دفاع مقدس را تحریف نکنید
"مگر ما می توانیم که صرف نظر کنیم از یک چیزی که جانی را به جنایت خودش تشویق می کند؟ما باید جانی را در دنیا رسوا کنیم و جرمی که کرده است از او بگیریم تا این امور لااقل،محدود بشود؛اگر از بین نمی رود؛الااقل محدود بشود. "
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ امام خمینی(س)چون رژیم عراق را رژیمی متجاوز می دانستند که اسلام و کشور اسلامی را مورد حمله قرار داده است،پذیرش صلح با او را در صورتی می پذیرند که این کار به عنوان شکست او محسوب شود،لذا،در برابر پیشنهادات صلح آنها شرایطی را مطرح می کنند؛یعنی ایشان پذیرش صلح و اجرای آتش بس را منوط به انجام یک سری کارها توسط سازمان ملل و پذیرش یک سری شرطها توسط عراق دانسته و معتقد بودند که اگر این کارها انجام نگیرد،هیچ گونه صلحی از طرف ما پذیرفته نخواهد شد.
ایشان در این زمینه،اولین شرط را خروج نیروهای عراق از خاک ایران عنوان کرده و می فرمایند:"شما ریختید در منزل ما،در شهرهای ما،در کشور ما،حمله کردید و غافلگیرانه وارد شدید در کشور ما و آنهمه خرابی کردید و آنهمه جرم کردید وآنهمه کشتار کردید،باید بروید بیرون،یکی از شرایط ما این است که بروید بیرون."
بنابراین امام خمینی(س) اولین شرط پذیرش صلح را اخراج نیروهای متجاوز عراق از خاک ایران دانسته و بر آن تاکید فراوان می نمایند؛زیرا معتقدند که اگر آنها (عراقیها)در خاک ما باشند و ما صلح را بپذیریم،این نشانه دادن و واگذار کردن قسمتی از خاک ما به آنها می باشد یا حداقل به معنای آن است که عراق متجاوز در عمق خاک ایران باقی بماند؛و آنگاه جمهوری اسلامی باید برای هر متر از خاک اشغال شده اش سالها امتیاز بدهد و از مجامع بین المللی و دلالهای سیاسی و در نهایت،عامل اصلی جنگ یعنی امریکا،تخلیه خاک کشورش را گدایی کند.روی همین اصل،امام بر این شرط به عنوان یک شرط معقول و منطقی بارها تاکید کرده و می فرمودند:
"این را چه انسانی می تواند بگوید که این شرط،یک شرط تحمیلی است؟خوب،دزد آمده تو خانه ما ،...اثاث ما را برداشته و جمع کرده می گوید:حالا بیا صلح کنیم،اینها مال من!..خوب مامی گوییم که شما وارد شدید به {کشور} ما و اینهمه جرم کردید،حالا می گویید که بیایید با هم صلح کنیم. صلح کنیم؛یعنی،خوزستان مال شما،؛یعنی،آنقدری که شما گرفتید مال شما.نه هیچ وقت،هیچ کس نمی پذیرد.ما می گوییم شما بدون قید و شرط باید بیرون بروید."
علاوه بر اخراج نیروهای عراقی از خاک ایران،مساله دیگری که امام خمینی(س)به عنوان یکی از شروط پذیرش آتش بس بر آن تاکید کردند،مساله خسارتهایی است که بر ایران وارد شده بود.
"مسئله دوم،مسئله خسارتهایی است که وارد کردند.قضیه جبران خسارت یک جهت مادی دارد،یک جهت سیاسی و معنوی. جهت مادی اش گرچه زیاد است برای ما،اینطوری که همه شهرها را خراب کرده اند و هر چه ما داشتیم به هم زده اند و البته جوانهای ما هر دانه ایش ارزش همه لشکر آنها را داشت و از دست ما گرفته شدند اینها؛ارزش مادی قضیه خیلی زیاد نیست،عمده ارزش معنوی است و ارزش سیاسی مسئله."
امام خمینی(س)دراینجا بر دو بعد مادی و معنوی خسارت تاکید کرده و معتقد بودند که رژیم عراق باید آنها را جبران نماید.البته بعد مادی قضیه از نظر ایشان چندان مهم نمی نمود و آنچه برایشان اهمیت داشت،بعد معنوی و سیاسی آن بود که رژیم عراق باید به خاطر آن مجازات می شد.
بنابراین،تعیین جرم و مجازات آن،از جمله شروط اساسی است که نه تنها امام خمینی(س)بلکه تمام زمامداران حکومتی ما بر آن تاکید فراوان دارند. در این زمینه امام خمینی (س)خطاب به رژیم عراق می گویند: "تا جرمهایی که کردید معلوم نشود...و حکم به جبران نشود،صلح معنا ندارد."
لذا امام خمینی(س)بر روی شروطی که مطرح می کنند،همواره تا پایان جنگ پافشاری کرده و در جواب کشورها،گروهها و نمایندگان خواهان صلح و آتش بس،پذیرش خواسته آنان رامنوط به پذیرفته شدن شروط ایران می دانند. ایشان در جواب یکی از این گروهها که به نمایندگی از چندین کشور،برای راضی کردن ایران به پذیرش آتش بس به ایران آمده بودند فرمودند:
"ایران الآن هم می گوید که صدام برود بیرون از اینجا،و یک دستگاهی بین المللی بیاید و رسیدگی کند به جرم او و جنابات او."
امام خمینی (س)عزم خود و ملت ایران را برای دفاع،تا عقب نشینی متجاوز و جبران خسارت وارد شده و همچنین مجازات متجاوز،جزم کرده واین موارد را پیش شرطهای اساسی پذیرش آتش بس توسط ایران اعلام می کنند؛لذا ایشان صرفنظر کردن از این خواسته ها را غیر ممکن دانسته و می فرمایند:
"مگر ما می توانیم که صرف نظر کنیم از یک چیزی که جانی را به جنایت خودش تشویق می کند؟ما باید جانی را در دنیا رسوا کنیم و جرمی که کرده است از او بگیریم تا این امور لااقل،محدود بشود؛اگر از بین نمی رود؛الااقل محدود بشود. "
به هر حال،امام خمینی(س)با اعتقاد به وجوب دفاع تا رفع تجاوز و تنبیه متجاوز،و با تاکید بر کذب صلح طلبی صدام با توجه به شرایط موجود و عدم قبول شرایط ایران توسط رژیم عراق،پذیرش صلح و آتش بس را غیر ممکن دانسته و می فرمایند:
"این همانی است که یک کسی بگوید که فرض کنید که پیغمبر اسلام با ابوجهل صلح بکنند. آخر قابل صلح نیست. تویی که این همه جنایات وارد کردی...تویی که این همه مسلمانها را به کشتن دادی،تویی که این جنایات را که گمان ندارم در تاریخ نظیرش زیاد باشد،این همه جنایات را کردی،...حالا ما و فرض کنید رئیس جمهور ما و مجلس ما و نخست وزیر ما بنشیند در یک جلسه ای با شما جلسه کنند و دست بدهند و احوالپرسی کنند و بگویند بیایید،بسم الله!شط العرب مال شما،دیگر ما را رها کنید!"
امام خمینی(س)درنهایت،با رد ادعاهای صلح طلبی صدام،بر صلح شرافتمندانه اسلامی تاکید کرده و آن را صلحی می دانند که دردرجه اول،طرف خاطی مجازات شود،و بعد،طرفین بسیار به هم نزدیک شده و برادر شوند؛ولی صدام که هیچ اعتمادی به او نیست و هر لحظه ممکن است که بعد از صلح،با بهتر شدن شرایطش باز به ایران حمله کند،صلح با او معنا ندارد؛زیرا به فرموده حضرت امام :
"اگر مهلت داده بشود به این خبیث،آن روزی که مهلت پیدا کند و تجهیز قوا بکند بدتر از اول به سرزمین شما حمله می کند..آنها صلح آمریکایی می خواهند و ما صلح اسلامی می خواهیم."
