شاید ایران تنها کشور دنیاست که مسئولین آن به نمایش فیلمهای تلخ در کشورهای دیگر و ارائه چهرهای زشت از کشور خودشان علاقمند هستند! گویا جمهوری اسلامی ایران وارد یک چالش جدی با جمهوری اسلامی ایران برای معرفی تلخ خود به جهان شده است!
به گزارش شهدای ایران «سینمای ایران» خود سوژه یک فیلم سینمایی است! شاید این توصیف مناسبی برای اوضاع و احوال سینمایی باشد که اهالی آن با همه سلیقههای فکری به آن معترض هستند و در عین حال حیات خود را وابسته به آن میدانند.
در میان تمام سوژههایی که این سینما میتواند برای قلمهای خبرنگاران و نویسندگانی که همیشه به دنبال حواشی جذاب هستند ارائه دهد، یک موضوع شاید با اهمیتتر از دیگر رویدادهای عجیب این سرزمین عجایب باشد و آن هم اکران فیلمهای جنجالی و حتی توقیفی ایرانی در جشنوارههای بینالمللی است.
این موضوع از این نظر با اهمیت است که فیلمهایی که در ایران توقیف شدهاند و یا با ممیزی و جنجال، اکران شدهاند به راحتی برای مخاطبینی به نمایش در میآید که هیچ ارتباطی با ایران ندارند و سوال مهمی که در اینجا مطرح میشود این است که اساساً چه نیازی برای اکران این فیلمها که تقریبا همگی با مضامین اجتماعی و غالبا سیاه و تاریک هستند، در جشنوارههای خارجی و برای مخاطبانی که هیچ درک و شناختی از جامعه ایرانی ندارند، وجود دارد؟!
مسائله مهم این است که عموماً شناخت مخاطب خارجی از ایران از طریق فیلمهای ایرانی صورت میگیرد؛ همانطور که اکثر ما این موضوع را تجربه کردهایم که ذهنیتمان از فضا و فرهنگ یک کشور بیگانه توسط فیلمهای آن کشور شکل میگیرد.
در ادامه به بررسی چند مورد از این دست فیلمها میپردازیم که مشتی نمونه خروار هستند. این فیلمها با وجود ارائه فضایی تاریک و تلخ از جامعه ایرانی به جشنوارههای خارجی نیز راه یافته و جالب اینکه عموما مورد استقبال نیز قرار گرفتهاند!
عصبانی نیستم! - رضا درمیشیان
«عصبانی نیستم!»، دومین فیلم بلند سینمایی رضا درمیشیان در سی و دومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت. فیلم اول رضا درمشیان به نام «بغض»، در دوره سیام جشنواره بینالمللی فیلم فجر شرکت کرد و فقط توانست کاندید نقش اول زن شود ولی همان فیلم در بیش از پانزده فستیوال جهانی به نمایش درآمد!
«عصبانی نیستم» که روایتی ناجوانمردانه از دوران بعد از انتخابات 88 تهران است، به عنوان تنها فیلم ایرانی در شصت و چهارمین جشنواره برلین در بخش پانوراما حضور یافته است. این فیلم هیچوقت در داخل کشور پروانه نمایش نگرفت!
یک خانواده محترم - مسعود بخشی
یکی از جنجالیترین فیلمهای چند سال اخیر فیلم «یک خانواده محترم» به کارگردانی مسعود بخشی است. این فیلم در بستر اتفاقات و حوادث بعد از انقلاب مخصوصا آزادی خرمشهر، به تصویر شرایط و دیدگاههای شخصیتهای داستان، در حال حاضر میپردازد.
این فیلم که محصول مشترک ایران و فرانسه است با مشارکت سیمافیلم ساخته شد. فیلم با وجود اینکه در ایران هرگز اکران نشد اما در جشنواره کن و ابوظبی به نمایش درآمد. فیلم بعد از اکران در جشنواره فیلم کن نامزد دوربین طلایی شد و این خوشحالی تهیهکننده را به دنبال داشت؛ آفریده هم پس از نمایش فیلم در گفتگویی واکنش تماشاگران ایرانی و خارجی را جالب و شگفتانگیز خواند.
