدای اعضای بدنش به بیمارستان منتصریه مشهد منتقل می شود.
انتقال به بیمارستان منتصریه
حالا همه چیز رنگ دیگری به خودش گرفته است. بانوی قهرمان ورزشکار حالا دیگر روی پیست دوومیدانی نمی دود و این بار دارد بندهای کفش هایش را محکم می کند تا به سمت بهشت پرواز کند. بعد از پیگیری هایی که انجام می دهیم بالاخره خانواده ریحانه را مجاب می کنم تا چند کلامی را با آن ها به گفتگو بنشینم، اما واقعا در این اوضاع چه می شود از همسر و مادر و برادر ریحانه پرسید.
خودم را به بیمارستان منتصریه می رسانم تا با آن ها گفتگو کنم. به ورودی بیمارستان که می رسم نگهبان سوال می کند که کارت چیست و وقتی می گویم برای تهیه گزارش از ریحانه بهشتی آمده ام خانواده او را که مقابل اورژانس بودند، نشانم می دهد.
کمی قدم هایم سست می شود که آخر چه چیزی از این خانواده داغ دار می شود پرسید. به هر جان کندنی بود خودم را به جلوی در اورژانس می رسانم و خودم را به خانواده ریحانه معرفی می کنم.
رضایت ریحانه از اهدای اعضای بدنش
مادر ریحانه که دوران سخت روزگار حسابی چین و چروک روی صورتش انداخته است، بدون اینکه بخواهد غم سنگین دلش را نشان دهد، می گوید: همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد، نمی دانیم اصلا چه شرایطی بود. تا قبل از این اتفاق او می گفت و می خندید اما به یک باره دچار این سرگیجه شد و بعد هم که اورژانس نیامد و مجبور شدیم خودمان او را به بیمارستان منتقل کنیم. وجیهه موسوی ادامه داد: وقتی به بیمارستان رسیدیم از سر او عکس گرفتند و پزشکان گفتند که در سرش لخته خون دیده می شود و باید خیلی زود عمل شود. این کار هم انجام شد و ما منتظر بودیم تا به هوش بیاید اما گویا بعد از آن هم دوباره دچار سکته مغزی شد و دیگر به هوش نیامد و پزشکان اعلام کردند که دچار مرگ مغزی شده است. او در پاسخ به سوالم درباره اینکه با اهدای اعضای دخترت چگونه کنار آمدی، گفت: این کار را خودش قبول کرده بود و من هم راضیم به رضای خدا. من مادر شهید هستم و از این ایثار و فداکاری ها در خانواده ما و دیگر شهدا کم نبوده است حالا نیز از اینکه اعضای بدن دخترم قرار است به بیماران نیازمند اهدا شود، واقعا خوشحال هستم. می دانم که نوه ام نیز در آینده می تواند مادرش را به خوبی حس کند.
بغض همسر ریحانه
همسر مرحومه بهشتی نیز درباره همسرش می گوید: واقعا برایم سخت است که او را دیگر در کنارم نمی بینم. بغض به حامد عجمی نژاد که او هم اتفاقا دبیر ورزش آموزش و پرورش است، امان نمی دهد و شروع به گریه می کند. وی ادامه می دهد: ریحانه در دوومیدانی فعالیت داشت و در این رشته در مسابقات کشوری و استانی مقام های زیادی را به دست آورده بود و چند سال هم مربی تیم دوومیدانی بانوان استان بود. در کنار دوومیدانی به بسکتبال هم می پرداخت و در این رشته نیز به مربیگری فعالیت داشت و آمادگی جسمانی نیز کار می کرد. عجمی نژاد درباره اهدای اعضای بدن همسرش گفت: خودش واقعا به این کار راضی بود و چند سال قبل نیز کارت اهدای عضوش را دریافت کرده بود و حالا نیز قرار است کلیه ها، کبد، قرنیه و پوست وی به بیماران نیازمند اهدا شود.