ایشان در مورد صلح شرافتمندانه اسلامی می فرمایند:
"صلح اسلامی،صلحی که برادر می شوند بعد از صلح-و ما طالب این صلح هستیم . اما صلحی که اصلا اعتنا نکنند به اینکه جنایت کردند دراینجا و اعتنا نکنند به اینکه ...خساراتی وارد شده است و باید جبران بکنند،این اسمش «صلح»نیست،این اسمش را باید بگذاریم «صلح صدامی»!این صلح نیست،صلحی که بخواهند یک مملکتی را بچاپند و یک مملکتی را خراب و ویران کنند."
البته در اینکه امام خمینی (س)تمام پیشنهادهای مطرح شده برای صلح و اتمام جنگ را رد می کردند،جای هیچ گونه ابهامی وجود ندارد؛ولی یک دیدگاه وجود دارد که می گوید امام پس از فتح خرمهشر،حاضر به پذیرش صلح و آتش بس بوده است.
به عبارت دیگر،به دنبال پیروزیهای مکرر و عقب رانده شدن ارتش عراق به مرزهای بین المللی،برخی در ایران به پایان جنگ تمایل نشان دادند و بعضی نیز بر تداوم دفاع حتی در درون مرزهای عراق،تاکید داشتند.
در همان زمان،هرگز به صورت صریح کسی از امام خمینی(س)نشنید که ایشان چه نظری دارند،ولی پس از رحلت حضرت امام ،مرحوم حاج سید احمد خمینی در مصاحبه ای اعلام کرد که پس از فتح خرمشهر ،امام به مسئولان سیاسی و نظامی تاکید کردند که اگر باید صلح کرد،الان وقت آن است و بهتر است در حالت آتش بس در پشت مرزهای بین المللی باقی بمانیم. این سخن مرحوم سید احمد خمینی پس از رحلت امام،برخی را به این قضاوت رساند که حضرت امام با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر مخالف بودند .
اما در این زمینه باید به این نکته توجه کرد که گرچه نظر شخصی و اولیه امام،همان بود که مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل کردند،اما این نظر،مبنای عمل نظام قرار نگرفت؛زیرا پس از مشورت با فرماندهان نظامی و مسئولان سیاسی و در جمع بندی نهایی،آن نظری به تایید امام راحل رسید که بر تداوم جنگ حتی در داخل خاک دشمنی تاکید داشت.
بنابراین نظر امام خمینی(س)همواره به سوی تداوم جنگ و رد صلح تحمیلی سوق پیدا کرده،و ایشان تمام گروهها و افرادی را که به عنوان واسطه برای متقاعد کردن ایران به پذیرش صلح،به ایران می آمدند،با ناامیدی رد می کردند. به طور کلی ایشان،پس از فتح خرمشهر و تشدید فشارهای منطقه ای و بین المللی برای پایان یافتن جنگ،همواره بر دستیابی به صلح شرافتمندانه همراه باتنبیه متجاوز و تامین سایر خواسته های بر حق ایران تاکید می کردند و البته این مساله مغایر با خواسته ها و منافع قدرتهای بزرگ و کشورهای منطقه بود.
به هر حال،امام خمینی(س) هر چند در تمام طول جنگ،به فشارهای وارده از سوی عراق و حامیان او برای وادار کردن ایران به پذیرش صلح و آتش بس واقف بودند،ولی همواره ملت ایران را به صبر و استقامت در برابر این فشارها دعوت کرده و می فرمودند:
جنگها کمبودی دارد،جنگها شهادت دارد،جنگها خوف دارد برای بسیاری،جنگ ها گرسنگی دارد،جنگ هاگرانی دارد،جنگ ها خرابی دارد،و همه چیزهایی که لوازم جنگ است.خصوصا جنگی که درایران پیش آمده است،و خصوصا نهضتی که ایران کرده است که موجب این شده است که قدرتهای بزرگ در مقابل او دست به یک {سری}توطئه ها زده اند ومی زنند که محاصره اقتصادی یکی از آنهاست....شما که می خواهید کشور خودتان را نجات بدهید،...باید استقامت داشته باشید.
