در حیاط سفارت به یکباره چشمم به حاج حسین همدانی افتاد. صدایش زدم، حاج حسین. لبش را گزید، بعد همان رایزن فرهنگی که کنار حاج حسین ایستاده بود، گفت، همدانی، نه. ابووهب.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم؛ آذر۹۱ بود که به عنوان خبرنگار همراه آقای علی لاریجانی در یک سفر منطقهای و در اوج تکاپوی تروریستهای داعش به دمشق رفتیم. از هنگام ورود به فرودگاه دمشق، کنجکاوی را برای دیدن حاج حسین همدانی آغاز کردم. در مسیر فرودگاه تا سفارت ایران فرصت را غنیمت شمرده و از رایزن فرهنگی پرسیدم، حاج حسین رو الان میبینیم دیگه؟، گفت، حاج حسین کیه؟ گفتم، همدانی. پاسخ داد، کسی به این اسم اینجا نمیشناسم.
وارد سفارت ایران در دمشق که دورتا دورش را نیروهای امنیتی محاصره کرده بودند، شدیم. هرکس با یک قبضه کلاش درب منزل، مغازه و سر کوچهاش نگهبانی میداد. در حیاط سفارت به یکباره چشمم به حاج حسین همدانی افتاد. صدایش زدم، حاج حسین. لبش را گزید، بعد همان رایزن فرهنگی که کنار حاج حسین ایستاده بود، گفت، همدانی، نه. ابووهب.
نیروهای مردمی و ارتش سوریه میگفتند، در مقابله با تروریستها مطیع مشاورههای ابووهب هستند؛ آنها به صراحت و با قاطعیت میگفتند که مثلا «اگر» ابووهب نبود در سوریه چه اتفاقاتی رخ میداد.
ابووهب از وضعیت تروریستها به هیئت ایرانی میگفت: الحمدلله. وضعیت خوب است. نیروهای مردمی، تروریست ها را به عقب راندهاند و به امید خدا کار تروریستها تمام خواهد شد. محبوبیت ابووهب در بین مردم سوریه را هنگامی میتوانی با گوشت، پوست و استخوان درک کرده باشی، او را هنگام عبور از بازار شام به سمت حرم حضرت رقیه(س) دیده باشی که چطور بازاریان و مردم دمشق به این مستشار ارشد نظامی ایران همچون استاد اخلاق ابراز محبت و لطف میکنند.
به هر تقدیر، عصر همان روز از دمشق به بیروت رفتیم و هواپیمای حامل هیئت ایرانی در فرودگاه بیروت به زمین نشست. غضنفررکن آبادی که از مفقودان فاجعه مناست به استقبال هیئت ایرانی آمده بود. حاج حسین برای لحظاتی در آغوش جناب سفیر قرار گرفت و با استقبال گرم لبنانیها مواجه شد و اما در بیروت از حاج حسین درباره وضعیت سوریه پرسیدم که ایشان علیرغم آنکه آن ایام وضعیت سوریه خوب نبود و خبرهای نسبتاً بدی از آنجا به گوش میرسید با امیدواری تمام (آنطور که یادم هست و قریب به مضمون) گفت، روحیه شهادت طلبی نیروهای مقاومت، دمشق را در مقابل تروریستها حفظ کرده است و انشالله با همین روحیه، داعش را در سوریه دفن خواهیم کرد.
روحمان به یادش شاد.
وارد سفارت ایران در دمشق که دورتا دورش را نیروهای امنیتی محاصره کرده بودند، شدیم. هرکس با یک قبضه کلاش درب منزل، مغازه و سر کوچهاش نگهبانی میداد. در حیاط سفارت به یکباره چشمم به حاج حسین همدانی افتاد. صدایش زدم، حاج حسین. لبش را گزید، بعد همان رایزن فرهنگی که کنار حاج حسین ایستاده بود، گفت، همدانی، نه. ابووهب.
نیروهای مردمی و ارتش سوریه میگفتند، در مقابله با تروریستها مطیع مشاورههای ابووهب هستند؛ آنها به صراحت و با قاطعیت میگفتند که مثلا «اگر» ابووهب نبود در سوریه چه اتفاقاتی رخ میداد.
ابووهب از وضعیت تروریستها به هیئت ایرانی میگفت: الحمدلله. وضعیت خوب است. نیروهای مردمی، تروریست ها را به عقب راندهاند و به امید خدا کار تروریستها تمام خواهد شد. محبوبیت ابووهب در بین مردم سوریه را هنگامی میتوانی با گوشت، پوست و استخوان درک کرده باشی، او را هنگام عبور از بازار شام به سمت حرم حضرت رقیه(س) دیده باشی که چطور بازاریان و مردم دمشق به این مستشار ارشد نظامی ایران همچون استاد اخلاق ابراز محبت و لطف میکنند.
به هر تقدیر، عصر همان روز از دمشق به بیروت رفتیم و هواپیمای حامل هیئت ایرانی در فرودگاه بیروت به زمین نشست. غضنفررکن آبادی که از مفقودان فاجعه مناست به استقبال هیئت ایرانی آمده بود. حاج حسین برای لحظاتی در آغوش جناب سفیر قرار گرفت و با استقبال گرم لبنانیها مواجه شد و اما در بیروت از حاج حسین درباره وضعیت سوریه پرسیدم که ایشان علیرغم آنکه آن ایام وضعیت سوریه خوب نبود و خبرهای نسبتاً بدی از آنجا به گوش میرسید با امیدواری تمام (آنطور که یادم هست و قریب به مضمون) گفت، روحیه شهادت طلبی نیروهای مقاومت، دمشق را در مقابل تروریستها حفظ کرده است و انشالله با همین روحیه، داعش را در سوریه دفن خواهیم کرد.
روحمان به یادش شاد.