به گزارش گروه سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ وبلاگ هرمس نوشت: ارزیابی کاندیدای تراز انقلاب اسلامی برای تصدی پست ریاست جمهوری در 3 سطح باید صورت گیرد که این 3 سطح به شرح زیر از کلان به خرد منتهی میشود؛ البته شاخصهای بیشتری میتوان ذیل هر کدام از این سطوح ذکر کرد یا شاخصهای موجود را میتوان جزییتر و دقیقتر کرد:
1-سطح تاریخی تمدنی:
کسی که قرار است سکان ریاست جمهوری اسلامی را بعد از گذشت 35 سال از انقلاب اسلامی بر عهده بگیرد باید ابتدا از لحاظ فکری نگاهی جهانی و هویتی به انقلاب اسلامی داشته باشد؛ برای این کار باید درکی تاریخی تمدنی از اسلام، ایران و غرب و نسبت انقلاب اسلامی با این 3 داشته باشد؛ البته برای نشان دادن درک این نسبت باید سؤالات جزییتری را پاسخ دهد.
آیا به فرهنگ، تاریخ و عقلانیت سنتی ایرانی به عنوان یک ذخیره فرهنگی برای عمل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی امروز اعتقاد دارد یا فرهنگ و سنت ایرانی را یکپارچه سیاه و استبداد زده و فاقد عقلانیت میپندار که باید یکسره به کناری نهاده شود؟
آیا آشنایی کافی با تاریخ فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران دارد؟ آیا به اسلام به عنوان یک دین شامل ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگ و اقتصادی ایمان دارد یا آن را محدود به سبک زندگی فردی و خصوصی میداند؟
نسبت مسئله اسلام و ایران را چگونه در مییابد؟ آیا شیعه را یک مکتب ایرانی میداند یا اصالت آن را نه سیاسی و تاریخی که معرفتی میداند؟ آیا غرب را به عنوان یک کلیت تاریخی و تمدنی و فرهنگی میشناسد یا قائل به تفکیک شئون مختلف آن از جمله فرهنگ و اخلاقیات و تکنولوژی و سیاست است؟
آیا انقلاب اسلامی را یک تحول سیاسی صرف میبیند یا یک تحول وجود شناختی و معرفتی؟ چه نسبتی میان علوم (انسانی و فنی) و تکنولوژیهای روز به روز پیش رونده و سنت و فرهنگ دینی و اسلامی قائل است؟
2-سطح سیاستگذاری:
در این سطح نگرشهای کلان سطح قبل دقیقتر، جزییتر و عملیاتیتر میشوند و به سطح سیاستگذاریها و تصمیم سازیها و تنظیم قوانین و آییننامهها تحویل مییابند؛ در این سطح کاندیدای مورد نظر باید به سؤالات زیر پاسخ دهد:
نگاه شخص نسبت به 4 مقوله فرهنگ، اقتصاد، سیاست و اجتماع چیست؟ از هر کدام از اینها چه فهمی دارد و روابط میان آنها مانند فرهنگ اقتصادی و فرهنگ سیاسی را چگونه میبیند؟ کدام را زیر بنا میداند؟ عدالت و پیشرفت را در هر کدام از این حوزهها چگونه میفهمد؟
آیا همه این مقولات کلان را در یک نظام وابسته به هم درک میکند و میتواند تأثیرات هر کدام بر دیگری را در سیاستگذاریهای کلان مد نظر قرار دهد؟
آیا به طور مثال مشکل اقتصادی کشور را یک مشکل ریاضی میپندارد یا فرهنگی؟ آیا تولید به مثابه مهمترین اصل اقتصاد را با اتکا به فرمولهای ریاضی میخواهد نجات بخشد یا تلاش برای ترویج فرهنگ کار و تلاش و تعاونی و آزاد کردن ظرفیتهای انسانی مردمی؟
آیا سیاست خارجه پایدار را برمبنای ارتباطات و اشتراکات فرهنگی با ملتهای دیگر و نگاه جهانی و تمدنی به انقلاب اسلامی بنا مینهد یا تحولات سیاسی زود گذر جهانی و قدرتیابی موضعی و موقتی افراد و جریانها در کشورها؟ آیا به آموزش و پرورش و دانشگاهها به عنوان اصلیترین نظام فرهنگی رسمی کشور و تحول در آنها بر مبنای اصول دینی و تجربیات بومی اعتقاد دارد؟
3-سطح مدیریت اجرایی:
این سطح را میتوان در چند شاخص کلی مشخص کرد:
عدالت: آیا عدالت را یک مقوله همزمان با توسعه و پیشرفت مدنظر قرار میدهد یا پس از آن؟ آیا عدالت را تنها به حوزه اقتصاد محدود میکند یا آن را به حوزههای سیاسی، رسانهای، فرهنگی و اجتماعی هم مد نظر قرار میدهد؟ آیا به روستاها به عنوان منابع غنی فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی ما در کنار شهرهای مصرف گرا توجه درد؟
قانونگرایی: آیا قوانین کشور را تا موقعی که از طرق قانونی نقض نشدهاند فصل الخطاب قرار میدهد؟ آیا اعتراض به قوانین را از مجاری قانونی و حقوقی پیگیری میکند یا به دنبال تغییر آن بوسیله دیپلماسی عمومی و رسانهای است؟
پرکاری: آیا توان کار شبانه روزی برای حل مشکلات را برای خود و کارگزارانش قائل است؟
دوری از حاشیهها، میدان دادن به جوانها، استفاده از ظرفیتهای مردمی به جای اتکا بر قدرت و ساختار دولتی باید به مردمی کردن اقتصاد، فرهنگ و سیاست بپردازد و از پتانسیلهای مردمی در این باره استفاده کند و قدرت تعامل با دیگر نیروهای نظام و حتی اپوزسیون.