امام خمینی با وجود اینکه از طرف،ملت ایران را در برابر این فشارها به صبر و استقامت دعوت می مودند،از طرف دیگر،در جواب این فشارها بیان می دارند که:
درهر حال،امام خمینی(س)باتوجه به متجاوز بودند رژیم عراق،پذیرش صلح را منوط به پذیرفته شدن شروط ایران دانسته و هرگونه فشار بین المللی برای وادار کردن ایران به اتمام جنگ را بی اثر می دانستند.،اما در سالهای پایانی جنگ،شرایطی بر ایران و نظام بین المللی حاکم گشت که حضرت امام،علی رغم نظر اولیه خود،پس از مشورت با صاحبنظران سیاسی،نظامی و اقتصادی کشور و برای حفظ مصالح نظام،به پذیرش قطعنامه 598 شورایامنیت تن دادند و این موضوعی است که به تفصیل در قسمت بعدی نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
بنابراین امام خمینی(س) اولین شرط پذیرش صلح را اخراج نیروهای متجاوز عراق از خاک ایران دانسته و بر آن تاکید فراوان می نمایند؛زیرا معتقدند که اگر آنها (عراقیها)در خاک ما باشند و ما صلح را بپذیریم،این نشانه دادن و واگذار کردن قسمتی از خاک ما به آنها می باشد یا حداقل به معنای آن است که عراق متجاوز در عمق خاک ایران باقی بماند؛و آنگاه جمهوری اسلامی باید برای هر متر از خاک اشغال شده اش سالها امتیاز بدهد و از مجامع بین المللی و دلالهای سیاسی و در نهایت،عامل اصلی جنگ یعنی امریکا،تخلیه خاک کشورش را گدایی کند.روی همین اصل،امام بر این شرط به عنوان یک شرط معقول و منطقی بارها تاکید کرده و می فرمودند:
"این را چه انسانی می تواند بگوید که این شرط،یک شرط تحمیلی است؟خوب،دزد آمده تو خانه ما ،...اثاث ما را برداشته و جمع کرده می گوید:حالا بیا صلح کنیم،اینها مال من!..خوب مامی گوییم که شما وارد شدید به {کشور} ما و اینهمه جرم کردید،حالا می گویید که بیایید با هم صلح کنیم. صلح کنیم؛یعنی،خوزستان مال شما،؛یعنی،آنقدری که شما گرفتید مال شما.نه هیچ وقت،هیچ کس نمی پذیرد.ما می گوییم شما بدون قید و شرط باید بیرون بروید."
علاوه بر اخراج نیروهای عراقی از خاک ایران،مساله دیگری که امام خمینی(س)به عنوان یکی از شروط پذیرش آتش بس بر آن تاکید کردند،مساله خسارتهایی است که بر ایران وارد شده بود.
"مسئله دوم،مسئله خسارتهایی است که وارد کردند.قضیه جبران خسارت یک جهت مادی دارد،یک جهت سیاسی و معنوی. جهت مادی اش گرچه زیاد است برای ما،اینطوری که همه شهرها را خراب کرده اند و هر چه ما داشتیم به هم زده اند و البته جوانهای ما هر دانه ایش ارزش همه لشکر آنها را داشت و از دست ما گرفته شدند اینها؛ارزش مادی قضیه خیلی زیاد نیست،عمده ارزش معنوی است و ارزش سیاسی مسئله."
امام خمینی(س)دراینجا بر دو بعد مادی و معنوی خسارت تاکید کرده و معتقد بودند که رژیم عراق باید آنها را جبران نماید.البته بعد مادی قضیه از نظر ایشان چندان مهم نمی نمود و آنچه برایشان اهمیت داشت،بعد معنوی و سیاسی آن بود که رژیم عراق باید به خاطر آن مجازات می شد.
بنابراین،تعیین جرم و مجازات آن،از جمله شروط اساسی است که نه تنها امام خمینی(س)بلکه تمام زمامداران حکومتی ما بر آن تاکید فراوان دارند. در این زمینه امام خمینی (س)خطاب به رژیم عراق می گویند: "تا جرمهایی که کردید معلوم نشود...و حکم به جبران نشود،صلح معنا ندارد."