فرهنگ اهدای عضو باید رواج پیدا کند
محمدجعفر بهشتی برادر ریحانه هم که در کنار مادرش نشسته است، می گوید: ریحانه دختر خوش قلبی بود و می دانم که هیچ کس از او هیچ دلگیری ندارد. او اضافه می کند: ریحانه در بخش رضویه مشهد و در مقطع ابتدایی تدریس می کرد و معلم ورزش دانش آموزان بود. طی این چند روز نیز شاگردان او خیلی دعا کردند اما چه کنیم که باید تسلیم تقدیر خداوند باشیم و راضی هستیم به رضای خداوند. ما دوست داریم فرهنگ اهدای عضو در جامعه بیشتر رواج پیدا کند.
ریحانه تا بهشت می دود
یکی از پزشکان بیمارستان نیز درباره مرگ مغزی ریحانه می گوید: طبق قوانین باید یک تیم ۵نفره از پزشکان مرگ مغزی را تایید کنند تا اهدای عضو انجام شود. امروز نیز اگر مشکل خاصی پیش نیاید این کار انجام خواهد شد و اعضای بدن این ورزشکار به بیماران نیازمند اهدا خواهد شد. بعد از گفتگو با خانواده ریحانه سری به اورژانس بیمارستان می زنم. ریحانه روی تخت بیمارستان چشمانش را بسته است اما قلبش می زند. دستگاه ها و تجهیزات مختلف پزشکی به او متصل هستند اما او دیگر بلند نخواهد شد. مسیری که حالا ریحانه ٢٧ساله قرار است طی کند راهی است تا بهشت و حالا او باید از آسمان و در کنار برادر شهیدش نظاره گر بزرگ شدن ثمره ١١ماه زندگی اش یعنی مهتا باشد. دختری که شاید در آینده راه مادرش را در ورزش بپیماید تا یاد او را زنده کند.
مرگ مغزی ریحانه
بامداد دوشنبه هفته گذشته وقتی ریحانه در خانه مادرش به یک باره دچار سرگیجه شد. تلاش خانواده برای اینکه وی را آرام کنند بی نتیجه بود و ریحانه از سردرد روی پایش هم نمی توانست بایستد. تماس خانواده با اورژانس هم فایده ای نداشت و آن ها برای سردرد خودشان را به منزل این ورزشکار نرساندند تا خانواده ریحانه به همراه یکی دیگر از بستگانشان وی را به بیمارستان فارابی منتقل کنند. بعد از بستری شدن ریحانه و عمل جراحی، این بانوی ورزشکار به کما می رود و درنهایت نیز دچار مرگ مغزی می شود و برای اهدای اعضای بدنش به بیمارستان منتصریه مشهد منتقل می شود.
انتقال به بیمارستان منتصریه
حالا همه چیز رنگ دیگری به خودش گرفته است. بانوی قهرمان ورزشکار حالا دیگر روی پیست دوومیدانی نمی دود و این بار دارد بندهای کفش هایش را محکم می کند تا به سمت بهشت پرواز کند. بعد از پیگیری هایی که انجام می دهیم بالاخره خانواده ریحانه را مجاب می کنم تا چند کلامی را با آن ها به گفتگو بنشینم، اما واقعا در این اوضاع چه می شود از همسر و مادر و برادر ریحانه پرسید.
خودم را به بیمارستان منتصریه می رسانم تا با آن ها گفتگو کنم. به ورودی بیمارستان که می رسم نگهبان سوال می کند که کارت چیست و وقتی می گویم برای تهیه گزارش از ریحانه بهشتی آمده ام خانواده او را که مقابل اورژانس بودند، نشانم می دهد.
کمی قدم هایم سست می شود که آخر چه چیزی از این خانواده داغ دار می شود پرسید. به هر جان کندنی بود خودم را به جلوی در اورژانس می رسانم و خودم را به خانواده ریحانه معرفی می کنم.
رضایت ریحانه از اهدای اعضای بدنش
مادر ریحانه که دوران سخت روزگار حسابی چین و چروک روی صورتش انداخته است، بدون اینکه بخواهد غم سنگین دلش را نشان دهد، می گوید: همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد، نمی دانیم اصلا چه شرایطی بود. تا قبل از این اتفاق او می گفت و می خندید اما به یک باره دچار این سرگیجه شد و بعد هم که اورژانس نیامد و مجبور شدیم خودمان او را به بیمارستان منتقل کنیم. وجیهه موسوی ادامه داد: وقتی به بیمارستان رسیدیم از سر او عکس گرفتند و پزشکان گفتند که در سرش لخته خون دیده می شود و باید خیلی زود عمل شود. این کار هم انجام شد و ما منتظر بودیم تا به هوش بیاید اما گویا بعد از آن هم دوباره دچار سکته مغزی شد و دیگر به هوش نیامد و پزشکان اعلام کردند که دچار مرگ مغزی شده است. او در پاسخ به سوالم درباره اینکه با اهدای اعضای دخترت چگونه کنار آمدی، گفت: این کار را خودش قبول کرده بود و من هم راضیم به رضای خدا. من مادر شهید هستم و از این ایثار و فداکاری ها در خانواده ما و دیگر شهدا کم نبوده است حالا نیز از اینکه اعضای بدن دخترم قرار است به بیماران نیازمند اهدا شود، واقعا خوشحال هستم. می دانم که نوه ام نیز در آینده می تواند مادرش را به خوبی حس کند.
بغض همسر ریحانه
همسر مرحومه بهشتی نیز درباره همسرش می گوید: واقعا برایم سخت است که او را دیگر در کنارم نمی بینم. بغض به حامد عجمی نژاد که او هم اتفاقا دبیر ورزش آموزش و پرورش است، امان نمی دهد و شروع به گریه می کند. وی ادامه می دهد: ریحانه در دوومیدانی فعالیت داشت و در این رشته در مسابقات کشوری و استانی مقام های زیادی را به دست آورده بود و چند سال هم مربی تیم دوومیدانی بانوان استان بود. در کنار دوومیدانی به بسکتبال هم می پرداخت و در این رشته نیز به مربیگری فعالیت داشت و آمادگی جسمانی نیز کار می کرد. عجمی نژاد درباره اهدای اعضای بدن همسرش گفت: خودش واقعا به این کار راضی بود و چند سال قبل نیز کارت اهدای عضوش را دریافت کرده بود و حالا نیز قرار است کلیه ها، کبد، قرنیه و پوست وی به بیماران نیازمند اهدا شود.
فرهنگ اهدای عضو باید رواج پیدا کند
محمدجعفر بهشتی برادر ریحانه هم که در کنار مادرش نشسته است، می گوید: ریحانه دختر خوش قلبی بود و می دانم که هیچ کس از او هیچ دلگیری ندارد. او اضافه می کند: ریحانه در بخش رضویه مشهد و در مقطع ابتدایی تدریس می کرد و معلم ورزش دانش آموزان بود. طی این چند روز نیز شاگردان او خیلی دعا کردند اما چه کنیم که باید تسلیم تقدیر خداوند باشیم و راضی هستیم به رضای خداوند. ما دوست داریم فرهنگ اهدای عضو در جامعه بیشتر رواج پیدا کند.
ریحانه تا بهشت می دود
یکی از پزشکان بیمارستان نیز درباره مرگ مغزی ریحانه می گوید: طبق قوانین باید یک تیم ۵نفره از پزشکان مرگ مغزی را تایید کنند تا اهدای عضو انجام شود. امروز نیز اگر مشکل خاصی پیش نیاید این کار انجام خواهد شد و اعضای بدن این ورزشکار به بیماران نیازمند اهدا خواهد شد. بعد از گفتگو با خانواده ریحانه سری به اورژانس بیمارستان می زنم. ریحانه روی تخت بیمارستان چشمانش را بسته است اما قلبش می زند. دستگاه ها و تجهیزات مختلف پزشکی به او متصل هستند اما او دیگر بلند نخواهد شد. مسیری که حالا ریحانه ٢٧ساله قرار است طی کند راهی است تا بهشت و حالا او باید از آسمان و در کنار برادر شهیدش نظاره گر بزرگ شدن ثمره ١١ماه زندگی اش یعنی مهتا باشد. دختری که شاید در آینده راه مادرش را در ورزش بپیماید تا یاد او را زنده کند.