یک نماینده مجلس:
گریه کنم که دشمنانمان شاد شوند و پدر با همان لباس رزم سه فرزند خود را طبق وصیتشان به ترتیب سن به خاک سپرد.
به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ حسین مظفر نماینده مردم تهران در شب خاطره اعضای فراکسیون دفاع مقدس با بیان خاطرهای درباره شهادت همزمان سه برادر خود در دوران دفاع مقدس گفت: زمانی که پدرم درباره احوالات 3 برادر در خط مقدم و بعد از یک عملیات سخت از من سوال کرد، نمیدانستم چه پاسخی بدهم. پدر از من سوال کرد؛ علی چه شده؟ گفتم؛ زخمی شده، گفتند؛ بگو که شهید شده است. سکوت کردم، گفت پس شهید شد، گفتند؛ حسن چه شده است؟ گفتم؛ زخمی شده است، گفتند؛ بگو که شهید شده است. سکوت کردم و ایشان باز هم گفتند؛ پس او هم شهید شد، گفتند؛ از رضا چه خبر؟ و من سکوت کردم. گفتند؛ او هم رفت. اما جالب است بدانید عکس العمل پدر بزرگوار ما جز شکرگزاری چیز دیگری نبود تا جایی که چندین بار گفتند؛ این شهادت مبارکشان باشد.
این عضو کمیسیون اجتماعی ادامه داد: اما رساندن این خبر به مادر از اراده من خارج بود. زمانی که من و پدر به جلوی درب خانه رسیدیم مادر گفت؛ چرا برگشتهای؟ پاسخ دادم برای اینکه جنگ تمام شده است، گفتند؛ پس بچهها کجا هستند؟ پاسخ دادم حالا میآیند. مادر با هیجان پرسید حسن چه شده؟ من سکوت کردم و او با همان هیجان پرسید؛ بگو که شهید شده است، این سوال را در مورد دو برادر دیگرم پرسید و در نهایت دست را بر شکم خود گذاشت و فریاد یا حسین و یا زینب سر داد.
نماینده مردم تهران در ادامه خاطرات خود از دفاع مقدس گفت: مادرم در حالی که یا حسین و یا زینب سر میدادند، گفتند؛ حالا میفهم شما چه کشیدهاید که فرزندان خود را در یک لحظه از دست دادهاید. مادر در جواب من که پرسیدم چرا گریه نمیکنید؛ پاسخ داد: گریه کنم که دشمنانمان شاد شوند و پدر با همان لباس رزم سه فرزند خود را طبق وصیتشان به ترتیب سن به خاک سپرد.
این عضو کمیسیون اجتماعی ادامه داد: اما رساندن این خبر به مادر از اراده من خارج بود. زمانی که من و پدر به جلوی درب خانه رسیدیم مادر گفت؛ چرا برگشتهای؟ پاسخ دادم برای اینکه جنگ تمام شده است، گفتند؛ پس بچهها کجا هستند؟ پاسخ دادم حالا میآیند. مادر با هیجان پرسید حسن چه شده؟ من سکوت کردم و او با همان هیجان پرسید؛ بگو که شهید شده است، این سوال را در مورد دو برادر دیگرم پرسید و در نهایت دست را بر شکم خود گذاشت و فریاد یا حسین و یا زینب سر داد.
نماینده مردم تهران در ادامه خاطرات خود از دفاع مقدس گفت: مادرم در حالی که یا حسین و یا زینب سر میدادند، گفتند؛ حالا میفهم شما چه کشیدهاید که فرزندان خود را در یک لحظه از دست دادهاید. مادر در جواب من که پرسیدم چرا گریه نمیکنید؛ پاسخ داد: گریه کنم که دشمنانمان شاد شوند و پدر با همان لباس رزم سه فرزند خود را طبق وصیتشان به ترتیب سن به خاک سپرد.