لذا امام خمینی(س)بر روی شروطی که مطرح می کنند،همواره تا پایان جنگ پافشاری کرده و در جواب کشورها،گروهها و نمایندگان خواهان صلح و آتش بس،پذیرش خواسته آنان رامنوط به پذیرفته شدن شروط ایران می دانند. ایشان در جواب یکی از این گروهها که به نمایندگی از چندین کشور،برای راضی کردن ایران به پذیرش آتش بس به ایران آمده بودند فرمودند:
"ایران الآن هم می گوید که صدام برود بیرون از اینجا،و یک دستگاهی بین المللی بیاید و رسیدگی کند به جرم او و جنابات او."
امام خمینی (س)عزم خود و ملت ایران را برای دفاع،تا عقب نشینی متجاوز و جبران خسارت وارد شده و همچنین مجازات متجاوز،جزم کرده واین موارد را پیش شرطهای اساسی پذیرش آتش بس توسط ایران اعلام می کنند؛لذا ایشان صرفنظر کردن از این خواسته ها را غیر ممکن دانسته و می فرمایند:
"مگر ما می توانیم که صرف نظر کنیم از یک چیزی که جانی را به جنایت خودش تشویق می کند؟ما باید جانی را در دنیا رسوا کنیم و جرمی که کرده است از او بگیریم تا این امور لااقل،محدود بشود؛اگر از بین نمی رود؛الااقل محدود بشود. "
به هر حال،امام خمینی(س)با اعتقاد به وجوب دفاع تا رفع تجاوز و تنبیه متجاوز،و با تاکید بر کذب صلح طلبی صدام با توجه به شرایط موجود و عدم قبول شرایط ایران توسط رژیم عراق،پذیرش صلح و آتش بس را غیر ممکن دانسته و می فرمایند:
"این همانی است که یک کسی بگوید که فرض کنید که پیغمبر اسلام با ابوجهل صلح بکنند. آخر قابل صلح نیست. تویی که این همه جنایات وارد کردی...تویی که این همه مسلمانها را به کشتن دادی،تویی که این جنایات را که گمان ندارم در تاریخ نظیرش زیاد باشد،این همه جنایات را کردی،...حالا ما و فرض کنید رئیس جمهور ما و مجلس ما و نخست وزیر ما بنشیند در یک جلسه ای با شما جلسه کنند و دست بدهند و احوالپرسی کنند و بگویند بیایید،بسم الله!شط العرب مال شما،دیگر ما را رها کنید!"
امام خمینی(س)درنهایت،با رد ادعاهای صلح طلبی صدام،بر صلح شرافتمندانه اسلامی تاکید کرده و آن را صلحی می دانند که دردرجه اول،طرف خاطی مجازات شود،و بعد،طرفین بسیار به هم نزدیک شده و برادر شوند؛ولی صدام که هیچ اعتمادی به او نیست و هر لحظه ممکن است که بعد از صلح،با بهتر شدن شرایطش باز به ایران حمله کند،صلح با او معنا ندارد؛زیرا به فرموده حضرت امام :
"اگر مهلت داده بشود به این خبیث،آن روزی که مهلت پیدا کند و تجهیز قوا بکند بدتر از اول به سرزمین شما حمله می کند..آنها صلح آمریکایی می خواهند و ما صلح اسلامی می خواهیم."
ایشان در مورد صلح شرافتمندانه اسلامی می فرمایند:
"صلح اسلامی،صلحی که برادر می شوند بعد از صلح-و ما طالب این صلح هستیم . اما صلحی که اصلا اعتنا نکنند به اینکه جنایت کردند دراینجا و اعتنا نکنند به اینکه ...خساراتی وارد شده است و باید جبران بکنند،این اسمش «صلح»نیست،این اسمش را باید بگذاریم «صلح صدامی»!این صلح نیست،صلحی که بخواهند یک مملکتی را بچاپند و یک مملکتی را خراب و ویران کنند."
البته در اینکه امام خمینی (س)تمام پیشنهادهای مطرح شده برای صلح و اتمام جنگ را رد می کردند،جای هیچ گونه ابهامی وجود ندارد؛ولی یک دیدگاه وجود دارد که می گوید امام پس از فتح خرمهشر،حاضر به پذیرش صلح و آتش بس بوده است.
