شهدای ایران shohadayeiran.com

به عنوان مثال شبیه خوانی شهرام حقیقت دوست از «شخصیت میرزا رضای کرمانی» در حالی که لباسش تداعی کننده پوشش روحانیون است و با رقص و آواز همراه می شود نمی تواند تنها به قصد معرفی یا نقد و تایید یک شخصیت تاریخی صورت بگیرد. این فرایند بیش از آن که روشنگری تاریخ با زبان طنز باشد خراش دادن صورت هنر با ناخن ابتذال و بی مایگی است.
به گزارش شهدای ایران، دستاویز قراردادن برخی نمادهای آیینی و تمسخر المان های مذهبی و به خصوص آیین های سوگواری به بهانه نقد سنت یکی از مشخصه های پیدا و پنهان «مضحکه شبیه قتل» است. این نگاه تحقیرآمیز وقتی با زبان طنز با چاشنی اجرای بی مورد حرکات موزون بازیگران همراه می شود بیشتر توی ذوق می زند.

بازیگر‌ نقش میرزا‌ رضا با‌ لباس روحانیت رقصید!

 در میان هنرهای هفت گانه، «تئاتر» علاوه بر جنبه های زیبایی شناختی و تکنیکی، در فرایند انتقال محتوا و تاثیرگذاری بر مخاطب نیز جایگاه ویژه ای دارد. هنری که قدرت بشر در نمادسازی و مفهوم پردازی را آشکار می کند. تئاتر تنها هنری است که انسان در آن علاوه بر عاملیت خلق، عنصر محوری ومادی نیز هست و اوست که بار خلاقیت هنری برای ارائه محتوا به مخاطب را به دوش می کشد. لذا عمق و گستره تاثیرگذاری این هنرکهن بر روی مخاطبان قابل توجه است. از این روست که بسیاری از اندیشمندان، تئاتر را سرچشمه و پایه اصلی سینما و متعلقاتش می دانند. کامیابی و ماندگاری بازیگران و کارگردانان سینما تا حد زیادی منوط به تجربه اندوزی و آموزش در صحنه تئاتر است. صحنه ای که بستر مناسبی برای انتقال مفاهیم در اذهان مخاطبان علاقه مند فراهم می کند.

بازیگر‌ نقش میرزا‌ رضا با‌ لباس روحانیت رقصید!

«مضحکه شبیه قتل» نمایشی به کارگردانی «حسین کیانی» است که از هجدهم شهریور ماه در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفته است. در این نمایش که تا بیست ویکم مهرماه روی صحنه خواهد بود (به ترتیب ورود به صحنه) شهرام حقیقت دوست،نگار عابدی، حبیب دهقان نسب، علیرضا آرا، الهام پاوه نژاد، مسعود میرطاهری، رویا میرعلمی و ویدا جوان بازی
”خواندن نوای حزن انگیز «گلی گم کردهام می جویم اورا…» در موقعیتی سخیف همچون افتادن سکه در چاه توالت چه معنا و مفهومی دارد؟!"
می کنند.

بازیگر‌ نقش میرزا‌ رضا با‌ لباس روحانیت رقصید!

نخستین اجرای نمایش «مضحکه شبیه قتل»، سال ۸۱ در جشنواره فجر و دومین اجرای آن شهریورماه و مهرماه سال ۸۲ در سالن سایه تئاتر شهر بوده است.در این نمایش کاراکتری مجبور می شود خواست های متضاد دو بیوه ناصرالدین شاه را که یکی برگزاری مراسم سوگ یا شبیه خوانی برای شاه و دیگری برگزاری مضحکه ای برای او است، با برپا کردن مجلسی به نام مضحکه ای شبیه قتل ناصرالدین شاه، عملی کند.

بازیگر‌ نقش میرزا‌ رضا با‌ لباس روحانیت رقصید!

در این نوشتار نه قصد تحلیل و نقد فنی این نمایش را داریم و نه همچون برخی رسانه ها قصد سیاه نمایی افراطی از کم رنگ شدن ارزش های اخلاقی در عرصه اجرای تئاتر. آنچه مدنظر است تلنگری است برای مدیران و دست اندرکاران حوزه هنری کشور تا با اندکی تامل و تدببر، آن چه در رگ های اصلی تئاتر کشور جریان دارد را رصد کرده و نسبت به برخی بی سلیقگی ها و یا غرض ورزی های این عرصه حساس باشند.

