بیگمان یکی از جاهایی که به خاطر ظرفیتها و مخاطبان فراوانی که دارد، مورد طمع دشمنان است و سعی دارند در آن رخنه کنند و تاکنون هم بسیار موفق بودهاند و در آن مشغول کارهای خطرناک فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هستند، فوتبال است!
به گزارش شهدای ایران به نقل از کیهان،چندی پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار هیئت دولت، سخنانی ایراد فرمودند که در بخشی از سخنان خود بر این نکته حساس و قابل درنگ تاکید کردند که: اگر غفلت شود، ناگهان متوجه میشویم که دشمن در جاهایی رخنه کرده و مشغول کارهای خطرناک فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است، بنابراین باید کاملا مراقبت باشیم.»
ما البته پیش از این و در شمارههای قبل به سهم خود و تا آنجا که میشد موضوع را به ورزش و فرهنگ حاکم بر آن و مناسبات و رفتارهای رایج در آن ربط دادیم و به فرمایشات ایشان پرداختیم، ولی دنبال فرصت میگشتیم تا درباره فراز اشاره شده، جداگانه و مفصلتر بنویسیم.
اول این نکته را یادآور شویم که ما معمولا و به ویژه اخیرا توجه خوانندگان و مخاطبان محترم - و این اواخر نمایندگان محترم مجلس و کمیسیون اصل 90 - را به این نکته جلب کرده و بارها چه در قالب نکته ورزشی چه در این صفحه توضیح دادهایم که توجه به پرداختن این صفحه به رشتهای مثل فوتبال از سر «فوتبالزدگی» و اسیر جو و تقاضای بازار شدن، نیست، بلکه بیشتر از آن جهت است که رشته فوتبال را رشتهای جذاب و پرطرفدار میدانیم که با اقبال جهانی روبهروست. رشتهای که همه میدانیم، یک بازی مهم و معروف آنچه در سطح ملی، چه در رده باشگاهی میلیونها نفر از مردم دنیا از عالم و عامی، از شرقی تا غربی، در چهار گوشه جهان را به تماشا مینشاند و سرگرم میکند.
خلاصه از نظر ما، فوتبال، تنها یک رشته ورزشی نیست، و برخلاف خیلی دیگر از رشتههای ورزشی، از سوی برنامهریزان و مدعیان کدخدایی! در دنیا به حال خودش رها نشده است و مثلا تشکیلاتی مثل «فیفا» در خیلی جاها و برنامهریزیها استقلال رای ندارد و تابع سیاستهای کلی نظام سلطه است.
باز برای مثال برای فوتبال چنان برنامهریزی شده که فدراسیونهای ملی در عملکرد و سیاستگذاریهای خود آنقدر که باید تابع تشکیلات جهانی باشند، نسبت به سازمانهای اداره کننده ورزش (در ایران وزارت ورزش) مستقل هستند و هیچ الزامی برای پاسخگویی ندارند.
پیامد این اتفاق را در فوتبال خود میبینیم و میدانیم با اینکه وزیر ورزش مثل خیلی از فوتبالدوستان از وضع فوتبال و مدیریت آن ناراضی است، اما عملا و طبق قوانین بینالمللی! کاری نمیتواند انجام دهد و اگر بخواهد کاری هم انجام دهد بحث دخالت دولت در فوتبال! و به دنبال آن بحث تعلیق! پیش میآید و... به گمان ما - ضمن احترام به نظر دیگران - این کارها شده و این طور برنامهریزیها صورت گرفته تا رشتهای جذاب چون فوتبال و مخصوصا فوتبال، در هر کشوری، با ضعف و قوت، مستقیم و یا غیرمستقیم، تابع برنامهریزان جهانی باشد و مروج و مبلغ الگوها و ارزشهای آنها باشد تا اینکه در خدمت فرهنگ ملی، و در مسیر تحقق آرمانهای مردمی و...! عمل کند.
کار سیاسی با شعار جدایی ورزش از سیاست!
بر همین اساس است که بارها نوشتهایم و تذکر دادهایم، آنچه در فوتبال ما میگذرد، اتفاقات عجیب و غریبی که در آن رخ میدهد، رفتارها و مناسباتی که در آن رایج است، پولی که در آن بیحساب و کتاب این طرف، آن طرف میشود، این دلالی افسار گسیخته، رواج این رسانههای زرد ضدفرهنگ و کم تیراژ و کمفروش اما با دوام! این برنامههای تولیدی و جهتدار تلویزیونی و... هرگز اتفاقی و بر اساس یک روند معمول و طبیعی نیست، و کاری کاملا برنامهریزی و سازماندهی شده است. جریانات و باندهایی هستند که دانسته و ندانسته، هماهنگ با خواسته بدخواهان خارجی این ملک و ملت حرکت و عمل میکنند و نمیخواهند رشته جذاب، پرطرفدار و جوانپسندی مثل فوتبال در خدمت ورزش این مملکت، ورزشدوستان و جوانان این سرزمین و عامل دلگرمی و انگیزه و همبستگی اجتماعی شود، و نشانهای باشد برای کارآمدی نظام انقلابی در ورزش، بلکه میخواهند فوتبال عامل دلزدگی، یأس، نومیدی، بداخلاقی، هنجارشکنی و بدبینی نسبت به ایران و ایرانی و فرهنگ و اعتقادات و... در نزد مخاطب به ویژه جوانان شود. بنابراین تحلیل و نگاه تصدیق میفرمایید که توجه و پرداختن ما به رشتهای مثل فوتبال، پرداختن صرف به یک رشته ورزشی نیست، بلکه حساسیت نسبت به رشته ورزشی پرطرفداری است که در سایه غفلت مسئولین(!)، به جای اینکه درباره ورزش و جوانان ما کارکردهای مثبت خود را بروز دهد، کارکردهای منفی خود را به نمایش میگذارد، به جای اینکه سرگرمی سالمی برای لذت بردن، اوقات سالم فراغت و... شود، به عاملی برای خرد شدن اعصاب و روان مردم تبدیل میشود، دارد به رشتهای تبدیل میشود که عدهای بتوانند از طرفی شعار جدایی فوتبال از سیاست بدهند و از سوی دیگر به وسیله فوتبال و مقایسه حال و گذشته آن، رژیم گذشته را به سهم خود تطهیر و نظام کنونی را ضد ورزش و ناکارآمد معرفی کنند و...
نفوذ بدخواهان در فوتبال
حال برگردیم به آنجایی که بحث خود را آغاز کرده بودیم. اشارهای به یک فراز از سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار هیئت دولت بود، آنجا که ایشان فرمودند: «اگر غفلت شود، ناگهان متوجه میشویم که دشمن در جاهایی رخنه کرده و مشغول کارهای خطرناک فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است، بنابراین باید کاملا مراقب باشیم.»
ما اگر بخواهیم در چارچوب ورزش صحبت کنیم و اگر نخواهیم درباره غفلتهایی که صورت میگیرد و دستکمگیریهایی که در حوزههای مختلف به ویژه فرهنگ از سوی بعضی مسئولان انجام میشود و به این ترتیب «خیلی جاها» را خواسته و ناخواسته به محل رخنه و جولان دادن دشمن تبدیل کردهاند، حرف بزنیم، باید صریحا بگوییم، با توجه به آنچه بالاتر توضیح دادیم، بیگمان یکی از جاهایی که به خاطر ظرفیتها و مخاطبان فراوانی که دارد، مورد طمع دشمنان است و سعی دارند در آن رخنه کنند و تاکنون هم بسیار موفق بودهاند و در آن مشغول کارهای خطرناک فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هستند، فوتبال است! خیلیها بارها «توجه مسئولان را به حوزهها و موضوعاتی چون فرهنگ (سینما، تئاتر، آموزش، رسانه و...) و ورزش (رشتههایی مثل فوتبال و...) جلب کرده و درباره رخنه و نفوذ از این حوزهها هشدار دادهاند. اما متاسفانه به این هشدارها توجه لازم نشده است. خیلیها از جمله سرویس ورزشی روزنامه کیهان درباره سپردن کار، به دست کاردان، آدمهای متعهدی که هم تخصص دارند، هم مدیر هستند و هم منافع ملی را فدای هیچ تعارف و رودربایستی و مصلحت شخصی نمیکنند، تذکر دادهاند، اما باز آنها که مخاطب اصلی این تذکرات هستند و باید به آن توجه و عمل کنند، گوش شنوایی نداشتهاند و عقل کلمآبانه کار خود را کردهاند،...
جدیت آنها و لودگی برخیها!
حاصل بیتوجهی به آن هشدارها و تذکرات، این وضعیت فرهنگی و اخلاقی است که در حوزههای مختلف همه داریم میبینیم و از آن رنج میکشیم و زجر میبریم. نتیجه این عقل کل بازیها یا مقدم دانستن مشغولیتها نسبت به مسئولیتها، این وضعیت فنی و فرهنگیای است که در ورزش و به ویژه رشته جذاب و پرطرفداری مثل فوتبال حاکم شده است. برعکس ما و برخی مسئولان ما، دشمنان و بدخواهان این سرزمین، «ایران» را در همه عرصهها، جدی گرفتهاند. «ما» فوتبال را بازی بچگان میدانیم و کاروبار آن را به دست هر کس از راه برسد، میدهیم، اما «آنها» برای فوتبال ما جدیترین و دقیقترین برنامهها را دارند. ما در اداره فوتبال لودگی و مسخرهبازی و دست انداختن مردم را پیش گرفتهایم، آنها برای خراب کردن فوتبال سخت جدی و فعال و خستگیناپذیر هستند. ما برای ساختن و بهکارگیری رشتهای مثل فوتبال که میتواند علاوه بر ورزش در سایر ابعاد و حوزهها تاثیرات مثبت داشته باشد، فکر و برنامهای نداریم و آن را به حال خودش- ای کاش به حال خودش!- رها کردهایم، اما آنها برای خراب کردن آن و بهکارگیری آن به نفع اهداف ضد ایرانی و ضد انقلابی خود فکر و برنامه اجرایی دارند و...
همه چیز قابل جبران است اگر...!
سخن را کوتاه کنیم. در یک تحلیل واقعبینانه که نه قصد خودفریبی و یا مردمفریبی داشته باشد باید بگوییم، ما به ویژه آنهایی که در این باره مسئولیت مستقیم داشتهاند، فوتبال را جدی نگرفتهایم و اجازه دادهایم که این ورزش پرطرفدار و جذاب رفته رفته صحنه نفوذ و رخنه و حالا تاخت و تاز عناصر سودجو و فرصتطلب یا مغرضی باشد که خواسته و ناخواسته، دانسته و نادانسته در جهت اهداف ضد ملی و خواست و نیات بدخواهانه و نقشههای تخریبگر بدخواهان این ملک و ملت حرکت میکنند.
به نظر ما رشته جذاب و پرطرفدار و جوانپسندی مثل فوتبال یکی از آن جاهایی است که به خاطر غفلت برخی مسئولان ما، بدخواهان و عناصر مغرض که اهدافی فراورزشی دارند رخنه کردهاند و در آنجا مشغول کارهای خطرناکی در ابعاد مدیریتی، فرهنگی، اقتصادی و بالاخره سیاسی هستند اما این پایان کار نیست. همه چیز قابل جبران است، میتوان این بساط را به هم زد، راههای نفوذ و رخنه را بست، شرایط را تغییر داد و برای فوتبال طرحی نو درانداخت و آن را در خدمت ورزش مملکت، ورزشدوستان این آب و خاک بهکار گرفت و کارکردهای مثبتی را که فوتبال در ذات و نهاد خود دارد، به نفع ارتقای فرهنگ عمومی، رواج اخلاق و ارزشهای مقبول، همبستگی و وحدت اجتماعی و... آشکار و به خدمت گرفت. منتها شرط اول این حرکت که هدفش ایجاد تغییر مسیر فعلی و بعد تحول و اصلاح این رشته ورزشی است، آن است که آنهایی که درباره ورزش، فوتبال و جوانان مسئولیت دارند، قبول داشته باشند که راه کنونی فوتبال به ناکجاآباد ختم میشود و شرایط فعلی آن، وضع موجود آن، در شأن ورزش این کشور و زیبنده این ملت بزرگوار نیست.
اعتراض اهالی فوتبال و عنوان
«بهترین فدراسیون»؟!
ما این نوع نگاه و طرز نگرش را خوشبختانه در نزد مسئولان ارشد ورزش کم و بیش یافتهایم و حتی در پارهای جاها- از جمله اخیرا در مجلس شورای اسلامی- وزیر محترم ورزش سخت به وضعیت کنونی فوتبال انتقاد کرده و نحوه مدیریت آن را زیر سوال برده است، اما متاسفانه کسانی که در قبال فوتبال مسئولیت مستقیم دارند و طبق قوانین بینالمللی(!) به هیچ مرجع و مقام بالادستی و حتی مردم هم پاسخگو نیستند، و در حالی که سیل انتقادات کارشناسانه و مردمی متوجه عملکرد آنهاست، در کمال تعجب گاه و بیگاه میشنویم که از سوی همان تشکیلات بینالمللی، به عنوان «بهترین فدراسیون»!! هم انتخاب میشوند. آری، اینها بارها مستقیم و غیرمستقیم اعلام کردهاند که فوتبال ایران مشکلی ندارد، شرایط آن عادی است و حرکت آن در مجرا و مسیری طبیعی است...! و البته تا وضع چنین است و فوتبال نه در اختیار ما و سیاستهای ورزشی کشور، بلکه تابع مدیریتهای فراملی است، از آن بیش از این نمیتوان انتظار داشت.
مشکلات عدیده فوتبال و این که این رشته به موضع و محل رخنه و نفوذ جریانات مخرب که عملکردشان ضد منافع ملی است، تبدیل شده است، ریشه در این ماجرا دارد و باز کردن این کلاف سردرگم، البته شدنی است، منتها، ظرافت و درایت و مهمتر از همه جدیت و اراده میخواهد. آنچه در آن تردیدی نیست، پاسخ به این مطالبه عمومی و ملی است که فوتبال را باید از چنگالهای مافیای رخنه کرده در آن نجات داد و در خدمت مردم، جوانان و ورزش ایران بهکار گرفت. حالا راه و چاره برای تحقق این امر چیست؟ همه دلسوزان به ویژه مسئولان باید در اینباره فکر کنند و تلاش نمایند...
ما البته پیش از این و در شمارههای قبل به سهم خود و تا آنجا که میشد موضوع را به ورزش و فرهنگ حاکم بر آن و مناسبات و رفتارهای رایج در آن ربط دادیم و به فرمایشات ایشان پرداختیم، ولی دنبال فرصت میگشتیم تا درباره فراز اشاره شده، جداگانه و مفصلتر بنویسیم.
اول این نکته را یادآور شویم که ما معمولا و به ویژه اخیرا توجه خوانندگان و مخاطبان محترم - و این اواخر نمایندگان محترم مجلس و کمیسیون اصل 90 - را به این نکته جلب کرده و بارها چه در قالب نکته ورزشی چه در این صفحه توضیح دادهایم که توجه به پرداختن این صفحه به رشتهای مثل فوتبال از سر «فوتبالزدگی» و اسیر جو و تقاضای بازار شدن، نیست، بلکه بیشتر از آن جهت است که رشته فوتبال را رشتهای جذاب و پرطرفدار میدانیم که با اقبال جهانی روبهروست. رشتهای که همه میدانیم، یک بازی مهم و معروف آنچه در سطح ملی، چه در رده باشگاهی میلیونها نفر از مردم دنیا از عالم و عامی، از شرقی تا غربی، در چهار گوشه جهان را به تماشا مینشاند و سرگرم میکند.
خلاصه از نظر ما، فوتبال، تنها یک رشته ورزشی نیست، و برخلاف خیلی دیگر از رشتههای ورزشی، از سوی برنامهریزان و مدعیان کدخدایی! در دنیا به حال خودش رها نشده است و مثلا تشکیلاتی مثل «فیفا» در خیلی جاها و برنامهریزیها استقلال رای ندارد و تابع سیاستهای کلی نظام سلطه است.
باز برای مثال برای فوتبال چنان برنامهریزی شده که فدراسیونهای ملی در عملکرد و سیاستگذاریهای خود آنقدر که باید تابع تشکیلات جهانی باشند، نسبت به سازمانهای اداره کننده ورزش (در ایران وزارت ورزش) مستقل هستند و هیچ الزامی برای پاسخگویی ندارند.
پیامد این اتفاق را در فوتبال خود میبینیم و میدانیم با اینکه وزیر ورزش مثل خیلی از فوتبالدوستان از وضع فوتبال و مدیریت آن ناراضی است، اما عملا و طبق قوانین بینالمللی! کاری نمیتواند انجام دهد و اگر بخواهد کاری هم انجام دهد بحث دخالت دولت در فوتبال! و به دنبال آن بحث تعلیق! پیش میآید و... به گمان ما - ضمن احترام به نظر دیگران - این کارها شده و این طور برنامهریزیها صورت گرفته تا رشتهای جذاب چون فوتبال و مخصوصا فوتبال، در هر کشوری، با ضعف و قوت، مستقیم و یا غیرمستقیم، تابع برنامهریزان جهانی باشد و مروج و مبلغ الگوها و ارزشهای آنها باشد تا اینکه در خدمت فرهنگ ملی، و در مسیر تحقق آرمانهای مردمی و...! عمل کند.
کار سیاسی با شعار جدایی ورزش از سیاست!
بر همین اساس است که بارها نوشتهایم و تذکر دادهایم، آنچه در فوتبال ما میگذرد، اتفاقات عجیب و غریبی که در آن رخ میدهد، رفتارها و مناسباتی که در آن رایج است، پولی که در آن بیحساب و کتاب این طرف، آن طرف میشود، این دلالی افسار گسیخته، رواج این رسانههای زرد ضدفرهنگ و کم تیراژ و کمفروش اما با دوام! این برنامههای تولیدی و جهتدار تلویزیونی و... هرگز اتفاقی و بر اساس یک روند معمول و طبیعی نیست، و کاری کاملا برنامهریزی و سازماندهی شده است. جریانات و باندهایی هستند که دانسته و ندانسته، هماهنگ با خواسته بدخواهان خارجی این ملک و ملت حرکت و عمل میکنند و نمیخواهند رشته جذاب، پرطرفدار و جوانپسندی مثل فوتبال در خدمت ورزش این مملکت، ورزشدوستان و جوانان این سرزمین و عامل دلگرمی و انگیزه و همبستگی اجتماعی شود، و نشانهای باشد برای کارآمدی نظام انقلابی در ورزش، بلکه میخواهند فوتبال عامل دلزدگی، یأس، نومیدی، بداخلاقی، هنجارشکنی و بدبینی نسبت به ایران و ایرانی و فرهنگ و اعتقادات و... در نزد مخاطب به ویژه جوانان شود. بنابراین تحلیل و نگاه تصدیق میفرمایید که توجه و پرداختن ما به رشتهای مثل فوتبال، پرداختن صرف به یک رشته ورزشی نیست، بلکه حساسیت نسبت به رشته ورزشی پرطرفداری است که در سایه غفلت مسئولین(!)، به جای اینکه درباره ورزش و جوانان ما کارکردهای مثبت خود را بروز دهد، کارکردهای منفی خود را به نمایش میگذارد، به جای اینکه سرگرمی سالمی برای لذت بردن، اوقات سالم فراغت و... شود، به عاملی برای خرد شدن اعصاب و روان مردم تبدیل میشود، دارد به رشتهای تبدیل میشود که عدهای بتوانند از طرفی شعار جدایی فوتبال از سیاست بدهند و از سوی دیگر به وسیله فوتبال و مقایسه حال و گذشته آن، رژیم گذشته را به سهم خود تطهیر و نظام کنونی را ضد ورزش و ناکارآمد معرفی کنند و...
نفوذ بدخواهان در فوتبال
حال برگردیم به آنجایی که بحث خود را آغاز کرده بودیم. اشارهای به یک فراز از سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار هیئت دولت بود، آنجا که ایشان فرمودند: «اگر غفلت شود، ناگهان متوجه میشویم که دشمن در جاهایی رخنه کرده و مشغول کارهای خطرناک فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است، بنابراین باید کاملا مراقب باشیم.»
ما اگر بخواهیم در چارچوب ورزش صحبت کنیم و اگر نخواهیم درباره غفلتهایی که صورت میگیرد و دستکمگیریهایی که در حوزههای مختلف به ویژه فرهنگ از سوی بعضی مسئولان انجام میشود و به این ترتیب «خیلی جاها» را خواسته و ناخواسته به محل رخنه و جولان دادن دشمن تبدیل کردهاند، حرف بزنیم، باید صریحا بگوییم، با توجه به آنچه بالاتر توضیح دادیم، بیگمان یکی از جاهایی که به خاطر ظرفیتها و مخاطبان فراوانی که دارد، مورد طمع دشمنان است و سعی دارند در آن رخنه کنند و تاکنون هم بسیار موفق بودهاند و در آن مشغول کارهای خطرناک فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هستند، فوتبال است! خیلیها بارها «توجه مسئولان را به حوزهها و موضوعاتی چون فرهنگ (سینما، تئاتر، آموزش، رسانه و...) و ورزش (رشتههایی مثل فوتبال و...) جلب کرده و درباره رخنه و نفوذ از این حوزهها هشدار دادهاند. اما متاسفانه به این هشدارها توجه لازم نشده است. خیلیها از جمله سرویس ورزشی روزنامه کیهان درباره سپردن کار، به دست کاردان، آدمهای متعهدی که هم تخصص دارند، هم مدیر هستند و هم منافع ملی را فدای هیچ تعارف و رودربایستی و مصلحت شخصی نمیکنند، تذکر دادهاند، اما باز آنها که مخاطب اصلی این تذکرات هستند و باید به آن توجه و عمل کنند، گوش شنوایی نداشتهاند و عقل کلمآبانه کار خود را کردهاند،...
جدیت آنها و لودگی برخیها!
حاصل بیتوجهی به آن هشدارها و تذکرات، این وضعیت فرهنگی و اخلاقی است که در حوزههای مختلف همه داریم میبینیم و از آن رنج میکشیم و زجر میبریم. نتیجه این عقل کل بازیها یا مقدم دانستن مشغولیتها نسبت به مسئولیتها، این وضعیت فنی و فرهنگیای است که در ورزش و به ویژه رشته جذاب و پرطرفداری مثل فوتبال حاکم شده است. برعکس ما و برخی مسئولان ما، دشمنان و بدخواهان این سرزمین، «ایران» را در همه عرصهها، جدی گرفتهاند. «ما» فوتبال را بازی بچگان میدانیم و کاروبار آن را به دست هر کس از راه برسد، میدهیم، اما «آنها» برای فوتبال ما جدیترین و دقیقترین برنامهها را دارند. ما در اداره فوتبال لودگی و مسخرهبازی و دست انداختن مردم را پیش گرفتهایم، آنها برای خراب کردن فوتبال سخت جدی و فعال و خستگیناپذیر هستند. ما برای ساختن و بهکارگیری رشتهای مثل فوتبال که میتواند علاوه بر ورزش در سایر ابعاد و حوزهها تاثیرات مثبت داشته باشد، فکر و برنامهای نداریم و آن را به حال خودش- ای کاش به حال خودش!- رها کردهایم، اما آنها برای خراب کردن آن و بهکارگیری آن به نفع اهداف ضد ایرانی و ضد انقلابی خود فکر و برنامه اجرایی دارند و...
همه چیز قابل جبران است اگر...!
سخن را کوتاه کنیم. در یک تحلیل واقعبینانه که نه قصد خودفریبی و یا مردمفریبی داشته باشد باید بگوییم، ما به ویژه آنهایی که در این باره مسئولیت مستقیم داشتهاند، فوتبال را جدی نگرفتهایم و اجازه دادهایم که این ورزش پرطرفدار و جذاب رفته رفته صحنه نفوذ و رخنه و حالا تاخت و تاز عناصر سودجو و فرصتطلب یا مغرضی باشد که خواسته و ناخواسته، دانسته و نادانسته در جهت اهداف ضد ملی و خواست و نیات بدخواهانه و نقشههای تخریبگر بدخواهان این ملک و ملت حرکت میکنند.
به نظر ما رشته جذاب و پرطرفدار و جوانپسندی مثل فوتبال یکی از آن جاهایی است که به خاطر غفلت برخی مسئولان ما، بدخواهان و عناصر مغرض که اهدافی فراورزشی دارند رخنه کردهاند و در آنجا مشغول کارهای خطرناکی در ابعاد مدیریتی، فرهنگی، اقتصادی و بالاخره سیاسی هستند اما این پایان کار نیست. همه چیز قابل جبران است، میتوان این بساط را به هم زد، راههای نفوذ و رخنه را بست، شرایط را تغییر داد و برای فوتبال طرحی نو درانداخت و آن را در خدمت ورزش مملکت، ورزشدوستان این آب و خاک بهکار گرفت و کارکردهای مثبتی را که فوتبال در ذات و نهاد خود دارد، به نفع ارتقای فرهنگ عمومی، رواج اخلاق و ارزشهای مقبول، همبستگی و وحدت اجتماعی و... آشکار و به خدمت گرفت. منتها شرط اول این حرکت که هدفش ایجاد تغییر مسیر فعلی و بعد تحول و اصلاح این رشته ورزشی است، آن است که آنهایی که درباره ورزش، فوتبال و جوانان مسئولیت دارند، قبول داشته باشند که راه کنونی فوتبال به ناکجاآباد ختم میشود و شرایط فعلی آن، وضع موجود آن، در شأن ورزش این کشور و زیبنده این ملت بزرگوار نیست.
اعتراض اهالی فوتبال و عنوان
«بهترین فدراسیون»؟!
ما این نوع نگاه و طرز نگرش را خوشبختانه در نزد مسئولان ارشد ورزش کم و بیش یافتهایم و حتی در پارهای جاها- از جمله اخیرا در مجلس شورای اسلامی- وزیر محترم ورزش سخت به وضعیت کنونی فوتبال انتقاد کرده و نحوه مدیریت آن را زیر سوال برده است، اما متاسفانه کسانی که در قبال فوتبال مسئولیت مستقیم دارند و طبق قوانین بینالمللی(!) به هیچ مرجع و مقام بالادستی و حتی مردم هم پاسخگو نیستند، و در حالی که سیل انتقادات کارشناسانه و مردمی متوجه عملکرد آنهاست، در کمال تعجب گاه و بیگاه میشنویم که از سوی همان تشکیلات بینالمللی، به عنوان «بهترین فدراسیون»!! هم انتخاب میشوند. آری، اینها بارها مستقیم و غیرمستقیم اعلام کردهاند که فوتبال ایران مشکلی ندارد، شرایط آن عادی است و حرکت آن در مجرا و مسیری طبیعی است...! و البته تا وضع چنین است و فوتبال نه در اختیار ما و سیاستهای ورزشی کشور، بلکه تابع مدیریتهای فراملی است، از آن بیش از این نمیتوان انتظار داشت.
مشکلات عدیده فوتبال و این که این رشته به موضع و محل رخنه و نفوذ جریانات مخرب که عملکردشان ضد منافع ملی است، تبدیل شده است، ریشه در این ماجرا دارد و باز کردن این کلاف سردرگم، البته شدنی است، منتها، ظرافت و درایت و مهمتر از همه جدیت و اراده میخواهد. آنچه در آن تردیدی نیست، پاسخ به این مطالبه عمومی و ملی است که فوتبال را باید از چنگالهای مافیای رخنه کرده در آن نجات داد و در خدمت مردم، جوانان و ورزش ایران بهکار گرفت. حالا راه و چاره برای تحقق این امر چیست؟ همه دلسوزان به ویژه مسئولان باید در اینباره فکر کنند و تلاش نمایند...