تنها چند روز پس از اینکه این فیلم به عنوان تنها نماینده کشورمان در بخش دو هفته کارگردانهای جشنواره کن پذیرفته شد، حجتالاسلام حسین رحیمزاده، مدیر گروه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی سیمافیلم از لغو مشارکت مرکز سیمافیلم در تولید «یک خانواده محترم» خبر داد. او دلیل انصراف از مشارکت در تهیه این فیلم را مطابق نبودن فیلمنامه اولیه با فیلم تولید شده اعلام کرد.
فیلم مسعود بخشی مدتی بعد در میان کشمکشهای داخلی، جایزه ویژه هیات داوران بخش «افق نو» را از جشنواره فیلم ابوظبی دریافت کرد. علت اختصاص جایزه ویژه هیات داوران این بخش به فیلم «یک خانواده محترم» نگرش جدیدی اعلام شد که این فیلم همزمان به بحث واقعیت و داستان داشته است!
خرس - خسرو معصومی
خسرو معصومی در آخرین فیلم خود، داستان یک رزمنده بازگشته از جنگ را روایت میکرد. فیلم در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و مورد استقبال قرار گرفت اما بعد از جشنواره در یک تصمیم تعجب برانگیز مجوز اکران خارجی فیلم صادر شد اما مجوز اکران داخلی صادر نشد. در فیلم «خرس» فرهاد اصلانی، پرویز پرستویی و مریلا زارعی حضور داشتند.
سوالی که باید از شورای پروانه نمایش و مسئولین مربوطه پرسید این است که چرا یک فیلم ایرانی برای تماشای مخاطبین ایرانی مناسب نیست، اما برای مخاطبین خارجی که هیچ نسبتی با فضای فیلم ندارند، مناسب تشخیص داده میشود؟! حال آنکه اگر قرار باشد گروهی آن را مشاهده کنند، قطعا مخاطبان ایرانی تنها گزینه خواهند بود.
در این میان اما فیلمهایی هم بودند که روایتگری تلخی از جامعه ایرانی داشتهاند و حتی در برخی موارد قبحشکنی هم کردهاند اما به هر دلیلی مجوز اکران گرفتند و فیلمهایشان عموما با جرح و تعدیل به نمایش در آمده است. ولی نکته عجیب این است که این فیلمها که برای اکران در ایران با مخالفتهای زیادی روبرو شده بودند، به راحتی برای مخاطب خارجی به نمایش در آمدند. در ادامه تعدادی از این فیلمها را معرفی میکنیم.
هیس! دخترها فریاد نمیزنند - پوران درخشنده
فیلم پوران درخشنده با وجود مخالفتهایی که با نمایش آن شد، در نهایت با کمی ممیزی اکران شد اما بلافاصله در حالی که داستان آن روایتی تلخ از یک اتفاق تلخ در جامعه ایرانی بود، به جشنوارههای خارجی راه یافت. دختری در بچگی مورد اذیت و آزار جنسی قرار میگیرد و به حدی از این اتفاق دچار وحشت و ترس میشود که حتی در بزرگسالی نیز این ترس و خاطره بد در ذهنش باقی میماند. حالا شیرین که دختر بزرگی شده و دوبار هم تا آستانه ازدواج رفته، فاجعهای به بار میآورد که ریشه در ترس او در اتفاقات دوران کودکیاش دارد و ...
فیلم در دهمین دوره جشنواره فیلم آلماتی قزاقستان حضور یافت. اما این فقط بخشی از حضور بینالمللی فیلم بود. «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» بعد از اینکه جوایزی چون بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنواره ارواین آمریکا، تقدیرنامه از ششمین جشنواره بینالمللی بنگلور، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر و لوح تقدیر بهترین فیلم از جشنواره فیلم زنان مستقل آمریکا و بهترین بازیگر نقش اول زن از سوی فستیوال فیلمهای ایرانی سانفرانسیسکو را به دست آورد، توانست دو جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره فیلم فیجی را هم به خود اختصاص دهد.
قصهها - رخشان بنیاعتماد
فیلمنامه فیلم «قصهها» که با الهام از برخی آثار فیلمسازان خارجی اصطلاحاً با شکستن چندین قصه متعلق به فیلمهای قبلی رخشان بنیاعتماد به نگارش در آمده است، حتی در سی و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر نیز مورد اقبال چندانی از سوی داوران و منتقدان سینمایی کشور قرار نگرفته بود و اعطای جایزه بهترین فیلمنامه به آن حاکی از رفتارهای سیاسی و مغرضانه جشنوارههای بینالمللی خارجی نسبت به اهداف و آرمانهای واقعی نظام جمهوری اسلامی و ادای دین برگزارکنندگان آن به جریان فتنه است.
در جشنواره ونیز سال گذشته علاوه بر فیلم «قصهها»، فیلم ضد ایرانی «گلاب» جان استوارت که بطور مستقیم در حمایت از اتفاقات و آشوبهای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ تولید شده و نیز فیلمی دیگر با عنوان«رئیس جمهور» از محسن مخملباف سخنگوی کذایی خارجنشین جنبش سبز و همچنین اثری از بهمن قبادی که از ورشکستگان هنری و سینمایی ایران بحساب آمده و در خارج از کشور اقامت دارد نیز شرکت داشتند.
این در حالیست که به اعتقاد برخی منتقدان «قصهها» کپی ناشیانه و غیرخلاقانه از آثار گونزالس مکزیکی همچون فیلمهای عشق سگی، بابل و 21 گرم است.
و اما سخن پایانی ...
به نظر میرسد بر خلاف آنچه تهیهکنندگان و فیلمسازان این آثار مدعی آن هستند، این فیلمها نه تنها به دنبال نقد ناهنجاریهای جامعه نیستند بلکه میانبرهایی برای طی کردن پلههای شهرت کارگردانان و عوامل فیلم به حساب میآیند.
سوال اینجاست که اگر این سینما به بیان وضعیت شرایط اجتماعی برای اصلاح امور میپردازد، چه نیازی برای نمایش آن به مخاطب خارجی که قرار نیست هیچ کمکی به حل معضل بکند، دارد؟!
اما روی دیگر این سکه، مسئولین اعطای مجوز در سینما هستند که باید از آنها پرسید که آیا بهتر نیست این آثار اگر واقعا نگاه نقادانه دارند در کشور اکران شوند؟! و این در حالی که در کمال تعجب شاهد هستیم به برخی فیلمها که در ایران توقیف شدهاند، مجوز پخش خارجی داده میشود! سوال این است که آیا قرار است با منفیشدن ذهنیت مخاطبان خارجی، معضلات و مشکلات فرهنگی ما حل شود؟!
شاید ایران تنها کشور در دنیاست که مسئولین آن به نمایش فیلمهای تلخ در کشورهای دیگر و ارائه چهرهای زشت از کشور خودشان علاقمند هستند! گویا جمهوری اسلامی ایران وارد یک چالش جدی با جمهوری اسلامی ایران برای معرفی تلخ خود به جهان شده است!
*حلقه وصل
در میان تمام سوژههایی که این سینما میتواند برای قلمهای خبرنگاران و نویسندگانی که همیشه به دنبال حواشی جذاب هستند ارائه دهد، یک موضوع شاید با اهمیتتر از دیگر رویدادهای عجیب این سرزمین عجایب باشد و آن هم اکران فیلمهای جنجالی و حتی توقیفی ایرانی در جشنوارههای بینالمللی است.
این موضوع از این نظر با اهمیت است که فیلمهایی که در ایران توقیف شدهاند و یا با ممیزی و جنجال، اکران شدهاند به راحتی برای مخاطبینی به نمایش در میآید که هیچ ارتباطی با ایران ندارند و سوال مهمی که در اینجا مطرح میشود این است که اساساً چه نیازی برای اکران این فیلمها که تقریبا همگی با مضامین اجتماعی و غالبا سیاه و تاریک هستند، در جشنوارههای خارجی و برای مخاطبانی که هیچ درک و شناختی از جامعه ایرانی ندارند، وجود دارد؟!
مسائله مهم این است که عموماً شناخت مخاطب خارجی از ایران از طریق فیلمهای ایرانی صورت میگیرد؛ همانطور که اکثر ما این موضوع را تجربه کردهایم که ذهنیتمان از فضا و فرهنگ یک کشور بیگانه توسط فیلمهای آن کشور شکل میگیرد.
در ادامه به بررسی چند مورد از این دست فیلمها میپردازیم که مشتی نمونه خروار هستند. این فیلمها با وجود ارائه فضایی تاریک و تلخ از جامعه ایرانی به جشنوارههای خارجی نیز راه یافته و جالب اینکه عموما مورد استقبال نیز قرار گرفتهاند!
عصبانی نیستم! - رضا درمیشیان
«عصبانی نیستم!»، دومین فیلم بلند سینمایی رضا درمیشیان در سی و دومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت. فیلم اول رضا درمشیان به نام «بغض»، در دوره سیام جشنواره بینالمللی فیلم فجر شرکت کرد و فقط توانست کاندید نقش اول زن شود ولی همان فیلم در بیش از پانزده فستیوال جهانی به نمایش درآمد!
«عصبانی نیستم» که روایتی ناجوانمردانه از دوران بعد از انتخابات 88 تهران است، به عنوان تنها فیلم ایرانی در شصت و چهارمین جشنواره برلین در بخش پانوراما حضور یافته است. این فیلم هیچوقت در داخل کشور پروانه نمایش نگرفت!
یک خانواده محترم - مسعود بخشی
یکی از جنجالیترین فیلمهای چند سال اخیر فیلم «یک خانواده محترم» به کارگردانی مسعود بخشی است. این فیلم در بستر اتفاقات و حوادث بعد از انقلاب مخصوصا آزادی خرمشهر، به تصویر شرایط و دیدگاههای شخصیتهای داستان، در حال حاضر میپردازد.
این فیلم که محصول مشترک ایران و فرانسه است با مشارکت سیمافیلم ساخته شد. فیلم با وجود اینکه در ایران هرگز اکران نشد اما در جشنواره کن و ابوظبی به نمایش درآمد. فیلم بعد از اکران در جشنواره فیلم کن نامزد دوربین طلایی شد و این خوشحالی تهیهکننده را به دنبال داشت؛ آفریده هم پس از نمایش فیلم در گفتگویی واکنش تماشاگران ایرانی و خارجی را جالب و شگفتانگیز خواند.
تنها چند روز پس از اینکه این فیلم به عنوان تنها نماینده کشورمان در بخش دو هفته کارگردانهای جشنواره کن پذیرفته شد، حجتالاسلام حسین رحیمزاده، مدیر گروه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی سیمافیلم از لغو مشارکت مرکز سیمافیلم در تولید «یک خانواده محترم» خبر داد. او دلیل انصراف از مشارکت در تهیه این فیلم را مطابق نبودن فیلمنامه اولیه با فیلم تولید شده اعلام کرد.
فیلم مسعود بخشی مدتی بعد در میان کشمکشهای داخلی، جایزه ویژه هیات داوران بخش «افق نو» را از جشنواره فیلم ابوظبی دریافت کرد. علت اختصاص جایزه ویژه هیات داوران این بخش به فیلم «یک خانواده محترم» نگرش جدیدی اعلام شد که این فیلم همزمان به بحث واقعیت و داستان داشته است!
خرس - خسرو معصومی
خسرو معصومی در آخرین فیلم خود، داستان یک رزمنده بازگشته از جنگ را روایت میکرد. فیلم در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و مورد استقبال قرار گرفت اما بعد از جشنواره در یک تصمیم تعجب برانگیز مجوز اکران خارجی فیلم صادر شد اما مجوز اکران داخلی صادر نشد. در فیلم «خرس» فرهاد اصلانی، پرویز پرستویی و مریلا زارعی حضور داشتند.
سوالی که باید از شورای پروانه نمایش و مسئولین مربوطه پرسید این است که چرا یک فیلم ایرانی برای تماشای مخاطبین ایرانی مناسب نیست، اما برای مخاطبین خارجی که هیچ نسبتی با فضای فیلم ندارند، مناسب تشخیص داده میشود؟! حال آنکه اگر قرار باشد گروهی آن را مشاهده کنند، قطعا مخاطبان ایرانی تنها گزینه خواهند بود.
هیس! دخترها فریاد نمیزنند - پوران درخشنده
فیلم پوران درخشنده با وجود مخالفتهایی که با نمایش آن شد، در نهایت با کمی ممیزی اکران شد اما بلافاصله در حالی که داستان آن روایتی تلخ از یک اتفاق تلخ در جامعه ایرانی بود، به جشنوارههای خارجی راه یافت. دختری در بچگی مورد اذیت و آزار جنسی قرار میگیرد و به حدی از این اتفاق دچار وحشت و ترس میشود که حتی در بزرگسالی نیز این ترس و خاطره بد در ذهنش باقی میماند. حالا شیرین که دختر بزرگی شده و دوبار هم تا آستانه ازدواج رفته، فاجعهای به بار میآورد که ریشه در ترس او در اتفاقات دوران کودکیاش دارد و ...
فیلم در دهمین دوره جشنواره فیلم آلماتی قزاقستان حضور یافت. اما این فقط بخشی از حضور بینالمللی فیلم بود. «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» بعد از اینکه جوایزی چون بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنواره ارواین آمریکا، تقدیرنامه از ششمین جشنواره بینالمللی بنگلور، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر و لوح تقدیر بهترین فیلم از جشنواره فیلم زنان مستقل آمریکا و بهترین بازیگر نقش اول زن از سوی فستیوال فیلمهای ایرانی سانفرانسیسکو را به دست آورد، توانست دو جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره فیلم فیجی را هم به خود اختصاص دهد.
قصهها - رخشان بنیاعتماد
فیلمنامه فیلم «قصهها» که با الهام از برخی آثار فیلمسازان خارجی اصطلاحاً با شکستن چندین قصه متعلق به فیلمهای قبلی رخشان بنیاعتماد به نگارش در آمده است، حتی در سی و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر نیز مورد اقبال چندانی از سوی داوران و منتقدان سینمایی کشور قرار نگرفته بود و اعطای جایزه بهترین فیلمنامه به آن حاکی از رفتارهای سیاسی و مغرضانه جشنوارههای بینالمللی خارجی نسبت به اهداف و آرمانهای واقعی نظام جمهوری اسلامی و ادای دین برگزارکنندگان آن به جریان فتنه است.
در جشنواره ونیز سال گذشته علاوه بر فیلم «قصهها»، فیلم ضد ایرانی «گلاب» جان استوارت که بطور مستقیم در حمایت از اتفاقات و آشوبهای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ تولید شده و نیز فیلمی دیگر با عنوان«رئیس جمهور» از محسن مخملباف سخنگوی کذایی خارجنشین جنبش سبز و همچنین اثری از بهمن قبادی که از ورشکستگان هنری و سینمایی ایران بحساب آمده و در خارج از کشور اقامت دارد نیز شرکت داشتند.
این در حالیست که به اعتقاد برخی منتقدان «قصهها» کپی ناشیانه و غیرخلاقانه از آثار گونزالس مکزیکی همچون فیلمهای عشق سگی، بابل و 21 گرم است.
و اما سخن پایانی ...
به نظر میرسد بر خلاف آنچه تهیهکنندگان و فیلمسازان این آثار مدعی آن هستند، این فیلمها نه تنها به دنبال نقد ناهنجاریهای جامعه نیستند بلکه میانبرهایی برای طی کردن پلههای شهرت کارگردانان و عوامل فیلم به حساب میآیند.
سوال اینجاست که اگر این سینما به بیان وضعیت شرایط اجتماعی برای اصلاح امور میپردازد، چه نیازی برای نمایش آن به مخاطب خارجی که قرار نیست هیچ کمکی به حل معضل بکند، دارد؟!
اما روی دیگر این سکه، مسئولین اعطای مجوز در سینما هستند که باید از آنها پرسید که آیا بهتر نیست این آثار اگر واقعا نگاه نقادانه دارند در کشور اکران شوند؟! و این در حالی که در کمال تعجب شاهد هستیم به برخی فیلمها که در ایران توقیف شدهاند، مجوز پخش خارجی داده میشود! سوال این است که آیا قرار است با منفیشدن ذهنیت مخاطبان خارجی، معضلات و مشکلات فرهنگی ما حل شود؟!
شاید ایران تنها کشور در دنیاست که مسئولین آن به نمایش فیلمهای تلخ در کشورهای دیگر و ارائه چهرهای زشت از کشور خودشان علاقمند هستند! گویا جمهوری اسلامی ایران وارد یک چالش جدی با جمهوری اسلامی ایران برای معرفی تلخ خود به جهان شده است!
*حلقه وصل
گویا لازم است در دانشگاه انقلاب فرهنگی صورت گیرد
درب ارشاد بسته شود تا به افساد نگراید
جانوران نفوذی در رسانه ها شناسایی و جمع آوری شوند
شاید شهرداری بتواند فضای فرهنگی را ÷اک سازی کند
البته براب تله گذاری نیاز به بودجه دارد و این بودجه را می تواند از هوا فروشی و توسعه شهری بر بلندی ها و ارتفاعات شمال تهران با زد و بند تامین نماید