به عبارت دیگر،به دنبال پیروزیهای مکرر و عقب رانده شدن ارتش عراق به مرزهای بین المللی،برخی در ایران به پایان جنگ تمایل نشان دادند و بعضی نیز بر تداوم دفاع حتی در درون مرزهای عراق،تاکید داشتند.
در همان زمان،هرگز به صورت صریح کسی از امام خمینی(س)نشنید که ایشان چه نظری دارند،ولی پس از رحلت حضرت امام ،مرحوم حاج سید احمد خمینی در مصاحبه ای اعلام کرد که پس از فتح خرمشهر ،امام به مسئولان سیاسی و نظامی تاکید کردند که اگر باید صلح کرد،الان وقت آن است و بهتر است در حالت آتش بس در پشت مرزهای بین المللی باقی بمانیم. این سخن مرحوم سید احمد خمینی پس از رحلت امام،برخی را به این قضاوت رساند که حضرت امام با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر مخالف بودند .
اما در این زمینه باید به این نکته توجه کرد که گرچه نظر شخصی و اولیه امام،همان بود که مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل کردند،اما این نظر،مبنای عمل نظام قرار نگرفت؛زیرا پس از مشورت با فرماندهان نظامی و مسئولان سیاسی و در جمع بندی نهایی،آن نظری به تایید امام راحل رسید که بر تداوم جنگ حتی در داخل خاک دشمنی تاکید داشت.
بنابراین نظر امام خمینی(س)همواره به سوی تداوم جنگ و رد صلح تحمیلی سوق پیدا کرده،و ایشان تمام گروهها و افرادی را که به عنوان واسطه برای متقاعد کردن ایران به پذیرش صلح،به ایران می آمدند،با ناامیدی رد می کردند. به طور کلی ایشان،پس از فتح خرمشهر و تشدید فشارهای منطقه ای و بین المللی برای پایان یافتن جنگ،همواره بر دستیابی به صلح شرافتمندانه همراه باتنبیه متجاوز و تامین سایر خواسته های بر حق ایران تاکید می کردند و البته این مساله مغایر با خواسته ها و منافع قدرتهای بزرگ و کشورهای منطقه بود.
به هر حال،امام خمینی(س) هر چند در تمام طول جنگ،به فشارهای وارده از سوی عراق و حامیان او برای وادار کردن ایران به پذیرش صلح و آتش بس واقف بودند،ولی همواره ملت ایران را به صبر و استقامت در برابر این فشارها دعوت کرده و می فرمودند:
جنگها کمبودی دارد،جنگها شهادت دارد،جنگها خوف دارد برای بسیاری،جنگ ها گرسنگی دارد،جنگ هاگرانی دارد،جنگ ها خرابی دارد،و همه چیزهایی که لوازم جنگ است.خصوصا جنگی که درایران پیش آمده است،و خصوصا نهضتی که ایران کرده است که موجب این شده است که قدرتهای بزرگ در مقابل او دست به یک {سری}توطئه ها زده اند ومی زنند که محاصره اقتصادی یکی از آنهاست....شما که می خواهید کشور خودتان را نجات بدهید،...باید استقامت داشته باشید.
امام خمینی با وجود اینکه از طرف،ملت ایران را در برابر این فشارها به صبر و استقامت دعوت می مودند،از طرف دیگر،در جواب این فشارها بیان می دارند که:
درهر حال،امام خمینی(س)باتوجه به متجاوز بودند رژیم عراق،پذیرش صلح را منوط به پذیرفته شدن شروط ایران دانسته و هرگونه فشار بین المللی برای وادار کردن ایران به اتمام جنگ را بی اثر می دانستند.،اما در سالهای پایانی جنگ،شرایطی بر ایران و نظام بین المللی حاکم گشت که حضرت امام،علی رغم نظر اولیه خود،پس از مشورت با صاحبنظران سیاسی،نظامی و اقتصادی کشور و برای حفظ مصالح نظام،به پذیرش قطعنامه 598 شورایامنیت تن دادند و این موضوعی است که به تفصیل در قسمت بعدی نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.