«مضحکه شبیه قتل» اگرچه از نظر فرم و شیوه بازی بازیگرانش نمره قابل قبولی می گیرد و توانسته رضایت مخاطب عام و منتقدین را تا حد زیادی جلب کند اما متن و شیوه اجرای بازیگران در برخی صحنه ها به شکلی آشکار با ارزش های مذهبی و حتی اخلاقی و عرفی در تضاد قرار دارد. این در حالی است که این گونه صحنه ها از اهمیت کانونی در نمایشنامه برخوردار نیست و تعدیل و حذف آن در کیفیت پیشبرد داستان تاثیر چندانی نمی گذارد. اگرچه بن مایه محتوایی این نمایش، هجو طنزآلود مناسبات سنتی و اشرافی در برهه ای خاص و حساس از تاریخ ایران است اما رگه هایی از این نگاه نسبت به سنت و متعلقاتش، دارای قابلیت تعمیم تاریخی است. اگر با پذیرش متعهد بودن هنر، نقد جامعه و تاریخ و تلاش برای ساختن زیست بهتر بشر را از رسالت های بنیادین تئاتر بدانیم، نمی توانیم توقع خنثی و صامت بودن نمایش را نیز داشته باشیم. اما آنچه مهم و قابل توجه است تفاوتی است که باید میان نقد و حتی محکوم کردن یک طرز تفکر از یک سو و تمسخر و به ابتذال کشاندن آن قائل شویم. نگاه طنز آمیز به شخصیت ها،آیین ها، مناسک و سنت های تاریخی و مذهبی که در طبقه بندی های رایج و در حافظه تاریخی ملت جایگاه مثبت ومطلوبی دارند، با نقد و اصلاح رفتار وگفتار متفاوت است.
”دستاویز قراردادن برخی المان های مذهبی و تمسخر آیین های سوگواری به بهانه نقد سنت یکی از مشخصه های «مضحکه شبیه قتل» است"
دستاویز قراردادن برخی نمادهای آیینی و تمسخر المان های مذهبی و به خصوص آیین های سوگواری به بهانه نقد سنت یکی از مشخصه های پیدا و پنهان «مضحکه شبیه قتل» است. این نگاه تحقیرآمیز وقتی با زبان طنز با چاشنی اجرای بی مورد حرکات موزون بازیگران همراه می شود بیشتر توی ذوق می زند.

به عنوان مثال شبیه خوانی شهرام حقیقت دوست از «شخصیت میرزا رضای کرمانی» در حالی که لباسش تداعی کننده پوشش روحانیون است و با رقص و آواز همراه می شود نمی تواند تنها به قصد معرفی یا نقد و تایید یک شخصیت تاریخی صورت بگیرد. این فرایند بیش از آن که روشنگری تاریخ با زبان طنز باشد خراش دادن صورت هنر با ناخن ابتذال و بی مایگی است. شیوه بازی بازیگران زن نیز که گاه با حرکات موزون و ادای خاص دیالوگ ها همراه است بر این ابتذال می افزاید. خواندن نوای حزن انگیز «گلی گم کردهام می جویم اورا…» که وجه مکانی و زمانی استفاده از آن برای هر بینده ایرانی آشکار است در موقعیتی سخیف همچون افتادن سکه در چاه توالت چه معنا و مفهومی دارد؟!


در سال های اخیر و علی رغم تجربه به روی صحنه رفتن چند نمایش جنجالی با مضامین و اجرای حساسیت برانگیز که علاوه بر رسانه ها و چهره های ارزشی حتی داد کارشناسان و پیشکسوتان تئاتر را هم درآورده است، هنوز اقدام و تدبیر موثری برای نظارت بیشتر در این عرصه دیده نمی شود. هنری که قرار بود در عین خاصیت سرگرم کننده و فرم هنری آن ابزاری برای جذب جامعه به ارزش های اخلاقی، دینی و ملی باشد این روزها به یک اپوزیسیون شیک وخاموش تبدیل شده است.


بازهم تاکید می کنیم که تقویت نظارت در عرصه هنرهای نمایشی به معنی پایین کشیدن فتیله انتقاد درمحتوا واجرای نمایش ها نیست چرا که نمی توان ذهن و خلاقیت هنرمندان و نویسندگان تئاتر را در یک مسیر از پیش برنامه ریزی شده قرارداد. مشخص کردن برخی خطوط قرمز و تعامل با هنرمندان این عرصه برای رعایت عناصر ارزشی و مورد احترام بخش عمده ای از جامعه باید در نظر گرفته شود. دغدغه ای که علیرغم تاکید بر جایگاه خاص این هنر در تقویت ارزش های دینی وملی همچنان در اولویت نگاه مدیران فرهنگی وهنری کشور قرار ندارد.

* رصد
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار